English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 16 (2 milliseconds)
English Persian
clogged : کنده
clogged کلوخه
clogged قید
clogged پابند ترمز
clogged : سنگین کردن
clogged کندکردن
clogged مسدودکردن بستن
clogged متراکم وانباشته کردن
clogged زیادی پرکردن
clogged لخته شدن
clogged پابند
clogged مانع
clogged به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogged کفش تخت چوبی
Other Matches
to get clogged مسدود شدن [بسته شدن ] [متراکم وانباشته شدن]
clogged ink jet nozzles اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com