English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (2 milliseconds)
English Persian
frost susceptibility استعداد یخزدگی
Other Matches
frost susceptibility یخزدگی
frost hoil یخزدگی
frost hoil ورم یخزدگی
average strength استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
endowment استعداد
endowments استعداد
verve استعداد
talents استعداد
geniuses استعداد
capacities استعداد
capacity استعداد
talented استعداد
talent استعداد
brilliance استعداد
potentialities استعداد
potentiality استعداد
gormless کم استعداد
ungifted بی استعداد
susceptivity استعداد
simpleminded کم استعداد
predispostion استعداد
liability to disease استعداد
cabiler استعداد
aptness استعداد
amplitude استعداد
talentless بی استعداد
genius استعداد
unintelligent بی استعداد
gifted با استعداد
aptitudes استعداد
ingenuity استعداد
aptitude استعداد
turns استعداد
inapt بی استعداد
turn استعداد
parted با استعداد
susceptibility استعداد
capability استعداد
property استعداد
capable با استعداد صلاحیتدار
artistic aptitude استعداد هنری
risible faculty استعداد خنده
scholastic aptitude استعداد تحصیلی
academic aptitude استعداد تحصیلی
sconce جمجمه استعداد
tendencies توجه استعداد
resistibility استعداد مقاومت
reproductivity استعداد هم اوری
authorized strength استعداد مجاز
indisposedness عدم استعداد
imitativeness استعداد تقلید
mechanical aptitude استعداد فنی
occupational aptitude استعداد شغلی
palooka بوکسور بی استعداد
end strength استعداد نهایی
shifts نوبتی استعداد
division slice استعداد لشگری
command strength استعداد یکان
caliber گنجایش استعداد
shifted نوبتی استعداد
reproductivity استعداد تولید
shift نوبتی استعداد
aptitude test ازمون استعداد
flair استعداد خصیصه
artistry استعداد هنرپیشگی
capacities گنجایش استعداد
aptitude tests ازمون استعداد
capacity استعداد مقام
cleverest باهوش با استعداد
art استعداد استادی
strengths استعداد رزمی
arts استعداد استادی
strength استعداد رزمی
cleverer باهوش با استعداد
clever باهوش با استعداد
capacities استعداد مقام
capability استعداد پیشرفت
tendency توجه استعداد
indispositions عدم استعداد
indisposition عدم استعداد
cleverness هوشیاری استعداد
liability بدهکاری استعداد
liabilities بدهکاری استعداد
war strenght استعداد جنگی
child prodigy بچهبا استعداد
capacity گنجایش استعداد
manpower cieling سطح استعداد پرسنل
potentialize دارای استعداد کردن
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
talent for musics استعداد یا ذوق موسیقی
accountable strength استعداد قابل توجه
scholastic aptitude test ازمون استعداد تحصیلی
the talnet of the country مردم با استعداد کشور
vocational aptitude test ازمون استعداد شغلی
reduced strenght حداقل استعداد جنگی
knack صدای شلاق استعداد
physical aptitude test ازمون استعداد جسمانی
level of strength میزان استعداد رزمی
level of strength سطح استعداد رزمی
natural مسلم استعداد ذاتی
able با استعداد صلاحیت دار
differential aptitude tests ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
versatile دارای استعداد و ذوق
gifted موید شخص با استعداد
accountable strength استعداد قابل محاسبه
gift استعداد پیشکش کردن
allotropy استعداد تغییر و تبدیل
attack size استعداد وسایل درگیر در تک
naturals مسلم استعداد ذاتی
effective strength استعداد رزمی موثر
gifts استعداد پیشکش کردن
gifts دارای استعداد کردن
potentially با داشتن استعداد نهانی
habiliment جامه استعداد فکری
gift دارای استعداد کردن
flatlander موج سوار کم استعداد
fabllibility استعداد خطا کردن
potentialities عاملیت بالفعل استعداد نهانی
faculties استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
self rating تعیین میزان استعداد خود
potentiality عاملیت بالفعل استعداد نهانی
faculty استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
rhymester شاعربی استعداد وکم مایه
strengths قدرت رزمی استعداد نفری
means end capacity استعداد درک وسیله- هدف
potential دارای استعداد نهانی پتانسیل
strength قدرت رزمی استعداد نفری
peace time complement استعداد مجاز زمان صلح
personnel ceiling سقف استعداد مجاز پرسنلی
battle bill فهرست استعداد رزمی ناو
Iranians have a gift of tongues. ایرانیها استعداد زبان دارند
edacity استعداد خوردن شکم پرستی
peace time establishment جدول استعداد مجاز زمان صلح
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
minnesota clerical aptitude test ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
green thumb استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
authorized strength of theater استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
one's light s نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
it is insusceptible of change اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
rimester قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
telegenic دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
tryout ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
complemented استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complement استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
reduction coefficient ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
combat power نیروی رزمی استعداد رزمی
insusceptibility عدم استعداد عدم تاثر
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com