Dictiornary-Farsi | از قوه به فعل دراوردن تصرف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (7 milliseconds)

English	Persian
reduction into possession	از قوه به فعل دراوردن تصرف


Other Matches

seizure	تصرف
occupancy	تصرف
occupation	حق تصرف
originality	تصرف
possession	تصرف
occupations	حق تصرف
occupations	تصرف
possessorship	تصرف
seizures	تصرف
lien	حق تصرف
keeping	تصرف
acquest	تصرف
occupation	تصرف
right of possession	حق تصرف
arrangements	تصرف
possession	ید تصرف
tenure	تصرف
arrangement	تصرف
take possession of	تصرف کردن
seize	تصرف کردن
possessing	در تصرف داشتن
hold	تصرف کردن
holds	تصرف کردن
lien	حق تصرف وثیقه
occupies	تصرف کردن
tenability	قابلیت تصرف
tenendum	مدت تصرف
possessory right	حق تصرف یا مالکیت
grabs	تصرف کردن
occupations	تصرف کردن
re-entry	اعاده تصرف
to get possession of	تصرف کردن
possess	در تصرف داشتن
to come into	تصرف کردن
possesses	در تصرف داشتن
come into	تصرف کردن
seizes	تصرف کردن
seized	تصرف کردن
occupation	اشغال تصرف
occupation	تصرف کردن
to come to	تصرف کردن
re entry	اعاده تصرف
to take possession of	تصرف کردن
occupations	اشغال تصرف
occupying	تصرف کردن
right of lien	حق تصرف وثیقه
seisin	تصرف املاک
seizin	تصرف مطلق
seizin	تصرف املاک
seizor	تصرف کننده
glom on to	تصرف کردن
deflowers	تصرف کردن
forcible entry and detainer	تصرف عدوانی
seisin	تصرف مطلق
forceble entry and detainer	تصرف عدوانی
figuration	ترکیب تصرف
deflowering	تصرف کردن
put in possession	تصرف کردن
modification	تصرف در معنی
inhabitancy	تصرف حق سکنی
grabbing	تصرف کردن
priority	سبق تصرف
grab	تصرف کردن
restitution	اعاده تصرف
grabbed	تصرف کردن
larceny	تصرف غیرقانونی
seizing	تصرف توقیف
priorities	سبق تصرف
prepossession	تصرف قبلی
vesture	تصرف اراضی
occupy	تصرف کردن
deflowered	تصرف کردن
deflower	تصرف کردن
redisseinsin	اعاده تصرف عدوانی
dispossessing	از تصرف محروم کردن
dispossesses	از تصرف محروم کردن
tenement	هر چیز قابل تصرف
dispossessed	از تصرف محروم کردن
dispossess	از تصرف محروم کردن
tenements	هر چیز قابل تصرف
holds	جا گرفتن تصرف کردن
hold	جا گرفتن تصرف کردن
capture	تصرف کردن ربایش
possession by title of ownership	تصرف به عنوان مالکیت
captures	تصرف کردن ربایش
to hold in fee	تصرف مطلق داشتن در
usucaption	تصرف بلا معارض
disseise	تصرف عدوانی کردن
interpolate	دخل و تصرف در سند
interpolated	دخل و تصرف در سند
deforce	تصرف غاصبانه کردن
interpolates	دخل و تصرف در سند
interpolating	دخل و تصرف در سند
disposable income	درامد قابل تصرف
regaining	دوباره تصرف کردن
regains	دوباره تصرف کردن
regained	دوباره تصرف کردن
regain	دوباره تصرف کردن
deforce	تصرف عدوانی کردن
abate	غصب یا تصرف عدوانی
forcible de ainer	ضبط یا تصرف عدوانی
abating	غصب یا تصرف عدوانی
orinality	قوه انشا تصرف
capturing	تصرف کردن ربایش
abated	غصب یا تصرف عدوانی
mere right	حق مالکیت بدون تصرف
abates	غصب یا تصرف عدوانی
expropriator	سلب تصرف کننده
secures	تصرف کردن گرفتن هدف
lien	حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
ejectment	حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
preoccupying	از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupy	از پیش اشغال یا تصرف کردن
possess	تصرف کردن دارا بودن
preoccupies	از پیش اشغال یا تصرف کردن
suppliant	خواهان دعوی اعاده تصرف
vested in possession	واگذاری مال تحت تصرف
land control operation	عملیات تصرف اماجهای زمینی
secure	تصرف کردن گرفتن هدف
tenruial	وابسته بمدت تصرف یااجاره
personal disposable income	درامد قابل تصرف شخصی
possessing	تصرف کردن دارا بودن
possesses	تصرف کردن دارا بودن
hold down	برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
p is nine points of the law	تصرف شرط عمده مالکیت است
knight service	تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
hold down	نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
things in possession	اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
misappropriation of public property	تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
deflorate	تصرف شده بکارت ازدست داده
chose in action	حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
occupation	حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
feudality	تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
occupations	حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
eviction	چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions	چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
lien	حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
catches	ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
prescription	دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescriptions	دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold	تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
waste of manor	اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
wastes	تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste	تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
things in action	اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
prior possession	تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income	درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
sickles	دراوردن
doff	دراوردن
sickle	دراوردن
rendered	دراوردن
to fish out	دراوردن
scauper	دراوردن
to fish up	دراوردن
exsect	دراوردن
doffed	دراوردن
doffing	دراوردن
to hew up	دراوردن
doffs	دراوردن
redact	دراوردن
render	دراوردن
to take off	دراوردن
take out	دراوردن
gill	دراوردن
take off	دراوردن
renders	دراوردن
to work out	دراوردن
wash out	از پا دراوردن
gouging	دراوردن
gouges	دراوردن
to tread out	دراوردن
gouged	دراوردن
gouge	دراوردن
to take out	دراوردن
intromit	دراوردن
to push out	دراوردن
wife's equity	عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
disabused	از اشتباه دراوردن
disjoint	از مفصل دراوردن
disabuses	از اشتباه دراوردن
disabusing	از اشتباه دراوردن
encode	برمز دراوردن
disembowelled	روده دراوردن از
disemboweling	روده دراوردن از
disemboweled	روده دراوردن از
disprison	از زندان دراوردن
rustle	صدا دراوردن از
disabuse	از اشتباه دراوردن
disillusionize	ازشیفتگی دراوردن
aerates	هوا دراوردن
extruding	ازقالب دراوردن
extrudes	ازقالب دراوردن
extruded	ازقالب دراوردن
extrude	ازقالب دراوردن
disembowels	روده دراوردن از
disembowelling	روده دراوردن از
enforcing	به اجرا دراوردن
disentanglement	از اسارت دراوردن
disentomb	از خاک دراوردن
draw in	در حلقه دراوردن