Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English
Persian
to keep one's distance
اشنایی نکردن
Other Matches
dud probability
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
acquaintances
اشنایی
friendship
اشنایی
friendships
اشنایی
orientation
اشنایی
familiarity
اشنایی
acquaintedness
اشنایی
conversancy
اشنایی کامل
i am not a with him
با او اشنایی ندارم
inwarness
صمیمیت اشنایی
conversance
اشنایی کامل
strategics
اشنایی به حیلههای جنگی
to make an a of any one
با کسی اشنایی کردن
to make friends with anyone
با کسی اشنایی یا دوستی
technologies
اشنایی باصول فنی
technology
اشنایی باصول فنی
he has no friends
او هیچ دوست و اشنایی ندارد
pickup
هرچیز انتخاب شده اشنایی تصادفی
infests
ول نکردن
infesting
ول نکردن
infest
ول نکردن
infested
ول نکردن
to keep it up
ول نکردن
profession of arms
شناخت رسته ها اشنایی با رسته ها
disapprove
تصویب نکردن
rejection
قبول نکردن
disapproves
تصویب نکردن
disassociating
همکاری نکردن
disassociate
همکاری نکردن
indulging
مخالفت نکردن
disassociates
همکاری نکردن
indulge
مخالفت نکردن
disassociated
همکاری نکردن
indulged
مخالفت نکردن
indulges
مخالفت نکردن
omittance is no quit tance
مطالبه نکردن
to pass by any thing
رعایت نکردن
no go
<idiom>
موافقت نکردن
to make no mention of
ذکر نکردن
to miss the goal
گل نکردن
[ورزش]
disbelieved
باور نکردن
disaffiliate
همکاری نکردن
discommend
توصیه نکردن
discountenance
تصویب نکردن
disoblige
ممنون نکردن
missfire
عمل نکردن
to be d. to
توجه نکردن به
to keep at arms length
اشنائی نکردن با
disclaims
قبول نکردن
abort
ریشه نکردن
disbelieving
باور نکردن
disbelieve
باور نکردن
withdraws
قبول نکردن
withdraw
قبول نکردن
disobey
اطاعت نکردن
disobeyed
اطاعت نکردن
disobeying
اطاعت نکردن
square deals
تقلب نکردن
disclaiming
قبول نکردن
disobeys
اطاعت نکردن
disclaimed
قبول نکردن
square deal
تقلب نکردن
disclaim
قبول نکردن
disbelieves
باور نکردن
to keep an oath inviolate
نقض نکردن سوگند
not my cup of tea
<idiom>
با چیزی حال نکردن
to misbehave oneself
درست رفتار نکردن
to lose interest
جلب توجه نکردن
to turn to account
بهرمندشدن از ضایع نکردن
non-add subtotal
اضافه نکردن به زیرکل
let it all hang out
<idiom>
پنهان نکردن چیزی
standpat
ورق عوض نکردن
plead not guilty
اقرار به جرم نکردن
put (something or someone) out of one's head (mind)
<idiom>
به موضوعی فکر نکردن
to play not guilty
اقرار بگناه نکردن
fall out of use
<idiom>
از چیزی استفاده نکردن
missfire
عمل نکردن گلوله
to be in disagreement
[with somebody]
موافقت نکردن
[با کسی]
understated
حقیقت را افهار نکردن
understate
حقیقت را افهار نکردن
understates
حقیقت را افهار نکردن
disapprove
رد کردن تصویب نکردن
understating
حقیقت را افهار نکردن
disapproves
قبول نکردن رد کردن
disapproves
رد کردن تصویب نکردن
disapprove
قبول نکردن رد کردن
mistrusts
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrust
اطمینان نکردن به فن داشتن
off one's high horse
<idiom>
تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
goof off
<idiom>
کار نکردن یاجدی نبودن
shoot the works
<idiom>
از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
to turn a d. ear to
توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
aborted
ریشه نکردن عقیم ماندن
to be at odds
[with somebody]
[on / over something]
)
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be split
[over something]
[with somebody]
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be at strife
[with somebody]
[over something]
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
aborting
ریشه نکردن عقیم ماندن
aborts
ریشه نکردن عقیم ماندن
(can't) stand
<idiom>
تحمل نکردن،دوست نداشتن
to not lift a finger
<idiom>
اصلا هیچ کاری نکردن
disregarding
اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarded
اعتنا نکردن عدم رعایت
disbelieve
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
married failure
عمل نکردن اتصالی مین
beyond grasp
درک نکردن بیرون ازحدادراک
underplays
دست خودرا ادا نکردن
failures
عمل نکردن گیر سلاح
underplaying
دست خودرا ادا نکردن
disbelieved
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
underplayed
دست خودرا ادا نکردن
disbelieving
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disregard
اعتنا نکردن عدم رعایت
boycotted
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
except
: مستثنی کردن مشمول نکردن
depersonalization
توجه نکردن به هویت فردی
disregards
اعتنا نکردن عدم رعایت
disbelieves
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
boycott
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
failure
عمل نکردن گیر سلاح
boycotts
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
underplay
دست خودرا ادا نکردن
misfired
عمل نکردن گلوله مانع اتش
an incredulous smile
لبخندی که نشانه باور نکردن باشد
married failure
عمل نکردن خوشه اتصال مین
misfires
عمل نکردن گلوله مانع اتش
turn one's back on
<idiom>
کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
misfire
عمل نکردن گلوله مانع اتش
malfunction
[ اندام یا ماشین و غیره ]
درست کار نکردن
Keep oneself to oneself.
پیش کسی نرفتن (معاشرت نکردن )
not to lose sight of
ملاحظه کردن
[به کسی یا چیزی]
را فراموش نکردن
to conk out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to crap out
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
to have packed up
[British E]
کار نکردن
[دستگاهی یا ماشینی]
[اصطلاح روزمره]
refuse
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuses
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refusing
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
off balance
<idiom>
فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
lay off
<idiom>
بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
to fall over
[computer, programme, ...]
[موقتا]
کار نکردن
[دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
refused
قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
Welsh
زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
welch
زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
fails
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
iam p to of knowing him
از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
failed
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
do not coin money
<idiom>
پول چاپ نکردن
[پول چاپ نمی کنم]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com