English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
abradent الت سایش یا پرداخت
Other Matches
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
scrubbed سایش
abrasions سایش
grind سایش
wear سایش
trituration سایش
scrub سایش
corrasion سایش
scrubs سایش
scrubbing سایش
erosion سایش
frictions سایش
friction سایش
levigation سایش
fretting سایش
grinds سایش
wears سایش
abrasion سایش
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
float stone سنگ سایش
erosive سایش دهنده
grindable قابل سایش
abradability سایش پذیری
scouring machine ماشین سایش
superficial abrasion سایش رویی
wear resistance مقاومت سایش
abrasive action اثر سایش
grinds تیزکردن سایش
erodible قابل سایش
grind تیزکردن سایش
chaffing gear وسایل ضد سایش
internal friction سایش درونی
wear resistance مقاومت در مقابل سایش
wave off فرود همراه با سایش
abrasions سایش منتج ازالودگی
abrasion hardness درجه سایش پذیری
abrasive hardness درجه سایش پذیری
abrasive tool ابزار برای سایش
erosible قابل سایش وفرسایش
abrasive resistance درجه سایش پذیری
abrasion سایش منتج ازآلودگی
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
wear tables جداول سایش جنگ افزارها
internal friction مالش درونی سایش داخلی
corrade در اثر سایش از بین رفتن
tribometer مالش سنج سایش ازما
to fret a passage راهی رابوسیله سایش بازکردن
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
terrigenous تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
resilience درجه مقاومت فرش در برابر سایش [این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
paying پرداخت
disbursement پرداخت
pay پرداخت
burnisher پرداخت گر
pays پرداخت
discharge پرداخت
discharging پرداخت
discharges پرداخت
lustreer پرداخت
glaze پرداخت
finish پرداخت
outlay پرداخت
expenditure پرداخت
glosser پرداخت گر
polish پرداخت
glazes پرداخت
finishes پرداخت
settlement پرداخت
defrayal پرداخت
settlements پرداخت
finishing touches پرداخت
refinishing پرداخت
making good پرداخت
furbisher پرداخت گر
rendering پرداخت
bleaching پرداخت
refunds پس پرداخت
trim پرداخت
payment پرداخت
renderings پرداخت
pt پرداخت
refunded پس پرداخت
finishing پرداخت
refunding پس پرداخت
refund پس پرداخت
polishes پرداخت
remitment پرداخت
payments پرداخت
date of maturity موعد پرداخت
remittances پرداخت تادیه
outstandingly پرداخت نشده
burnishing پرداخت کاری
final payment پرداخت نهایی
lustre صیقل پرداخت
subscriptions تعهد پرداخت
subscription تعهد پرداخت
finisher پرداخت کننده
outstanding پرداخت نشده
earnest money پیش پرداخت
remittance پرداخت تادیه
unpaid پرداخت نشده
average payment پرداخت متوسط
renditions پرداخت تحویل
casual payment پیش پرداخت
advance payment پیش پرداخت
by payment از طریق پرداخت
bilk گذاشتن از پرداخت
back freigt پرداخت کرایه
payees پرداخت شونده
annual payment پرداخت سالیانه
advice note دستورپیش پرداخت
rendition پرداخت تحویل
d. note درخواست پرداخت
paid پرداخت شده
diamond polishing پرداخت الماسی
demand for payment تقاضای پرداخت
payee پرداخت شونده
deferred payment پرداخت اتی
deferred payment پرداخت معوق
date of payment موعد پرداخت
monthly payment پرداخت ماهانه
punctual payment پرداخت در سر وعده
never-never پرداخت قسطی
unpolished پرداخت نشده
reimbursable قابل پرداخت
remittable قابل پرداخت
settlement terms شرایط پرداخت
smoothing plane رنده پرداخت
spot cash پرداخت نقدی
terms of payment شرایط پرداخت
the d. of a debt پرداخت بدهی
to finish off پرداخت کردن
shear پرداخت فرش
a bradent وسیله پرداخت
remitter پرداخت کننده
prompt payment پرداخت فوری
imprest پیش پرداخت
on account payment پیش پرداخت
overpayment پرداخت اضافی
part payment پرداخت اقساطی
pay off پرداخت کردن
payable at sight پرداخت دیداری
payable on demand پرداخت عندالمطالبه
payer پرداخت کننده
non payment عدم پرداخت
money back تضمین پرداخت
indemnification پرداخت غرامت
installment payment پرداخت قسطی
payment by installments پرداخت قسطی
interim financing پرداخت موقت
remittal گذشت پرداخت
lump sum payment پرداخت نقدی
lump sum payment پرداخت یکجا
payment by instalments پرداخت به اقساط
payment in advance پیش پرداخت
period of grace مهلت پرداخت
planish پرداخت کردن
planishing tool ابزار پرداخت
pre paid پیش پرداخت
pre payment پیش پرداخت
prepayment پیش پرداخت
prest پیش پرداخت
payor پرداخت کننده
payment terms شرایط پرداخت
payment in due cource پرداخت به موقع
payment in full پرداخت تمام
payment in full پرداخت کامل
payment in kind پرداخت غیرنقدی
payment in kind پرداخت جنسی
payment stopped توقف پرداخت
progress payments پرداخت تدریجی
dishonoring خودداری از پرداخت
pays وابسته به پرداخت
pays پرداخت کردن
burnish پرداخت کردن
down payments پیش پرداخت
disbursed پرداخت خرج
disbursing پرداخت کردن
disbursing پرداخت خرج
finishing پرداخت کاری
disburses پرداخت خرج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com