English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (5 milliseconds)
English Persian
miscellaneous امور متفرقه
Other Matches
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
sundry متفرقه
miscellaneous متفرقه
sundries متفرقه
miscellaneous time زمان متفرقه
sundry items وسایل متفرقه
general cargo بار متفرقه
oddment چیزهای متفرقه
sundry items موضوعات متفرقه
miscellaneous provisions مواد متفرقه
sundry items اقلام متفرقه
sundry funds اعتبارات متفرقه
sundry اقلام متفرقه گوناگون
sundry funds اعتبار اموررفاهی متفرقه
an odd volume جلد تکی یا متفرقه
tramping حمل با کشتی متفرقه
gcp نرخ بار متفرقه
general cargo rates نرخهای حمل کالاهای متفرقه
general cargo rate نرخ محل بار متفرقه
general stores فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
amor امور
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
combat duty امور رزمی
religious matters امور دینی
authorities اولیای امور
the high functionery ries of the state مصادر امور
authority ties of the state اولیا امور
civil affairs امور غیرنظامیان
state affairs امور مملکتی
authority اولیاء امور
interiors امور داخله
interior affairs امور داخلی
money matters امور پولی
interior امور داخله
financial affairs امور مالی
non litigious matters امور حسبی
authority ties of the state مصادر امور
aviation authority امور هواپیمایی
personal affairs امور شخصی
civic action امور عام المنفعه
probate court محکمه امور حسبی
militarization نظامی کردن امور
chaplain activities fund اعتبار امور مذهبی
liquidation of company تصفیه امور شرکتها
majordomo متصدی امور خانوادگی
space broker کارگزار امور تبلیغات
fish warden متصدی امور شیلات
financial affairs امور مربوط به مالیه
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
non litigious jurisdiction act قانون امور حسبی
non litigious matters act قانون امور حسبی
politico military امور سیاسی نظامی
principal centre of affairs مرکز مهم امور
customs broker واسطه امور گمرکی
g air رکن 2 امور هوایی
resgestae امور انجام شده
clerical test ازمون امور دفتری
secretary of state for foreign affairs وزیر امور خارجه
ministry of foreign affairs وزارت امور خارجه
minister of foreign affairs وزیر امور خارجه
foreign minister وزیر امور خارجه
chaplain افسر امور دینی
chaplains افسر امور دینی
minister for foreign affairs وزیر امور خارجه
corporate treasurer مدیر امور مالی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
to arrange matters ترتیب دادن امور
administration اداره امور یکانها
administrations اداره امور یکانها
supervisory authority اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority اولیاء امور نظارتی
regulatory authority اولیاء امور نظارتی
surveillance authority اولیاء امور نظارتی
air branch قسمت امور هوایی
tax reforms اصلاح امور مالیاتی
routine امور غیر مهم
routinely امور غیر مهم
testamentary causes امور مربوط به وصایا
routines امور غیر مهم
bureaucratic وابسته به امور اداری
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. وزارت امور خارجه
State Department وزارت امور خارجه
promiscuous بیقید در امور جنسی
table of authorities جدول اولیا امور
tax administration اداره امور مالیات
Foreign Office وزارت امور خارجه
to take the helm زمام امور رادردست گرفتن
Ministry of Labor and Social Affairs . وزارت کار ؟ امور اجتماعی
presswork اداره مطبعه امور چاپخانه
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
The ministry of economic affairs and finance وزارت امور اقتصاد و دارایی
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
surgical مربوط به امور پزشکی جراحی
strategic مربوط به امور سوق الجیشی
deficit financing اداره امور مالی با کسرموازنه
technician شخص متخصص در امور صفتی
assignees in bankruptcy هیئت تصفیه امور ورشکسته
financial data اطلاعات مربوط به امور مالی
domiciles منزل یا مرکز مهم امور
politics علم سیاست امور سیاسی
technicians شخص متخصص در امور صفتی
domicile منزل یا مرکز مهم امور
cifax رمز کردن سیگنالهای متفرقه سیگنالهای رمز شده مختلف
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
to go underground خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
parochialism امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
to go into hiding خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
diplomatist کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
counsel appointed وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
cryptologistics امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
home امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
treasurer مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
verderer متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
treasurers مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
channels کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeling کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channelled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
shipping امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
minnesota clerical aptitude test ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
verderor متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
dialectic هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
rummage sale حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
channel کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
homes امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
collating به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
functional رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
superstitious uses مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
get in gear [get into gear] <idiom> بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
hipster شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
commonest زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
trial attorney وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
commoners زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
selenodetic امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
institutionalism سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
consortium ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortia ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortiums ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
back end server کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
businesses کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
Big Brother دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
job زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
jobs زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
departmentalism اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
civil censorship سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
civilian supply امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
service peculiar امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
consumer logistics امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
electronic سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
housekeeping در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
individualism فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
politics علم سیاسی امور سیاسی
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com