English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
commodore افسر فرمانده دریایی
commodores افسر فرمانده دریایی
Other Matches
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
commanding officer افسر فرمانده
commandant افسر فرمانده
commandants افسر فرمانده
commanding officers افسر فرمانده
alternate command authority افسر جانشین فرمانده
division officer فرمانده قسمت افسر رسته
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
sea captain فرمانده نیروی دریایی
chief of naval operations فرمانده عملیات دریایی
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
flag officer افسر دریایی
teleman افسر مامور رمز ومخابرات نیروی دریایی
commodore کمودور درجه بین افسر ارشدی وژنرالی دریایی
commodores کمودور درجه بین افسر ارشدی وژنرالی دریایی
skipper فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
embarkation officer افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
section chief فرمانده رسد فرمانده قبضه
field grade افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
commander فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commanders فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
releasing officer افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
blue commander فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
chalk commander فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
generalissimo فرمانده کل
commander-in-chief فرمانده کل
commanders-in-chief فرمانده کل
generalissimos فرمانده کل
chief فرمانده
commander of d. فرمانده
oldman فرمانده کل
chiefs فرمانده
commander in chief فرمانده کل
commander in chief فرمانده کل
commanders فرمانده
commander فرمانده
commandant فرمانده
commandants فرمانده
imperator فرمانده
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
hetman فرمانده لهستانی
captains فرمانده هواپیما
captains فرمانده ناو
captaining فرمانده هواپیما
army commander فرمانده ارتش
division commander فرمانده لشگر
pendragon فرمانده کل قوا
leader راهنما فرمانده
leader فرمانده دسته
battalion commander فرمانده گردان
brigade commander فرمانده تیپ
drum major فرمانده طبالان
drum majors فرمانده طبالان
officer in tactical command فرمانده تاکتیکی
brigadier فرمانده تیپ
brigadiers فرمانده تیپ
chevroner فرمانده گروه
leaders فرمانده دسته
chief of boat فرمانده قایق
governors حکمران فرمانده
battery commander فرمانده اتشبار
sector commander فرمانده ناحیه
leaders راهنما فرمانده
corps commander فرمانده سپاه
company commander فرمانده گروهان
captain فرمانده ناو
fleet commander فرمانده ناوگان
platoon leader فرمانده دسته
prefect رئیس فرمانده
divisional officer فرمانده یگان
admirals امیرالبحر فرمانده
admiral امیرالبحر فرمانده
prefects رئیس فرمانده
regiment commander فرمانده هنگ
exercise commander فرمانده مانور
commander's concept تدبیر فرمانده
territorial commander فرمانده سرزمینی
governor حکمران فرمانده
skippers فرمانده ناو
skippering فرمانده ناو
captaining فرمانده ناو
captained فرمانده هواپیما
penteconter فرمانده پنجاه تن
skippered فرمانده ناو
captained فرمانده ناو
flight leader فرمانده پرواز
skipper فرمانده ناو
captain فرمانده هواپیما
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
official visit بازدید رسمی فرمانده
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
commodores فرمانده پایگاه هوایی
commodores فرمانده یکان هوایی
phylarch فرمانده سواره نظام
commodore فرمانده پایگاه هوایی
commodore فرمانده یکان هوایی
executive order فرمانده دوم ناو
section leader فرمانده رسد یا جوخه
warlord فرمانده ارتشی فرمانروا
commander's concept تدبیر عملیاتی فرمانده
commander in chief فرمانده کل قوا سر فرماندهی
privateer فرمانده کشتی بازرسی
flag captain فرمانده ناو سرفرماندهی
commission pennant پرچم فرمانده ناو
area air defense commander فرمانده منطقه پدافند هوایی
tactical air commander فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
drillmaster فرمانده تمرین نظامی سردسته
sector commander فرمانده ناحیه پدافند هوایی
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
coronae australis افسر
coronate افسر
pretor افسر
pretorian افسر
line officer افسر صف
sub-lieutenant افسر جز
sub-lieutenants افسر جز
corona australis افسر
commissioned officers افسر
officer افسر
commissioned officer افسر
jemadar افسر
officers افسر
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
constable of france فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
air officer افسر هواپیمایی
personnel officer افسر اجودانی
air officer افسر هوایی
finance officer افسر مالی
firing line officer افسر تیر
liaison officer افسر رابط
personnel officer افسر پرسنل
junior officer افسر جزء
flag officer افسر پرچم
line officer افسر صفی
accountable disbursing officer افسر عامل
forward air controller افسر نافرمقدم
watch officer افسر نگهبان
orderly officen افسر نگهبانی
active officer افسر کادر
officer in charge افسر مسئول
officer of the day افسر نگهبان
officer on duty افسر مسئول
field officer افسر رزمی
bo's'n افسر کشتی
bos'n افسر کشتی
finance officer افسر دارایی
brass افسر ارشد
flying officer افسر خلبان
veterinarians افسر دامپزشک
flying officer افسر پرواز
veterinarian افسر دامپزشک
bosuns افسر کشتی
bosun افسر کشتی
officer of the watch افسر نگهبان
staff officer افسر ستاد
war horse افسر یاسربازدامپزشک
disbursing officer افسر عامل
warrant officer افسر یار
runner افسر پلیس
runners افسر پلیس
war horses افسر یاسربازدامپزشک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com