Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English
Persian
gimbals
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
Other Matches
gimbal ring
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
eudiometer
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
corer
اسبابی که سیب یامیوه دیگر راازتخمدان ان جدامیکند
hemacytometer
اسبابی برای شمارش گویچههای خون
metronomes
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronome
اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
dichroscope
اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
humidistat
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
swing bell
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
skiascope
اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
swing bar
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
sienna
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
pergameneous
مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
capital expenditure
هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
esparto
یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
forrel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
mop
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
forel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
fearnought
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
amulet
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
pullicate
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
line drawings
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawing
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
amulets
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
herbicides
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicide
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
hep
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
tape line
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
tallow
پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
palmyra
یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
fumigant
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
catgut
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
parcel paper
یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
marking ink
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
gas fittings
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
crocus cloth
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
scratching
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratch
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
invitation
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
seaworthiness
محکم برای دریا
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
sennit
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennet
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
dykes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dikes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
blueprints
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprint
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
jettisoning
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
hydroscope
التی برای دیدن اعماق دریا اب بین
jettisoned
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
barrier light
نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
jetsam
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
beach balls
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach ball
توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
sea marker
نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
flippy
دیسک دو لبه که در درایو تک لبه استفاده شود. بنابراین برای خواندن طرف دیگر برای جابجا شود
notification
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
sags
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر
sagged
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر
sag
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر
other things being equal
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
to have done
برای کسی
[دیگر]
انجام دادن
cross assembler
ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر
raise a fuss
<idiom>
قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
metacompilation
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود
wordprocessing
شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
reference
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
telephoning
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
I'm doing it on my own account, not for anyone else.
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
references
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
bridges
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridged
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
motherboard
که حاوی بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای دیگر است
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
telephone
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
nomogram
سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
bypassing
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
nomograph
سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
span
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
bypassed
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
spanned
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
entrymate
اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
spans
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanning
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
unattended operation
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
reverse
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
ribbon
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
ribbons
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
input/output
مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است
reversing
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverses
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
save
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saved
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saves
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
reversed
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
drencher
اسبابی که با ان دوابجانوران میخوارانند
tristimulus values
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
offsets
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
phonendoscope
اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
aeroscope
اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
else rule
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
inhalator
اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
trigonometer
اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
myocardiograph
اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
notification message
پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
turnspit
اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
pulper
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
backslash
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
dioptometer
اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
eidograph
اسبابی که بوسیله ان نقشه ایرابهرمقیاسی بخواهندبزرگ وکوچک میک
durometer
اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
fanner
غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
away
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
data interchange format
استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
limit state
حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
transmission
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
phonopore
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
transmissions
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
metronomes
بکارمیرود
metronome
بکارمیرود
yalta conference
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
cross member
عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
panopticon
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
respirator
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
gimmicks
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
respirators
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
gimmick
اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
light trap
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
blitter
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
plug
[نوعی نخ رفو که در آن تکه ای از فرش دیگر را برای ترمیم پارگی یا سوختگی فرش ترمیمی به آن بافته با می دوزند.]
jump instruction
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
penetrometer
وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
synchronous
حرف ارسالی با DTE برای اطمینان از همانی صحیح وقتی هیچ حرف دیگر ارسال نشده است
fee tail
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
reel-to-reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel to reel
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
hyphen
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
blacktop
موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
hyphens
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
corn popper
غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
Apple Key
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
to pair somebody off
[up]
with somebody
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
tick
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
basket weave pattern
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
corporale
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
ticks
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
flat boat
یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
mask
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com