Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
light strike
اعتصاب با اخطار کم مدت اعتصاب برقی
Other Matches
strike pay
حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
hunger strike
اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
hunger strikes
اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
picketings
اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
strikes
اعتصاب
turn out
اعتصاب
holdout
اعتصاب
sit-ins
اعتصاب
sit-in
اعتصاب
sit in
اعتصاب
holdouts
اعتصاب
tie up
اعتصاب
stay in strike
اعتصاب
tie-up
اعتصاب
tie-ups
اعتصاب
strike
اعتصاب
out-
در حال اعتصاب
general strikes
اعتصاب عمومی
go on strike
اعتصاب کردن
riot and civil commotion
اعتصاب و تظاهرات
out
در حال اعتصاب
sit-down
اعتصاب کارمندان
official receiver
اعتصاب رسمی
sit down
اعتصاب کارمندان
general strike
اعتصاب عمومی
hunger strike
اعتصاب غذا
wildcat strike
<idiom>
اعتصاب کارگران
confrontational
انجام اعتصاب
knobstick
خائن اعتصاب
outed
در حال اعتصاب
picket
اعتصاب کردن
picketed
اعتصاب کردن
strikes
اعتصاب ضربه
striker
اعتصاب کننده
to strike work
اعتصاب کردن
strikes
اعتصاب کردن
strike
اعتصاب ضربه
to go on strike
اعتصاب کردن
strike
اعتصاب کردن
strikers
اعتصاب کننده
walk out
اعتصاب کردن
struck
درحال اعتصاب
pickets
اعتصاب کردن
strikebound
دچار اعتصاب
strike-breakers
اعتصاب شکن
strike-breaker
اعتصاب شکن
they are on strike
اعتصاب کرده اند
walkouts
اعتصاب ,ترک جلسه
blacklegs
کارگر اعتصاب شکن
walkout
اعتصاب ,ترک جلسه
blackleg
کارگر اعتصاب شکن
official receiver
اعتصاب باجایزه سندیکا
strike
اصابت اعتصاب کردن
to go on a hunger strike
اعتصاب غذا کردن
out law strike
اعتصاب غیر قانونی
strikes
اصابت اعتصاب کردن
fink
اعتصاب شکن جاسوسی کردن
strikes
تصادف و نصادم کردن اعتصاب
finks
اعتصاب شکن جاسوسی کردن
go out
اعتصاب کردن دست کشیدن از
hunger-striker
اعتصاب غذا کننده
[زن ]
[مرد]
strike
تصادف و نصادم کردن اعتصاب
sick-outs
اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
sick-out
اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
picketed
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
pickets
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picket
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
He warned he would go on a termless hunger strike.
او
[مرد]
هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
srcc
commotions civil riotsand ,strikes اعتصاب شورش و اشوبهای داخلی
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
vacuum
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuuming
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuums
جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
oil gear
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
noticed
اخطار
tip-off
اخطار
notices
اخطار
premonitions
اخطار
prenotion
اخطار
caveats
اخطار
premonition
اخطار
monition
اخطار
talking-to
اخطار
tip off
اخطار
tip-offs
اخطار
bidding
اخطار
noticing
اخطار
notice
اخطار
talking to
اخطار
caveat
اخطار
yello card
اخطار
signal
اخطار
penalty
اخطار
signalled
اخطار
warning line
خط اخطار
signaled
اخطار
penalties
اخطار
notification
اخطار
warning
اخطار
warnings
اخطار
premonition
اخطار قبلی
premonitory
اخطار کننده
forewarning
اخطار قبلی
denunciations
اخطار تهدیدامیز
denunciation
اخطار تهدیدامیز
premonitions
اخطار قبلی
warns
اخطار کردن به
admonishment
اخطار تنبیه
caveat subscriptor
اخطار به عضو
caveat venditor
اخطار به فروشنده
cognizance
اخطار قانونی
cognizance
اخطار رسمی
penalties
پنالتی اخطار
notifiable
اخطار کردنی
penalty
پنالتی اخطار
caveat emptor
اخطار به خریدار
warn
اخطار کردن به
warned
اخطار کردن به
caveat subscriptor
اخطار به مشترک
misfeasance
اخطار کردن
cautioning
اخطار توجه
cautioned
اخطار کردن به
caution
اخطار توجه
caution
اخطار کردن به
citing
اخطار کردن
points of order
اخطار نظامنامهای
point of order
اخطار نظامنامهای
cites
اخطار کردن
till further notice
تا اخطار ثانوی
warning sign
علامت اخطار
previse
اخطار کردن
cite
اخطار کردن
cited
اخطار کردن
cautioned
اخطار توجه
cautioning
اخطار کردن به
notifying
اخطار کردن به
notified
اخطار کردن به
until further notice
تا اخطار ثانوی
warner
اخطار کننده
notifies
اخطار کردن به
notify
اخطار کردن به
cautions
اخطار توجه
cautions
اخطار کردن به
signaller
اخطار کننده
premonitor
از پیش اخطار کننده
issue a warning
اخطار صادر کردن
bleeps
ایجاد صدای اخطار
short notice
اخطار کوتاه مدت
serve notice on
اخطار کتبی دادن به
forewarn
ازپیش اخطار کردن
alarum
اخطار شیپور حاضرباش
at his call
بر حسب اخطار یا احضار او
alarmingly
اعلان خطر اخطار
bleep
ایجاد صدای اخطار
alarmed
اعلان خطر اخطار
bleeped
ایجاد صدای اخطار
premonitory
متضمن اخطار قبلی
He took no heed of my warning.
به اخطار من توجهی نکرد
alarms
اعلان خطر اخطار
bleeping
ایجاد صدای اخطار
notify someone
به کسی اخطار کردن
at ten minutes notice
با ده دقیقه اخطار قبلی
monitorial
مبصر اخطار امیز
forewarned
ازپیش اخطار کردن
alarm
اعلان خطر اخطار
forewarns
ازپیش اخطار کردن
monitory
وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
serve a notice on someone
برای کسی اخطار فرستادن
give two months notice
دو ماه پیشتر اخطار دادن
to serve notice on a person
رسما بکسی اخطار کردن
beep
صدای اخطار قابل شنیدن
bleeping
صدای اخطار قابل شنیدن
beeped
صدای اخطار قابل شنیدن
beeping
صدای اخطار قابل شنیدن
beeps
صدای اخطار قابل شنیدن
bleeped
صدای اخطار قابل شنیدن
bleep
صدای اخطار قابل شنیدن
bleeps
صدای اخطار قابل شنیدن
alert
وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alerted
وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
stuck beacon
ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
alerts
وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alarms
زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
to serve a notice on some one
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
alarm
زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarmed
زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarmingly
زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
power
برقی
electrical
برقی
electricians mate
برقی
galvanic
برقی
powered
برقی
electric
برقی
before you know it
برقی
powering
برقی
powers
برقی
false
اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com