English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
he is liable to become sick اماده ناخوشی است
Other Matches
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
an intercurrent disease ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
pathologically از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
malady ناخوشی
illness ناخوشی
diseases ناخوشی
sickness ناخوشی
had health ناخوشی
sicknesses ناخوشی
disease ناخوشی
unhealthiness ناخوشی
pathogenetic ناخوشی زا
trichosis ناخوشی مو
morbidity ناخوشی
morbidness ناخوشی
indisposedness ناخوشی
ill health ناخوشی
invalidism ناخوشی
maladies ناخوشی
illnesses ناخوشی
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
laryngopathy ناخوشی خرخره
morbid ویژه ناخوشی
hepatic disease ناخوشی جگر
altitude sickness ناخوشی ارتفاع
bulimy ناخوشی گرسنگی
biliousness ناخوشی زردابی
liver trouble ناخوشی جگر
impaludism ناخوشی مردابی
livers ناخوشی جگر
to be infected with disease ناخوشی راواگیرکردن
liver ناخوشی جگر
mal de mer ناخوشی دریا
maldemer ناخوشی دریا
pathognomomical نماینده ناخوشی
pathognomic نماینده ناخوشی
enteropathy ناخوشی رودهای
estival ناخوشی تابستانی
out break of a disease شیوع ناخوشی
morbid anatomy از لحاظ ناخوشی
morbific ناخوشی اور
diagnosis تشخیص ناخوشی
diagnoses تشخیص ناخوشی
morbific تولیدکننده ناخوشی
myopathy ناخوشی ماهیچه
pathogeny پیدایش ناخوشی
diseases of this nature اینگونه ناخوشی ها
spells حمله ناخوشی
spell حمله ناخوشی
dermatopathy ناخوشی پوست
microzym میکرب ناخوشی
spelled حمله ناخوشی
diagnostic وابسته به تشخیص ناخوشی
psychopathic وابسته به ناخوشی دماغی
laryngopathy ناخوشی خشک نای
pandemics ناخوشی همه گیر
mycotic دچار ناخوشی قارچی
immune from disease مصون از گرفتن ناخوشی
illness faded her beauty ناخوشی زیبایی اوراکاست
morbidly بطور ناخوشی یا فاسد
sickleave مرخصی بابت ناخوشی
qualm ناخوشی همه جاگیر
qualms ناخوشی همه جاگیر
pellagrous دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
pathogenesis مبحث پیدایش ناخوشی
paragrahia ناخوشی غلط نویسی
cirrhosis ناخوشی الکی جگر
psychiater پزشک ناخوشی دماغی
unhealthy ناخوش ناخوشی اور
metastasis جابجا شدن ناخوشی
pandemic ناخوشی همه گیر
bunt ناخوشی قارچی گندم
contagion سرایت ناخوشی واگیر
to swing the lead خود را به ناخوشی زدن
contagions سرایت ناخوشی واگیر
pestilence ناخوشی همه جاگیر
attack اصابت یا نزول ناخوشی
attacked اصابت یا نزول ناخوشی
attacks اصابت یا نزول ناخوشی
arthropathy ناخوشی بند یا مفصل
foot rot ناخوشی پا در گاو و گوسفند
epidmic disease ناخوشی همه جا گیر
epizootic ناخوشی همه گیرحیوانی
hydropathic وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
idiopathy علاقه خاص ناخوشی جداگانه
pyretotherapy معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
otological وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
mycetoma یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
nephritic درمان کننده ناخوشی گرده
pathognomic وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
to i. the germs of a disease میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
pathognomonic وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
foot and mouth یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
hydrargyia or rism مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
To pretend sickness(ignorance). تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
framboesia ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
orthopaedy معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
the disease threatens to sprea این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
intercurreace مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
germtheory فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
prosodemic درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
humoral pathology علم ناخوشی شناسی که به موجب ان همه بیماریهارانتیجه فسادخلط هامیدانند
pellagra یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
galvanist متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
pebrine یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
psilosis یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
vives یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
pliantly polonica یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
to pretend illness نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
yoi اماده
freshest اماده
fresh- اماده
lief اماده
supplied اماده
readying اماده
fresh اماده
ready اماده
prompt اماده
equipped اماده
readied اماده
supply اماده
supplying اماده
prompts اماده
provided اماده
prompted اماده
ablest اماده
abler اماده
yare اماده
readies اماده
stocked اماده
stock اماده
in the saddle اماده
accoutred اماده
minded اماده
sets اماده
in store اماده
setting up اماده
in kelter اماده
set اماده
in gear اماده
accoutrements اماده
ready-made اماده
in form اماده
ready made اماده
in full fig اماده
handy اماده
handiest اماده
handier اماده
susceptible اماده
indispose اماده ساختن
at or within call اماده فرمان
mission ready اماده پرواز
preparation اماده سازی
aforehand اماده راحت
in gear اماده حرکت
at call اماده فرمان
acoutre اماده جنگ
accoutered اماده جنگ
acceptancy اماده قبول
coaching اماده سازی
insusceptible غیر اماده
action mission ship ناو اماده
get ready اماده کردن
confect اماده کردن
combat available اماده به رزم
make ready اماده کردن
coaches اماده ساز
coached اماده ساز
coach اماده ساز
combat ready اماده به رزم
obliging اماده خدمت
giglet دخترسبک که اماده
fledge اماده پروازکردن
kelter انتظام اماده
bellicose اماده بجنگ
he is ready at excuses اماده است
battailous اماده جنگ
detonative اماده انفجار
belay اماده کردن
giglot دخترسبک که اماده
johnny on the sopt حاضر و اماده
combat available اماده به پرواز
bound : اماده رفتن
presents موجود اماده
presenting موجود اماده
presented موجود اماده
present موجود اماده
apt متمایل اماده
drafts اماده کردن
drafted اماده کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com