English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
fortress استحکامات نظامی
fortresses استحکامات نظامی
Search result with all words
fortified church [کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
Other Matches
field work استحکامات صحرایی استحکامات
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
work استحکامات
worked استحکامات
fieldwork استحکامات
forts استحکامات
fortification استحکامات
casemate استحکامات
fortifications استحکامات
rampart استحکامات
counter approach استحکامات متقابله
jetties استحکامات جنگی
ensconcing استحکامات ساختن
ensconced استحکامات ساختن
ensconces استحکامات ساختن
bastions سنگر و استحکامات
ensconce استحکامات ساختن
bastion سنگر و استحکامات
rampire استحکامات خاکریز
fortified دارای استحکامات
jetty استحکامات جنگی
pioneered مهندس استحکامات
fiedl fortifications استحکامات صحرایی
vallation استحکامات خندق
pioneer مهندس استحکامات
pioneers مهندس استحکامات
defenses دفاع کردن استحکامات
defence دفاع کردن استحکامات
defense دفاع کردن استحکامات
rampart دارای استحکامات کردن
horn-work [استحکامات بیرونی با دو سنگر]
castellate دارای استحکامات کردن
advanced work استحکامات اصلی ساختمان
Cashel [استحکامات دفاعی ایرلندی]
vallum دارای استحکامات کردن
dug in استحکامات سنگر اماده
trench استحکامات خندقی شیار طولانی
trenches استحکامات خندقی شیار طولانی
sally port درب اصلی قلعه یا استحکامات
fortified سنگربندی شده دارای استحکامات
defilade جان پناه استحکامات تدافعی
vallum بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
redoubt موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
redan استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
contravallation استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
castellation تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
flanker عده مامور تک جناحی استحکامات جناحی یکان
fortifies دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying دارای استحکامات کردن تقویت کردن
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
serviced نظامی
warlike نظامی
fort دژ نظامی
military نظامی
service نظامی
soldiers نظامی
mil نظامی
martin نظامی
martial نظامی
soldier نظامی
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
soldier فرد نظامی
invasion currency پول نظامی
militia نیروی نظامی
militias نیروی نظامی
guest house مهمانسرای نظامی
general outpatient clinic درمانگاه نظامی
martial law حکومت نظامی
field colors پرچم نظامی
field colours پرچم نظامی
soldiers فرد نظامی
garrison state ایالت نظامی
soldiers نظامی شدن
soldier نظامی شدن
maneuver تمرین نظامی
militarily از لحاظ نظامی
paramilitaries شبه نظامی
court martial دادگاه نظامی
salutes احترام نظامی
army attache وابسته نظامی
counter military ضد عملیات نظامی
saluting احترام نظامی
council ofwar شورای نظامی
army staff ستاد نظامی
articles of war قانون نظامی
attache وابسته نظامی
militarization نظامی کردن
campound کمپ نظامی
court martiall دادگاه نظامی
saluted احترام نظامی
paramilitary شبه نظامی
council of war شورای نظامی
councils of war شورای نظامی
dressing parade مشق نظامی
detention barrack بازداشتگاه نظامی
defense information اطلاعات نظامی
court material دادگاه نظامی
court martiall شورای نظامی
guest houses مهمانسرای نظامی
salute احترام نظامی
by military force با نیروی نظامی
prisidio قلعه نظامی
provost marshal قاضی نظامی
soldiery نیروی نظامی
spirit de corps غرور نظامی
strategic map نقشه نظامی
the military profession کار نظامی
the sabre نیروی نظامی
necker chief کاشکول نظامی
neck cloth کاشکول نظامی
military services قسمتهای نظامی
military specifications خصوصیات نظامی
military specifications کدتخصصی نظامی
military spending مخارج نظامی
military strategy استراتژی نظامی
military testament وصیتنامه نظامی
military training اموزش نظامی
military training تعلیم نظامی
the sabre حکومت نظامی
truck vehicle خودرو نظامی
tunc پیراهن نظامی
word of command فرمان نظامی
Military operations. عملیات نظامی
to attain a great age به سن بالارسیدن [نظامی ]
defensive architecture معماری نظامی
military resources منابع نظامی
military psychology روانشناسی نظامی
military occupational speciality کد تخصصی نظامی
military body هیئت نظامی
military comission هیئت نظامی
military comission کمیسیون نظامی
military convention اتحاد نظامی
military court دادگاه نظامی
military courtesy احترامات نظامی
military attache وابسته نظامی
military assistance کمک نظامی
military tribunal دادگاه نظامی
martial rule حکومت نظامی
martial spirit روح نظامی
militarize نظامی کردن
military adviser مستشار نظامی
military advisor مستشار نظامی
military area منطقه نظامی
military courtesy شئونات نظامی
military crest خط الراس نظامی
military grid شبکه نظامی
military intelligence اطلاعات نظامی
military intervention مداخله نظامی
military justice دادسرای نظامی
military justice دادرسی نظامی
military platform سکوی نظامی
military posture ارایش نظامی
military posture وضعیت نظامی
military governor حاکم نظامی
military governor فرمانداری نظامی
military doctorine دکترین نظامی
military doctorine مقررات نظامی
military expenditure مخارج نظامی
military funds اعتبار نظامی
military funds بودجه نظامی
military government دولت نظامی
military government حکومت نظامی
martial court دادگاه نظامی
region ناحیه نظامی
forcing نیروی نظامی
marches گام نظامی
ceremonies مراسم نظامی
ceremony مراسم نظامی
militarists نظامی گرا
forces نیروی نظامی
force نیروی نظامی
columns ستون نظامی
column ستون نظامی
cadets دانشجوی نظامی
cadet دانشجوی نظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com