Total search result: 202 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
departmental intelligence |
اطلاعات اداری |
|
|
Search result with all words |
|
office information system |
سیستم اطلاعات اداری |
Other Matches |
|
bureaucreacy |
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان |
administrative wheeled vehicle fleet |
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری |
bureaucracy |
تاسیسات اداری حکومت اداری |
bureaucracies |
تاسیسات اداری حکومت اداری |
bureaucrasy |
حکومت اداری تاسیسات اداری |
window |
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری |
workday |
ایام کار اداری ساعات کار اداری |
workdays |
ایام کار اداری ساعات کار اداری |
associative storage |
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود |
echo check |
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین |
dow jones information service |
سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است |
attributes |
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات |
attribute |
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات |
attributing |
1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات |
derived information |
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار |
radar correlation |
درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر |
aperture card |
روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد |
trapdoor |
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است |
trapdoors |
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است |
automatic data processing |
پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری |
distance vector protocols |
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود |
regrade |
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت |
read time |
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری |
connexions |
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است |
connection |
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است |
civilian internee information bureau |
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان |
defense system aquisition |
سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع |
data transceiver |
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری |
helped |
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه |
help |
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه |
helps |
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه |
negative acknowledgement |
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد |
windowing |
1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره |
formal |
اداری |
administrative |
اداری |
official |
اداری |
bureaucrat |
اداری |
administerial |
اداری |
bureaucrats |
اداری |
departmental |
اداری |
executory |
اداری |
bandwidth |
در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است |
administrative law |
قوانین اداری |
administrative flight |
هواپیمای اداری |
administrative law |
حقوق اداری |
administrative march |
راهپیمایی اداری |
malfeasance |
خطای اداری |
administrative movement |
حرکت اداری |
administrative approval |
موافقتنامه اداری |
administrative budget |
بودجه اداری |
administrative capacity |
فرفیت اداری |
administrative channels |
مجاری اداری |
administrative channels |
طرق اداری |
administrative command |
یکان اداری |
administrative command |
فرماندهی اداری |
administrative escort |
ناو اداری |
administrative flight |
پرواز اداری |
overhead gharges |
هزینه اداری |
office building |
ساختمان اداری |
administrative net |
شبکه اداری |
administrative order |
دستور اداری |
prefectorial |
وابسته به اداری |
prefecture |
حوزه اداری |
bureaucreat |
گماشته اداری |
business hours |
ساعت اداری |
circular letter |
بخشنامه اداری |
circular letter |
نامه اداری |
management expenses |
مخارج اداری |
departmentally |
ازلحاظ اداری |
service element |
عنصر اداری |
prefectoral |
وابسته به اداری |
red tape |
فرمالیته اداری |
bureau |
هیئت اداری |
administrative publications |
نشریات اداری |
administrative services |
خدمات اداری |
administrative tribunal |
دادگاه اداری |
administratively |
بطور اداری |
office computer |
کامپیوتر اداری |
office hours |
ساعات اداری |
office work |
کار اداری |
official communications |
مکاتبات اداری |
officialism |
سیستم اداری |
bureaus |
هیئت اداری |
a white collar job |
کار اداری |
paperwork |
تشریفات اداری |
office chair |
مبل اداری |
administrative services |
قسمتهای اداری |
officialdom |
سیستم اداری |
officially |
از طریق اداری |
unofficial |
غیر اداری |
office chair |
صندلی اداری |
administration building |
قسمت اداری |
administration building |
ساختمان اداری |
bureaucrats |
مامور اداری |
bureaucrat |
مامور اداری |
administrative landing |
پیاده شدن اداری |
provisional order |
دستور موقت اداری |
key personnels |
کادر اداری اصلی |
placeman |
صاحب منصب اداری |
office swivel chair |
صندلی گردان اداری |
general administration cost |
هزینه عمومی اداری |
administrative escort |
ناو اسکورت اداری |
officialism |
رسمیت مقررات اداری |
administrative data processing |
پردازش دادههای اداری |
Outside office hours. |
خارج از وقت اداری |
deck department |
قسمت اداری ناو |
out of [outside] office hours |
خارج از ساعات اداری |
officers |
مامور کارمند اداری |
extra official |
بیرون ازوفایف اداری |
service echelon |
رده اداری و خدماتی |
bureaucratic |
وابسته به امور اداری |
officer |
مامور کارمند اداری |
administrative(financial,legal)process. |
جریان اداری (مالی .حقوقی ) |
administrative storage |
انبار کردن به طریق اداری |
bureaucracies |
رعایت تشریفات اداری بحدافراط |
services |
قسمتهای اداری ادارات نظامی |
disciplinary court |
دادگاه انتظامی محکمه اداری |
administrative shippings |
ارسال اماد به طریق اداری |
bureaucracy |
رعایت تشریفات اداری بحدافراط |
administrative lead time |
زمان اداری دریافت اماد |
ministerial |
وابسته به وزیر یا کشیش اداری |
formally |
مقررات رسمی یا اداری فاهرا" |
red tapism |
رعایت تشریفات اداری به حدافراط |
formal |
مقید به اداب ورسوم اداری |
bureaucrasy |
رعایت تشریفات اداری بحدافراط |
genitourinary |
وابسته به دستگاه اداری تناسلی |
superstructures |
سازمانهای اداری ومدیریه کشور |
superstructure |
سازمانهای اداری ومدیریه کشور |
IrDA |
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند |
infra red link |
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد |
bureaucrats |
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری |
administrative acceptees |
پرسنل قبول شده از نظر اداری |
bureaucrat |
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری |
general |
شرکت مربوط به امور اداری اصلی |
generals |
شرکت مربوط به امور اداری اصلی |
administrative landing |
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری |
administrative segregation |
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری |
admin |
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه |
fiscal station |
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد |
intelligence process |
جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات |
nihilism |
اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها |
capitulary |
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه |
federal government |
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند |
workflow |
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری |
nepotism |
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری |
informally |
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی |
brief case [briefcase] |
کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی] |
attache case |
کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی] |
counterintelligence |
ضد اطلاعات |
intelligence |
اطلاعات |
information |
اطلاعات |
witting |
اطلاعات |
[pieces of] information |
اطلاعات |
data |
اطلاعات |
stationary information |
اطلاعات لایتغیر |
combatintelligence |
اطلاعات رزمی |
critical intelligence |
اطلاعات مهم |
critical intelligence |
اطلاعات حیاتی |
combat intelligence |
اطلاعات رزمی |
data base |
مبنای اطلاعات |
data banks |
بانک اطلاعات |
data input |
اطلاعات ورودی |
data element |
جزئیات اطلاعات |
data item |
جزئیات اطلاعات |
tactical intelligence |
اطلاعات جنگی |
data element |
عناصر اطلاعات |
communication |
عبور اطلاعات |
data communication |
انتقال اطلاعات |
data bank |
بانک اطلاعات |
secret |
اطلاعات سری |
secrets |
اطلاعات سری |
tactical intelligence |
اطلاعات تاکتیکی |
data processing |
تهیه اطلاعات |
data processing |
امایش اطلاعات |
technical data |
اطلاعات فنی |
keep up with the news <idiom> |
حفظ اطلاعات |
false information |
اطلاعات نادرست |
information desk |
میز اطلاعات |
information office |
دفتر اطلاعات |
information sheet |
برگه اطلاعات |
intelligence office |
دفتر اطلاعات |
Ministry of Information . |
وزارت اطلاعات |
defense information |
اطلاعات دفاعی |
intelligence |
اطلاعات نظامی |
info |
مخفف اطلاعات |
information on demand |
اطلاعات با تقاضا |
dissemination |
پخش اطلاعات |
information technology |
تکنولوژی اطلاعات |
weather intelligence |
اطلاعات هواشناسی |
budget data |
اطلاعات بودجه |
basic data |
اطلاعات اولیه |
wrong information |
اطلاعات نادرست |
assistant chief of staff,g (intelligenc |
معاونت اطلاعات |
disinformation |
اطلاعات دورغ |
handout |
برگه اطلاعات |
defense information |
اطلاعات نظامی |
input information |
اطلاعات اولیه |
data processing |
پرورش اطلاعات |
information unit |
واحد اطلاعات |
information transmission |
انتقال اطلاعات |