English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
critical intelligence اطلاعات حیاتی
Other Matches
combat essential اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
vitalist خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
vitalistic خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
critical facility تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
associative storage یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
dow jones information service سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attributes 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributing 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
attribute 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
aperture card روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
radar correlation درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
trapdoors فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
automatic data processing پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
vital <adj.> حیاتی
essential حیاتی
triphibian سه حیاتی
unalterable <adj.> حیاتی
unalienable <adj.> حیاتی
inevitable <adj.> حیاتی
indispensable <adj.> حیاتی
essentials حیاتی
inalienable <adj.> حیاتی
of vital importance حیاتی
vital حیاتی
absolute <adj.> حیاتی
triphibious سه حیاتی
biotic حیاتی
essential <adj.> حیاتی
major <adj.> حیاتی
substantive [essential] <adj.> حیاتی
quintessential <adj.> حیاتی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
vital area منطقه حیاتی
vitality نیروی حیاتی
vital capacity گنجایش حیاتی
vital capacity فرفیت حیاتی
vital force نیروی حیاتی
biocatalyst کاتالیزورهای حیاتی
biogeography جغرافیای حیاتی
vital necessity ضرورت حیاتی
vital index شاخص حیاتی
vital statistics امار حیاتی
vital ground زمین حیاتی
urgent priority تقدم حیاتی
vital interest مصلحت حیاتی
stamina نیروی حیاتی
vital statistics امارهای حیاتی
lifeblood خون حیاتی
lebensraum فضای حیاتی
lifeblood نیروی حیاتی
homeostasis تعادل حیاتی
life zone منطقه حیاتی
critical حیاتی بحرانی
elanvital نشاط حیاتی
oeuvre کار حیاتی
essential supply اماد حیاتی
vitalism حیاتی نگری
elanvital نیروی حیاتی
connection پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
keyitem اقلام ضروری و حیاتی
emergency غیر منتظره حیاتی
vitals اعضای حیاتی و موثربدن
critical materials اقلام حیاتی و مهم
emergencies غیر منتظره حیاتی
vitality قدرت یا خاصیت حیاتی
biogeographic مربوط به جغرافیای حیاتی
vivacity نشاط نیروی حیاتی
civilian internee information bureau دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
defense system aquisition سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
vital area منطقه حیاتی پدافند هوایی
sensitive حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
urgency of need حیاتی بودن احتیاج به اماد
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
essential item list فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
diastase دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
help پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
life cycle مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
capital قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
windowing 1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
parabiosis برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
plastogene اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
mastered نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
estrogen ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
masters نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
privilege ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
biochemists متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
vital statistics امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
biochemist متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
intelligence process جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
biochemical مربوط به شیمی حیاتی یازیست شیمی
critical item اقلام حیاتی اقلام مهم
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
data اطلاعات
information اطلاعات
intelligence اطلاعات
[pieces of] information اطلاعات
counterintelligence ضد اطلاعات
witting اطلاعات
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
combatintelligence اطلاعات رزمی
pemican اطلاعات خلاصه
critical intelligence اطلاعات مهم
essential elements of information عناصراصلی اطلاعات
basic data اطلاعات اولیه
filter center مرکزتوزیع اطلاعات
financial data اطلاعات مالی
information science علم اطلاعات
information revolution تحول اطلاعات
information retrieval بازیابی اطلاعات
budget data اطلاعات بودجه
information processing پردازش اطلاعات
information explosion انفجار اطلاعات
information center مرکز اطلاعات
information bureau دفتر اطلاعات
genetic information اطلاعات وراثتی
flow of information گردش اطلاعات
information service خدمات اطلاعات
data banks بانک اطلاعات
data communication انتقال اطلاعات
combat intelligence اطلاعات رزمی
defense information اطلاعات نظامی
data element عناصر اطلاعات
secrets اطلاعات سری
secret اطلاعات سری
data item جزئیات اطلاعات
data input اطلاعات ورودی
data processing تهیه اطلاعات
defense information اطلاعات دفاعی
data base مبنای اطلاعات
dissemination پخش اطلاعات
data bank بانک اطلاعات
assistant chief of staff,g (intelligenc معاونت اطلاعات
information مفروضات اطلاعات
data processing امایش اطلاعات
data processing پرورش اطلاعات
departmental intelligence اطلاعات اداری
communication عبور اطلاعات
data element جزئیات اطلاعات
information source منبع اطلاعات
public information اطلاعات عمومی
records available اطلاعات موجود
spial officer افسرتجسس و اطلاعات
stationary information اطلاعات لایتغیر
tactical intelligence اطلاعات تاکتیکی
tactical intelligence اطلاعات جنگی
intelligence اطلاعات نظامی
information technology تکنولوژی اطلاعات
pemmican اطلاعات خلاصه
perfect information اطلاعات کامل
technical data اطلاعات فنی
information office دفتر اطلاعات
information sheet برگه اطلاعات
handout برگه اطلاعات
false information اطلاعات نادرست
information desk میز اطلاعات
weather intelligence اطلاعات هواشناسی
information on demand اطلاعات با تقاضا
wrong information اطلاعات نادرست
disinformation اطلاعات دورغ
info مخفف اطلاعات
Ministry of Information . وزارت اطلاعات
keep up with the news <idiom> حفظ اطلاعات
ministry of information وزارت اطلاعات
military intelligence اطلاعات نظامی
spial کسب اطلاعات
intelligence office دفتر اطلاعات
intelligence journal دفتریادداشت اطلاعات
intelligence estimate براورد اطلاعات
meteorological data اطلاعات هواسنجی
input information اطلاعات اولیه
intelligence department اداره اطلاعات
information system سیستم اطلاعات
input information اطلاعات ورودی
inquiry office دفتر اطلاعات
intelligence annex پیوست اطلاعات
instruction pipeline کانال اطلاعات
intelligence service قسمت اطلاعات
intelligence service اداره اطلاعات
information theory نظریه اطلاعات
information transmission انتقال اطلاعات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com