English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
gastroscope اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
Other Matches
gastroscopy معاینه معده
ingestion قورت دادن داخل معده کردن
kyte معده
stomaching معده
the inner man معده
stomachs معده
maw معده
stomached معده
foul stomach معده پر
tummy معده
orifice of the stomack معده
tummies معده
stomach معده
gastritis اماس معده
gastroptosis سقوط معده
rot gut معده خراب کن
antacid ضداسید معده
gastrolith سنگ معده
collywobbles درد معده
epigastrium روی معده
pyrosis سوزش معده
gastric ulcer زخم معده
gastritis التهاب معده
cardialgia دردفم معده
gastritis ورم معده
gastric juice شیره معده
stomach pump تنقیهی معده
stomach pumps تنقیهی معده
f.of the stomach ته یاقعر معده
pneumogastric nerve پی با عصب شش و معده
heartburn سوزش معده
saburra اخلاط معده
stomachache درد معده
craw معده جانور
maw حفره معده
cramp of stomach درد معده
psalterium معده سوم نشخوارکنندگان
gastroenteritis ورم معده و رودهها
antacid دوای ضد ترشی معده
gastro enteritis اماس معده وروده
gastrointestinal مربوط به معده و روده
gastroptosis پایین افتادن معده
breadbasket معده ناحیه حاصلخیز
ascarid کرم معده اسکاریس
polygastric دارای چندین معده
upset stomach ناراحتی معده [پزشکی]
tummy upset [coll.] ناراحتی معده [پزشکی]
stomach upset ناراحتی معده [پزشکی]
dyspepsy ناراحتی معده [پزشکی]
stomach pain معده درد [پزشکی]
abdominal pain معده درد [پزشکی]
indigestion ناراحتی معده [پزشکی]
gastroenteritis التهاب معده و رودهی باریک
gastroenterology مطالعه معده و روزده وبیماریهای ان
gastroenterologist متخصص بیماریهای معده وروده
mesogaster معده بند ناحیه ناف
gastric fever تب معدهای یارودهای حمای معده
achlorhydria فقدان اسید کلریدریک درشیرهء معده
gastro enteric وابسته به معده وروده معدی امعائی
solar plexus شبکه عصبی ناحیه زیر معده
gastrectomy عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده
mesogaster پردهای که معده رابدیوارعقبی شکم می پیوند د
peptic gland دژ پبهی که شیره معده از ان تراوش میکند
pepsin پپسین انزیم گوارنده پروتئین درشیره معده
pepsine پپسین انزیم گوارنده پروتئین درشیره معده
gastrin هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
lavage انجدان رومی شستشوی معده یازخم شستشو دادن
ulcers زخم معده قرحه دار کردن یا شدن ریش کردن
ulcer زخم معده قرحه دار کردن یا شدن ریش کردن
internal attack تک داخلی یا تک از داخل
ophthalmoscope اسباب معاینه ته چشم ته چشم بین
speculum اینه طبی یاسپکولوم وسیله معاینه از طریق سوراخهای بدن
partitions وسیله یا اسباب تفکیک
devices دستگاه اسباب وسیله
partition وسیله یا اسباب تفکیک
device دستگاه اسباب وسیله
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
life preservers وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
life preserver وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
System Monitor امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
borescope وسیله دیدن خان کشی داخل لوله
puddles ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddle ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
outputs حالت کامپیوتر که داده از فضای ذخیره سازی داخلی یا CPU به وسیله خارجی منتقل شود
output حالت کامپیوتر که داده از فضای ذخیره سازی داخلی یا CPU به وسیله خارجی منتقل شود
port سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
turing machine مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
bore reset وسیله نگهدارنده کلینومتر پایه نصب کلینومتر در داخل لوله
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
protectionism دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
free form نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
intercommand داخل قسمت داخل یکان
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
inspect معاینه
examinations معاینه
inspects معاینه
inspecting معاینه
observation معاینه
examination معاینه
inspection معاینه
observations معاینه
inspected معاینه
observantion معاینه
mortise dead lock قفل داخل کار قفل داخل درب
inspection بازدید معاینه
visits مسافرت معاینه
observe معاینه کردن
examinations معاینه کردن
examination معاینه کردن
visited مسافرت معاینه
examination رسیدگی معاینه
examinations بازرسی معاینه
postmortem معاینه پس از مرگ
to see eye to eye معاینه دیدن
checkup معاینه عمومی
check up معاینه کردن
examinations رسیدگی معاینه
observed معاینه کردن
radiographic inspection معاینه رونتگن
observes معاینه کردن
examination بازرسی معاینه
visit مسافرت معاینه
tests معاینه کردن
palpate معاینه بساوشی
palp معاینه بساوشی
tested معاینه کردن
otoscopy معاینه گوش
test معاینه کردن
site inspection معاینه محل
observing معاینه کردن
abdominoscopy معاینه شکم
palpation معاینه با دست
look over معاینه کردن
psychiatric examination معاینه روانپزشکی
auscultate معاینه کردن
mental examination معاینه روانی
retinoscopy معاینه شبکیه
seach معاینه کردن
technical inspection معاینه فنی [خودرو]
ophthalmoscopy معاینه چشم و شبکیه
introspectively بطریق معاینه نفس
observations معاینه وبررسی کردن
super visum corporis گزارش معاینه جسد
rhinoscopy معاینه بینی و حنجره
observation معاینه وبررسی کردن
stethoscopy معاینه بوسیله گوشی طبی
roentgenoscopy معاینه بوسیله اشعه مجهول
proctoscope الت معاینه روده راست
laryngoscope دستگاه مخصوص معاینه حنجره
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
hepatoscopy معاینه کبد غیبگویی بادیدن جگر
roentgenoscope دستگاه معاینه بوسیله اشعه مجهول
Never look a gift horse in the mouth. <proverb> دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
observantion مشاهده
observations مشاهده
observation مشاهده
seeing مشاهده
course line shot مشاهده در خط
crawler وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
looped آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loop آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tromsillumination معاینه اندامی بوسیله انداختن روشنایی زیاد بر روی ان
perceiving مشاهده کردن
objective قابل مشاهده
naturalistic observation مشاهده طبیعی
perceptivity قوه مشاهده
perceives مشاهده کردن
animadversion مراقبت مشاهده
see مشاهده کردن
observers مشاهده کننده
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com