English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 289 (22 milliseconds)
English Persian
ready to die اماده برای مرگ
Search result with all words
attention شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions شمشیرباز اماده برای مبارزه
despatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
cover اماده شدن برای دریافت توپ
cover اماده برای برگرداندن توپ
coverings اماده شدن برای دریافت توپ
coverings اماده برای برگرداندن توپ
covers اماده شدن برای دریافت توپ
covers اماده برای برگرداندن توپ
back up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
pool عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled عده کارمند اماده برای انجام امری
pools عده کارمند اماده برای انجام امری
groom اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
Linotype ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
bat گل اماده برای کوزه گری
bats گل اماده برای کوزه گری
batted گل اماده برای کوزه گری
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
cram خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming خودرا برای امتحان اماده کردن
crams خودرا برای امتحان اماده کردن
addressed اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
addresses اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
sedan اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
repertoire فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
attack on preparation شمشیرباز اماده برای حمله
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
clutch start روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
crammer کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
finished product محصولات اماده برای توزیع ومصرف
fit to work اماده برای کارکردن
forthcomming اماده برای ارائه کردن
he was prone to mischief برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
herbescent اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
hypnotizable اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
it is insusceptible of change اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
lime paste اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
mission ready هواپیمای اماده برای پرواز
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
off the shelf تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
on guard اماده برای دفاع باشید
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
on offer اماده برای فروش
pilot engine ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
platform load بار اماده برای بارریزی هوایی
predigest بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
prompt to go اماده برای رفتن
reaction time زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
rig the ship فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
sawhorse نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
set up اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
statitizing فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
to fit with اماده کردن برای
to keep ome's powder dry برای هر رویدادی اماده بودن
to prepare for war برای جنگ اماده شدن
to stand in the gap برای دفاع اماده بودن
to the manner born فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
tropicalization اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
turnkey سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
up and running اماده برای عملیات کامل
vitrescent اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
voyage repairs تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
winterization اماده کردن برای کار در زمستان
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Other Matches
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
stocked اماده
setting up اماده
fresh- اماده
prompt اماده
yoi اماده
yare اماده
accoutrements اماده
in form اماده
in gear اماده
stock اماده
ready made اماده
freshest اماده
fresh اماده
ready-made اماده
minded اماده
in store اماده
in the saddle اماده
accoutred اماده
in kelter اماده
ablest اماده
handy اماده
handier اماده
readying اماده
supplied اماده
in full fig اماده
supply اماده
readied اماده
supplying اماده
provided اماده
abler اماده
sets اماده
lief اماده
prompted اماده
handiest اماده
susceptible اماده
readies اماده
ready اماده
equipped اماده
prompts اماده
set اماده
ready اماده کردن
presents موجود اماده
presenting موجود اماده
supplying اماده کردن
presented موجود اماده
beforehand قبلا اماده
drafts اماده کردن
make ready اماده کردن
readies اماده کردن
apt متمایل اماده
warlike اماده جنگ
supplied اماده کردن
primes اماده کردن
supply اماده کردن
in gear اماده حرکت
belay اماده کردن
present موجود اماده
at call اماده فرمان
on tap اماده کشیدن
kelter انتظام اماده
aforehand اماده راحت
confect اماده کردن
mission ready اماده پرواز
at or within call اماده فرمان
insusceptible غیر اماده
johnny on the sopt حاضر و اماده
combat ready اماده به رزم
primed اماده کردن
action mission ship ناو اماده
indispose اماده ساختن
acoutre اماده جنگ
preparatory اماده کننده
bound : اماده رفتن
prime اماده کردن
battailous اماده جنگ
readied اماده کردن
acceptancy اماده قبول
unlimber اماده کردن
accoutered اماده جنگ
readying اماده کردن
night boat قایق اماده
combat available اماده به رزم
combat available اماده به پرواز
sets اماده کردن
ready service اماده به کار
ready to die اماده مردن
ready use اماده مصرف
taut اماده کار
to gird up one's loins اماده کارشدن
harness اماده کردن
ripely بطور اماده
coaching اماده سازی
he is ready at excuses اماده است
fined بسیار اماده
prepare اماده کردن
ready for duty اماده کار
accommodated اماده کردن
ready for duty اماده خدمت
ready for operation اماده کار
ready for use اماده مصرف
accommodates اماده کردن
snug اماده ومجهز
giglot دخترسبک که اماده
harnessed اماده کردن
giglet دخترسبک که اماده
alerted اماده باش
alerts اماده باش
provides اماده کردن
alert اماده باش
to a. the ball اماده انداختن
finest بسیار اماده
preparing اماده کردن
get ready اماده کردن
provide اماده کردن
fine بسیار اماده
seaworthy اماده دریا
to buckle oneself اماده شدن
to bargain for منتظریا اماده
harnessing اماده کردن
fledge اماده پروازکردن
drafted اماده کردن
rigs اماده شدن
preparation اماده سازی
preparation اماده کردن
ready mixed concrete بتن اماده
preparations اماده سازی
preparations اماده کردن
rigged اماده شدن
pre treatment اماده کردن
rig اماده شدن
bellicose اماده بجنگ
to string up اماده کردن
obliging اماده خدمت
transit mixed concrete بتن اماده
draft اماده کردن
coaches اماده ساز
coached اماده ساز
set اماده کردن
detonative اماده انفجار
prepares اماده کردن
prompt to go اماده رفتن
coach اماده ساز
malcontents اماده شورش
to pickle a rod for اماده کردن
setting up اماده کردن
malcontent اماده شورش
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
armed ammunition مهمات اماده انفجار
armed mine مین اماده انفجار
knock-up سردستی اماده کردن
refitting دوباره اماده کارکردن
alerting اماده باش دادن
mind to do a thing اماده انجام کاری
bare base پایگاه اماده نشده
refits دوباره اماده کارکردن
knock up سردستی اماده کردن
prepare اماده شدن ساختن
preparations امادگی اماده سازی
preparing اماده شدن ساختن
forearms قبلا اماده کردن
warm up time زمان اماده شدن
preparation امادگی اماده سازی
susceptive پذیرنده اماده پذیرش
forearm قبلا اماده کردن
prepares اماده شدن ساختن
refit دوباره اماده کارکردن
standby به حال اماده بودن
standbys به حال اماده بودن
refitted دوباره اماده کارکردن
poised mine مین اماده انفجار
forthcoming اماده ارائه دادن
prestocked از پیش اماده شده
trains اماده کردن اسب
trained اماده کردن اسب
accoutre با تجهیزات اماده نمودن
sorties هواپیمای اماده به پرواز
sortie هواپیمای اماده به پرواز
train اماده کردن اسب
presentient گوش بزنگ اماده
gears کردن اماده کارکردن
preprinted forms فرم های اماده
prearranged از قبل اماده شده
studied از پیش اماده شده
precanned routines روالهای از پیش اماده
readiness اماده باش امادگی
preparation of attack شمشیرباز اماده حمله
preplanned اماده شده از قبل
gear کردن اماده کارکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com