Dictiornary-Farsi | از روی فراموشی یا غفلت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 89 (6 milliseconds)

English	Persian
forgetfully	از روی فراموشی یا غفلت


Other Matches

forgetfulness	فراموشی
forgetting	فراموشی
oblivion	فراموشی
lethe	فراموشی نسیان
obliviously	از روی فراموشی
amnesic	مبتلا به فراموشی
amnesiac	مبتلا به فراموشی
lapse	فراموشی لحظهای
negligible	قابل فراموشی
lapsing	فراموشی لحظهای
lapsus memoriac	حافظه فراموشی
selective forgetting	فراموشی انتخابی
lapses	فراموشی لحظهای
paramnesia	حالت فراموشی
to fall in to oblivion	در بوته فراموشی افتادن
forgets	فراموشی صرفنظر کردن
forget	فراموشی صرفنظر کردن
unteach	سبب فراموشی شدن
disinter	ازبوته فراموشی یا گمنامی دراوردن
disinterred	ازبوته فراموشی یا گمنامی دراوردن
disinterring	ازبوته فراموشی یا گمنامی دراوردن
disinters	ازبوته فراموشی یا گمنامی دراوردن
lethean	وابسته به نهر فراموشی برزخ
blackout	فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی [پزشکی]
to have a blackout	فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی داشتن [پزشکی]
remissness	غفلت
non feasnce	غفلت
laches	غفلت
defaults	غفلت
inadvertence	غفلت
ommission	غفلت
carelessness	غفلت
negligence	غفلت
all of a sudden	غفلت
slackness	غفلت
defult	غفلت
inadvertence or tency	غفلت
forgets	غفلت
neglected	غفلت
defaulted	غفلت
neglect	غفلت
delinquency	غفلت
forget	غفلت
defaulting	غفلت
default	غفلت
neglecting	غفلت
neglects	غفلت
omissions	غفلت
failure	غفلت
failures	غفلت
omission	غفلت
neglectfulness	غفلت کاری
neglectfully	از روی غفلت
defaulting	غفلت ورزیدن
carelessness	غفلت بی توجهی
defaulted	غفلت ورزیدن
pass over	غفلت کردن
delinquents	غفلت کار
default	غفلت ورزیدن
forgot	غفلت کرد
negligence	فراموشکاری غفلت
defaults	غفلت ورزیدن
neglects	غفلت کردن
neglected	غفلت کردن
defult	غفلت کردن
deliquent	غفلت کار
incline plane	غفلت گاه
delinquent	غفلت کار
neglecting	غفلت کردن
neglect	غفلت کردن
to let oneself go	غفلت کردن از خود
to let down one's hair	غفلت کردن از خود
heedlessly	از روی غفلت یا بی اعتنائی
neglect of duty	غفلت در انجام وفیفه
to make a for one's neglect	غفلت خودراتلافی کردن
neglect	فروگذار کردن غفلت
uncared-for	غفلت شده واگذارنده
uncared for	غفلت شده واگذارنده
neglects	فروگذار کردن غفلت
neglecting	فروگذار کردن غفلت
neglected	فروگذار کردن غفلت
remiss	غفلت کار سست
to catch napping	در حال غفلت و بی خبری گرفتن
to omit doing a thing	از کاری فروگذار یا غفلت کردن
neghgent	غفلت کار سها انگاری
on the score of neglect	بعنوان غفلت ازاین بابت
amnesia	ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
to go and lose	بخاطر غفلت از دست دادن [اصطلاح روزمره]