Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
leewardly
اماده افتادن بان سویی که ازباد در پناه است
Other Matches
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
defilade
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
secund
یک سویی
chop suey
چاپ سویی
hemicrania
سردرد یک سویی
two way table
جدول دو سویی
omnidirectional
همه سویی
double entry table
جدول دو سویی
crows foot
بته سه سویی درقلابدوزی
refuge
پناه دادن پناه بردن
refuges
پناه دادن پناه بردن
take reffuge
پناه اوردن پناه بردن
harbouring
پناه دادن پناه بردن
harboured
پناه دادن پناه بردن
harbors
پناه دادن پناه بردن
harbours
پناه دادن پناه بردن
harboring
پناه دادن پناه بردن
harbored
پناه دادن پناه بردن
harbour
پناه دادن پناه بردن
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
to fall on ones knees
بیرون افتادن بلابه افتادن
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
blinds
پناه
harbourage
پناه
sconce
پناه
shelterless
بی پناه
defenseless
بی پناه
guarding
پناه
coverture
پناه
blinded
پناه
exposed
بی پناه
defenceless
بی پناه
refuge
پناه
refuges
پناه
opened
بی پناه
open
بی پناه
grith
پناه
bulwarks
پناه
unsheltered
<adj.>
بی پناه
harbourless
بی پناه
bulwark
پناه
guard
پناه
guards
پناه
safeguards
پناه
safeguarding
پناه
guardless
بی پناه
blind
پناه
erfuge
پناه
opens
بی پناه
safeguard
پناه
fenceless
بی پناه
safeguarded
پناه
shelter
جان پناه
shelter
پناه دادن
bunker
جان پناه
turrets
جان پناه
ambush
پناه گاه
bunkers
جان پناه
sheltered
جان پناه
sheltered
پناه دادن
sheltering
پناه دادن
sheltering
جان پناه
Good grief!
پناه برخدا !
trench
جان پناه
ambushing
پناه گاه
shelterer
پناه دهنده
exposing
بی پناه گذاشتن
Good gracious ! Good heaven ! My god !
پناه برخدا
exposes
بی پناه گذاشتن
expose
بی پناه گذاشتن
turret
جان پناه
awnings
پناه پناهگاه
traverse
جان پناه
traversed
جان پناه
ambushes
پناه گاه
trenches
جان پناه
ambushed
پناه گاه
to seek refuge
پناه جستن
to seek shelter
پناه جستن
quarter
پناه بردن به
traversing
جان پناه
traverses
جان پناه
awning
پناه پناهگاه
shelters
جان پناه
mantelet
جان پناه
parapets
جان پناه
parapet
جان پناه
harbours
پناه بردن
harbours
پناه دادن
harbouring
پناه بردن
harbouring
پناه دادن
harboured
پناه بردن
fire in the hole
به جان پناه
erfuge
پناه گاه
defilade
جان پناه
dismounted defilade
جان پناه
lee side
سمت پناه
cestus
مشت پناه
gorget
گلو پناه
ear cap
گوش پناه
ear tab
گوش پناه
embower
پناه دادن
harboured
پناه دادن
harbour
پناه بردن
guard rail
جان پناه
harbored
پناه بردن
harboring
پناه بردن
harbor
پناه دادن
harboring
پناه دادن
harbor
پناه بردن
harbored
پناه دادن
shelters
پناه دادن
harbors
پناه دادن
harbors
پناه بردن
harbour
پناه دادن
hand rail
جان پناه
lee shore
سمت پناه دارکشتی
lee helm
سکان سمت پناه
ensconce
پوشاندن پناه دادن
ensconced
پوشاندن پناه دادن
ensconces
پوشاندن پناه دادن
ensconcing
پوشاندن پناه دادن
ante-mural
[e]
جان پناه دفاعی
To seek refuge ( shelter).
پناه آوردن ( بردن )
lair
بلانه پناه بردن
lairs
بلانه پناه بردن
lodges
به لانه پناه بردن
lodged
به لانه پناه بردن
lodge
به لانه پناه بردن
take cover
جان پناه گرفتن
house of refuge
پناه گاه بی نوایان
flight into sickness
پناه بردن به بیماری
shelter
پناه گرفتن سرپناه
fence
خاکریز پناه دادن
they took refuge in a cave
بغاری پناه بردند
To shelter someone .
به کسی پناه دادن
sheltered
پناهگاه پناه بردن
benching
جان پناه خاکی
bombproof
پناه دهنده ازاثربمب
protective cover
جان پناه دفاعی
stockade
جان پناه چوبی
lee
سمت پناه دار
tree
بدرخت پناه بردن
shelter
پناهگاه پناه بردن
pis aller
اخرین پناه چاره
sheltered
پناه گرفتن سرپناه
shelters
پناهگاه پناه بردن
shelters
پناه گرفتن سرپناه
sheltering
پناهگاه پناه بردن
sheltering
پناه گرفتن سرپناه
fences
خاکریز پناه دادن
to hunker down in a place
در جایی پناه بردن
approach parapets
جان پناه دیوار
stockades
جان پناه چوبی
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
to seek refuge
پناه بردن پناهنده شدن
protecting
در پناه سنگر قرار دادن
protects
در پناه سنگر قرار دادن
alee
ان سوی قایق که در پناه باداست
bombproof
ساختمانی که پناه بمب باشد
protect
در پناه سنگر قرار دادن
covers
جان پناه خفاگاه پوشاندن
coverings
جان پناه خفاگاه پوشاندن
side wall of stairs
جان پناه کناره پلکان
lee shore
سوی قسمت پناه دارکشتی
cover
جان پناه خفاگاه پوشاندن
lee shore
واقع در سمت پناه دارکشتی
defilade
جان پناه استحکامات تدافعی
gun house
پناه گاه توپ یاتوپچی
ensconced
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconce
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
the tree sheltered us fromrain
درخت مارا ازباران پناه داد
ensconcing
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
fire in the hole
فرمان در جان پناه قرار گیرید
take cover
پشت جان پناه قرار گرفتن
indoors
در داخل عمارت در زیر پناه یا سقف
to hide one's head
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
protected
در پشت حفاظ دارای جان پناه
fire in the hole
انفجار نزدیک است به جان پناه
lee
انسوی کشتی که از باد در پناه است بادپناه
case mate
بمب پناه جای نصب توپ درناو
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
leeboard
ورق فلزی یاتخته واقع درسمت باد پناه قایق
almena
جان پناه
[در بلندترین قسمت بام در هنگام عملیات جنگی]
gabion
سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
prostrate
افتادن
to fall off
افتادن
retard
پس افتادن
retarding
پس افتادن
retards
پس افتادن
fall
افتادن
prostrating
افتادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com