English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
he insists on going اصرار دارد برفتن
Other Matches
he is in a hurry to go عجله دارد برفتن
he must needs go بیخوداصرار دارد برفتن
he is indisposed to go میل برفتن ندارد
he is not willing to go مایل برفتن نیست
he was not inclined to go مایل برفتن نبود
he was loath to go بیمیل بود برفتن
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
i had half a mind to go چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
imperiousness اصرار
yen اصرار
insistently به اصرار
peersistence اصرار
importunity اصرار
importunities اصرار
perseverance اصرار
perverseness اصرار
importune اصرار کردن به
urged اصرار کردن
strenuousness حرارت و اصرار
urge با اصرار وادارکردن
perseveation اصرار دربرداشتن
stick out اصرار کردن
insists اصرار ورزیدن
urges با اصرار وادارکردن
urging با اصرار وادارکردن
importuning اصرار کردن به
persistence اصرار ابرام
urges اصرار کردن
importuned اصرار کردن به
insisted اصرار ورزیدن
urging اصرار کردن
urged با اصرار وادارکردن
insisting اصرار ورزیدن
persists اصرار کردن
tenacity چسبندگی اصرار
persist اصرار کردن
insistence اصرار پافشاری
insist اصرار ورزیدن
persisted اصرار کردن
persisting اصرار کردن
persistency اصرار ابرام
urge اصرار کردن
persistently با اصرار مصرانه
insistency اصرار پافشاری
importunes اصرار کردن به
he insisted on me to go اصرار کرد که بروم
perrinaciousness کله شقی اصرار
adjure به اصرار تقاضا کردن
to talk insistently to somebody با کسی به اصرار صحبت کردن [تا قانع شود]
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
persistency پایداری گاز جنگی پایداری اصرار
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
hast او دارد
chain دارد.
he is ill with fever تب دارد
chains دارد.
has دارد
are there any remarks? دارد
he has a rage for money دارد
heavy fighting is in progress دارد
he has worms دارد
there is a time for everything دارد
viruses وجود دارد
the reason is manifold چنددلیل دارد
he has an axe to grind غرض دارد
There is a knack in it . یک فنی دارد
the probability is احتمال دارد
god is خداوجود دارد
he has a maggot in his head وسواس دارد
virus وجود دارد
our library is well stocked خوبی دارد
he is fifty تمام دارد
the reason is two fold دودلیل دارد
there is a rumour that شهرت دارد که
he has an a. to grind مقصود دارد
he has a spite against me بامن لج دارد
I owe him a dept of gratitude. حق بگردنم دارد
Buttonhole کتی که در دو طرف دکمه دارد
But one leg to the fowl. <proverb> مرغ یک پا دارد .
he is 0 years old او ده سال دارد
Windows GDI بیتی دارد
it has sides سه پهلو دارد
figure on <idiom> بستگی دارد به
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
it is sufficiently stamped کسرتمبر دارد
it is usual with him عادت دارد
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , بزرگ دارد
multungulate که بیش از دو سم دارد
it depends [on] بستگی دارد [به]
what hurt is there in that چه زیانی دارد
what the odds چه اهمیت دارد
walls have ears گوش دارد
not a patch on چه دخلی دارد
he speaks to the purpose قصدی دارد
He has a day off. او مرخصی دارد.
what matter? چه اهمیت دارد
he tops .0 metres یک مترونیم قد دارد
rubrician کتاب نماز دارد
How long is the ticket valid? بلیت تا کی اعتبار دارد؟
significance معنای مخصوص دارد
Somebody is beating at (upon)the door. یک کسی دارد در می زند
that word is obsolescent ان واژه کم کم دارد مهجور
Every flow must have its ebb. <proverb> هر فرازى نشیبى دارد.
She has a lovely (nice) voice. صدای قشنگه دارد
He takes my advice. He listens to me. از من حرف شنوایی دارد
She has engaging manners . رفتار گیرایی دارد
There are two sides to every question . <proverb> هر مساله ای دو جنبه دارد.
basses کسی که صدای بم دارد
bass کسی که صدای بم دارد
With his foul temper. با اخلاق سگه که دارد
She has a lovely ( nice ) voice. صدای قشنگه دارد
bigamists زنی که دوشوهر دارد
bigamist زنی که دوشوهر دارد
She has got regular teeth . دندانهای منظمی دارد
backs که یک باتری پشتیبان دارد
There are ticks in every trade . <proverb> هر کار لمى دارد .
tea is preferable to water چایی بر اب ترجیح دارد
delectus برای ترجمه دارد
She has a subtle charm. جذابیت ظریفی دارد
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. شهوت کلام دارد
likelihood احتمال کلی دارد
There is only one condition attached to it . فقط یک شرط دارد
The kettel is boiling. قوری دارد می جوشد
He writes a legible ( beautiful ) hand . خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
He writes well . he wields a formidable pen . قلم خوبی دارد
double decker هرچیزیکه دو لایه دارد
(not to be) sneezed at <idiom> ارزش داشتن را دارد
that bridge has openings ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
My hair is falling. موهایم دارد می ریزد
back که یک باتری پشتیبان دارد
She has a soft voice صدای نرمی دارد
in all like احتمال کلی دارد
what is wrong with that? مگراین چه عیبی دارد
what is that to you به شما جه دخلی دارد
what does it meant یعنی چه چه معنی دارد
well and good باشد چه ضرر دارد
lengths خط با طول جر حرف دارد
length خط با طول جر حرف دارد
he keeps my a حساب مراونگه می دارد
he is rightly named اسم بامسمائی دارد
to bring grist to the mill نان دراب دارد
he is in the know اطلاع ویژه دارد
he is f. of money پول فراوان دارد
he has much merit خیلی قابلیت دارد
battery که یک باتری پشتیبان دارد
it askes for attention توجه لازم دارد
he has Roman nose او بینی عقابی دارد
and there an end. و پایان وجود دارد.
He has influential contacts everywhere. همه جا دست دارد
it stand well with him بامن نظرمساعدی دارد
it speaks well for him بامن نظرمساعد دارد
it needs to be done carefully اینکارتوجه لازم دارد
it is wringing خیلی تراست یا اب دارد
it is worth 0 rials ده ریال ارزش دارد
it is very important بسیار اهمیت دارد
it is particularly difficult یک اشکال بخصوصی دارد
it is of frequent خیلی مورد دارد
It is much sought after خیلی طالب دارد.
batteries که یک باتری پشتیبان دارد
he has much merit بسیار شایستگی دارد
there removred revolution شورشی که شهرت دارد
the export of ... is granted the premium. صدور ... جایزه دارد.
He is distantly related to us . نسبت دوری با ما دارد
biased آنچه اریب دارد
Does it matter if I dont come ? اشکالی دارد اگرنیایم ؟
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
it is particularly difficult یک دشواری ویژه دارد
She has a delightfully mellow voice . صدای گرمی دارد
he bears out his name اسم بامسمایی دارد
he has a loose tongue دهان لقی دارد
He is against [opposed to] me . با من ضد است. [ضدیت دارد]
There is always a right way of doing everything. هرکاری راهی دارد
the work is in full swing کاربخوبی جریان دارد
the switch is on برق جریان دارد
the cat has nine lives سگ هفت جان دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure . فشار خون دارد
She is stuffy and conceited. دماغش باد دارد ( پر افاده )
requested چیزی که کسی تقاضایش را دارد
It lookes like rain. هوا خیال باریدن دارد
requests چیزی که کسی تقاضایش را دارد
requesting چیزی که کسی تقاضایش را دارد
request چیزی که کسی تقاضایش را دارد
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
multifunction آنچه تابعهای متعددی دارد
Advanced Technology Attachment مگابایت دار ثانیه دارد
chaplain کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
chaplains کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
administrator تنظیم و نگهداری شبکه دارد
administrators تنظیم و نگهداری شبکه دارد
pavonazzo مرمری که رنگهای پرطاووسی دارد
He has a ready pen. قلم شیوا وروانی دارد
accessor شخصی که به داده دسترسی دارد
ox frame قابی که گوشههای چلیپایی دارد
NVRAM ما میتواند اطلاعات را نگه دارد
Is there electricity? آیا برق وجود دارد؟
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com