Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
A bare hourse .
اسب لخت ( بدون زین ودهنه وغیره )
Other Matches
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
et cetera
وغیره
etcaetera
وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera .
وغیره وغیره
sheeting
ملافه وغیره
piled
پرزقالی وغیره
pile
پرزقالی وغیره
snap
قفلکیف وغیره
dale
خلیج وغیره
snapped
قفلکیف وغیره
snaps
قفلکیف وغیره
snapping
قفلکیف وغیره
dales
خلیج وغیره
tube
لوله خمیرریش وغیره
seance
جلسه احضارارواح وغیره
service charge
سرویس مهمانخانه وغیره
pillbox
قوطی حب دارو وغیره
furnaces
تون حمام وغیره
dollops
دسته علف وغیره
furnace
تون حمام وغیره
subsidence
تخفیف درد وغیره
frontlet
پیشانی اسب وغیره
dollop
دسته علف وغیره
tubes
لوله خمیرریش وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll.
بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
stationed
ایستگاه اتوبوس وغیره
stations
ایستگاه اتوبوس وغیره
ratoon
نهال موز وغیره
propellor
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
vase
گلدان نقره وغیره
sash
حمایل نظامی وغیره
shells
پوست فندق وغیره
pillboxes
قوطی حب دارو وغیره
clop
لنگی اسب وغیره
curlicue
تزئینات خطاطی وغیره
coronel
هاله خورشید وغیره
coronal
هاله خورشید وغیره
snout
لوله کتری وغیره
coequal
درشان ومقام وغیره
snouts
لوله کتری وغیره
To score a goal .
گل زدن ( درفوتبال وغیره )
sashes
حمایل نظامی وغیره
dower
لانه خرگوش وغیره
propeller
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
vases
گلدان نقره وغیره
tamp
سوراخی را با شن وغیره پرکردن
dossel
پشتی صندلی وغیره
dossal
پشتی صندلی وغیره
trap
زانویی مستراح وغیره
shelling
پوست فندق وغیره
shell
پوست فندق وغیره
skyrockets
ازدیاد سریع قیمت وغیره
lysis
زوال وفساد سلول وغیره
choreography
رقص مخصوصا درتئاتر وغیره
The kI'lled and the wounded.
کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
To hit a wining streak.
شانس آوردن ( درقمار وغیره )
loge
جای ویژه در تاتر وغیره
wreckage
لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
skyrocketing
ازدیاد سریع قیمت وغیره
To be decorated .
نشان گرفتن ( مدال وغیره )
nephews
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
My hair stood on end .
مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
closure
دریچه درب بطری وغیره
closures
دریچه درب بطری وغیره
horologe
ساعت مچی ودیواری وغیره
Please pay the bearer .
دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
Known and unknown .
معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
To turn over the pages .
ورق زدن ( کتاب وغیره )
skyrocket
ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocketed
ازدیاد سریع قیمت وغیره
nephew
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
speedup
ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
stancher
بند اور خون وغیره
barns
انبار کاه و جو وکنف وغیره
sick berth
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
tank farm
محوطه مخازن نفت وغیره
eversion
برگرداندن پلک چشم وغیره
sick bays
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
sick bay
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
hob
با دندانه ماشین وغیره بریدن
floats
بستنی مخلوط با شربت وغیره
hide
پوست خام گاووگوسفند وغیره
float
بستنی مخلوط با شربت وغیره
tailpiece
ارایش ته فصل کتاب وغیره
downswing
تنزل کارهای تجارتی وغیره
floated
بستنی مخلوط با شربت وغیره
copartner
سهیم وشریک در تجارت وغیره
barn
انبار کاه و جو وکنف وغیره
blear
تاری حاصل از اشک وغیره
spinule
خارهای ریز چرخ وغیره
bisk
ماهی وغیره درست میکنند
cess
سرازیری کنار رودخانه وغیره
hobs
با دندانه ماشین وغیره بریدن
hides
پوست خام گاووگوسفند وغیره
A strong (weak)coffee (tea,etc. )
قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
taxidermy
پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
To decay . To go bad .
فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
In a state of despair(anxiety,etc).
درحالت یأس ونومیدی (تشویش وغیره )
I have a toothache (headache).
دندانم ( سرم وغیره ) درد می کند
wreckage piece
تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
workbench
میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
mannitol
ماده قندی شیر خشت وغیره
citriculture
کاشتن مرکبات مانند لیمووپرتقال وغیره
brakeman
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
stenotype
دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
To air the clothes (bed-sheets etc).
آفتابب دادن لباس ،( ملحفه وغیره )
backboard
تختهء پشت قاب عکس وغیره
stow away
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
To knock someone down.
کسی رازمین زدن ( درکشتی وغیره )
Black and white.
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
tick
انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
ticked
انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
shortening
روغن ترد کننده شیرینی وغیره
ticks
انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
To behead ( decapitate ) someone .
کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
speed limit
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
mannite
ماده قندی شیر خشت وغیره
speed limits
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
suspended animation
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
tele communication
مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
workbenches
میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
fuller's earth
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
To climb down.
پایین آمدن ( از کوه ،نردبان وغیره )
A concession
امتیاز بهره برداری ( از معادن وغیره )
To dismount from a horse(bicycle).
از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
pailette
زینت الات بدلی مانندمنجوق وغیره
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
giblet
احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
No vacancies.
جاموجود نیست ( درهتل ؟رستوران وغیره )
hutches
نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
life preservers
وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
fielder
بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
He is a corrupt official .
مأمور فاسدی است ( رشوه می گیرد وغیره )
talking book
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
talking books
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
It is a perfect fit.
کاملا" اندازه است ( لباس ،کفش وغیره )
drylot
محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
state aid
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
pit
سیاه چال هسته البالو و گیلاس وغیره
Proof – reading.
غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
To operate something .
چیزی را بکار انداختن (موتور، دستگاه وغیره )
sea fire
شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
pits
سیاه چال هسته البالو و گیلاس وغیره
She has emotional entanglements (involvement ) .
گرفتاریهای احساسی دارد ( عشق ؟ احساسات وغیره )
lumpen
محروم شده از حقوق اجتماعی وسیاسی وغیره
sgraffito
تزئینات هنری روی فروف سفالین وغیره
halm
ساقه وپوشال حبوبات وغیره که باانهاسقف رامیپوشانند
crater
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
lycanthropy
تبدیل به هیبت گرگ در اثر جادو وغیره
taxidermist
ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
cadres
واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
hutch
نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
life preserver
وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
cadre
واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
tag line
جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
pyrene
تخم سیب وگلابی وغیره هسته میوه
tube
لامپ لاستیک تویی اتومبیل ودوچرخه وغیره
gauger
کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
pailett
زینت الات بدلی مانند منجوق وغیره
stave
بشکل چوب دستی یاچماق وغیره دراوردن
tasters
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
taster
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
To turn off the lights. (T. V. ,radio).
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
shook
روکش چوب مخصوص جعبه یا مبل وغیره
tubes
لامپ لاستیک تویی اتومبیل ودوچرخه وغیره
post
تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post-
تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
ants
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
To turn on the light(radio, T. V).
چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
twiddling
باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن
ant
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
craters
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
haulm
ساقه وپوشال حبوبات وغیره که باانهاسقف رامیپوشانند
twiddles
باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن
woodprint
کلیشه یا قالب چوبی مخصوص قلمکار وغیره
posted
تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posts
تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
twiddle
باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن
twiddled
باساعت مچی وغیره بازی کردن وررفتن
cannery
کارخانهای که گوشت ومیوه وغیره رادرقوطی کنسرو میکند
canneries
کارخانهای که گوشت ومیوه وغیره رادرقوطی کنسرو میکند
To bet on something .
روی چیزی شرط بستن (مانند مسابقات وغیره )
panada
نان جوشانده درشیر با زرده تخم مرغ وغیره
The cat ate the whole mouse.
گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
panade
نان جوشانده درشیر با زرده تخم مرغ وغیره
To over – extend one self .
پای ازگلیم خود فراتر گذاردن ( از نظرمالی وغیره )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com