Dictiornary-Farsi | اغاز و فرجام | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
alpha and omega	اغاز و فرجام


Search result with all words

wire to wire	از اغاز تا فرجام
Other Matches

conclusion	فرجام
finalization	فرجام
conclusions	فرجام
appealed	فرجام
appeals	فرجام
appeal	فرجام
end	خاتمه فرجام
appellee	فرجام خوانده
respondents	فرجام خوانده
ended	خاتمه فرجام
appeal to the supreme court	فرجام خواستن
respondent	فرجام خوانده
person aganist whom appeal	فرجام خواه
ends	خاتمه فرجام
respondent in court of cassation	فرجام خوانده
one who appeals to the supreme court	فرجام خواه
object of claim in respect of which	فرجام خواسته
object of appeal	فرجام خواسته
face off	رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
appellant	فرجام خواه مستانف
head-on <idiom>	فرجام مواجه شدن با
dawn	اغاز اغاز شدن
dawned	اغاز اغاز شدن
dawns	اغاز اغاز شدن
dawning	اغاز اغاز شدن
melodramas	نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
melodrama	نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
commencement	اغاز
jump off	اغاز
kick off	اغاز
originationu	اغاز
scratch line	خط اغاز
venues	اغاز
terminus a que	اغاز
beginnings	اغاز
beginning	اغاز
entrancing	اغاز
entrances	اغاز
initio	در اغاز
initation	اغاز
incipience or ency	اغاز
venue	اغاز
onset	اغاز
exordium	اغاز
abinitio	از اغاز
inception	اغاز
origins	اغاز
origin	اغاز
outset	اغاز
get away	اغاز
inchoation	اغاز
entranced	اغاز
entrance	اغاز
initiation	اغاز
instep	اغاز
authorship	اغاز
primordium	اغاز
insteps	اغاز
kick-off	اغاز
kick-offs	اغاز
getaway	اغاز
getaways	اغاز
begins	اغاز شدن
launched	اغاز کردن
initialling	واقع در اغاز
introductive	اغاز کننده
initials	واقع در اغاز
launches	اغاز کردن
uppermost	از اغاز از ابتدا
initialled	واقع در اغاز
jump off	اغاز حمله
begin	اغاز شدن
begins	اغاز کردن
initialing	واقع در اغاز
inaugurator	اغاز کننده
initialed	واقع در اغاز
launch	اغاز کردن
initial	واقع در اغاز
initial point	نقطه اغاز
launching	اغاز کردن
incipit	شروع و اغاز
takeoffs	اغاز پرش
takeoff	اغاز پرش
births	اغاز زاد
births	اغاز کردن
commence	اغاز کردن
at first	در اغاز کار
revivals	اغاز رونق
revival	اغاز رونق
at the start	در اغاز کار
from a to izzard	از اغاز تا انجام
alphas	اغاز شروع
alpha	اغاز شروع
birth	اغاز زاد
primes	درجه یک اغاز
incept	اغاز کردن
primed	درجه یک اغاز
prime	درجه یک اغاز
birth	اغاز کردن
lead off	اغاز کردن
push off	اغاز کردن
thru	از اغاز تاانتها
self initiated	خود اغاز
initiating	اغاز کردن
initiates	اغاز کردن
soft start	اغاز نرم
inchoate	اغاز کردن
initiated	اغاز کردن
som	اغاز پیام
initiate	اغاز کردن
to push off	اغاز کردن
start of taxt	اغاز متن
start of message	اغاز پیام
start of heading	اغاز سرفصل
nodal point	نقطه اغاز
inaugurate	اغاز کردن
begin	اغاز کردن
commencing	اغاز کردن
commences	اغاز کردن
commenced	اغاز کردن
leadoff	اغاز ضربت
start bit	بیت اغاز
to take to	اغاز نهادن
debuts	اغاز کار
inaugurates	اغاز کردن
debut	اغاز کار
inaugurating	اغاز کردن
inaugurated	اغاز کردن
to take arms	جنگ اغاز کردن
guard line	خط اغاز مسابقه شمشیربازی
jump the gum	خطا در اغاز پرش
wires	خط اغاز یا پایان مسابقه
flagman	پرچم دار خط اغاز
wire	خط اغاز یا پایان مسابقه
upfield	نقطه اغاز بازی
aurora	سرخی شفق اغاز
christmas tide	هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
kick off	ضربه اغاز بازی
multilaunching	اغاز بکار چندتایی
new departure	اغاز رویه تازه
pullulate	اغاز توسعه نهادن
initial boiling point	نقطه اغاز جوشش
reoccupy	دوباره اغاز کردن
set position	اماده در نقطه اغاز
hajime	اغاز مبارزه کاراته
grid start	حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
start bit	ذرهء اغاز نما
exordial	مربوط به اغاز یا مقدمه
eolithic	متعلق به اغاز عصرسنگ
corrosive attack	اغاز و توسعه خورندگی
kickoff	ضربه اغاز بازی
through	از اغاز تا انتها کاملا
eras	اغاز تاریخ عصر
staggering	خط اغاز مسیر هر دونده
stagger	خط اغاز مسیر هر دونده
era	اغاز تاریخ عصر
prefaced	اغاز پیش گفتار
prefaces	اغاز پیش گفتار
stages	قراردادن اتومبیل در خط اغاز
prefacing	اغاز پیش گفتار
staggers	خط اغاز مسیر هر دونده
stage	قراردادن اتومبیل در خط اغاز
originate	اغاز شدن یاکردن
decadence	فساد اغاز ویرانی
preface	اغاز پیش گفتار
originating	اغاز شدن یاکردن
originates	اغاز شدن یاکردن
originated	اغاز شدن یاکردن
false starts	اغاز نادرست خطا در شروع
initialed	پاراف در اغاز قرار دادن
false start	اغاز نادرست خطا در شروع
inchoative	تازه اغاز شده اغازی
initials	پاراف در اغاز قرار دادن
score	فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
repositional	با حروف اضافه اغاز شده
overtures	اغاز عمل پیش در امد
begin	اغاز نهادن شروع کردن
begins	اغاز نهادن شروع کردن
initial	پاراف در اغاز قرار دادن
jump spin	چرخش با اغاز پرش بهوا
initialing	پاراف در اغاز قرار دادن
initialled	پاراف در اغاز قرار دادن
initialling	پاراف در اغاز قرار دادن
pre game drills	تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
tee off	اغاز کردن محکم زدن
scored	فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
epochs	اغاز فصل جدید عصر
bump start	اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
to pipe up	زدن یا خواندن اغاز کردن
epoch	اغاز فصل جدید عصر
scores	فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
overture	اغاز عمل پیش در امد
unilinear	دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
barriers	نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
an inceptive verb	فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive	فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
barrier	نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
committee boat	قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
approaches	دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
greenie	ضربه در اغاز هر بخش بارسیدن به هدف