English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
English Persian
cubical expansion انبساط حجمی
Other Matches
voluminal حجمی
bulk density چگالی حجمی
constancy of volum ثبات حجمی
weight by volume وزن حجمی
densities جرم حجمی
density جرم حجمی
solid مکعب حجمی
solids مکعب حجمی
bulkweight وزن حجمی
body force نیروی حجمی
bale cubic capacity تناژ حجمی
shrinkage افت حجمی
volumetric weight وزن حجمی
volumetric receptor گیرنده حجمی
volumetric measure اندازه حجمی
volumetric efficiency بازده حجمی
volumetric analysis سنجش حجمی
volumetric analysis تجزیه حجمی
volume percent درصد حجمی
volume charge بار حجمی
gross tonnage گنجایش حجمی
volume fraction کسر حجمی
displacement pump تلمبه حجمی
combining volumes principle اصل ترکیب حجمی
bulk deformation تغییر شکل حجمی
bulk modulus of elasticity ضریب کشسانی حجمی
density of volume charge چگالی بار حجمی
density جرم حجمی چگالی
densities جرم حجمی چگالی
discharge گذر حجمی در واحگ زمان
available payload فرفیت وزنی یا حجمی وسیله
discharges گذر حجمی در واحگ زمان
bulk strain تغییر شکل نسبی حجمی
pack ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
packs ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
dilatation انبساط
expansion loop خم انبساط
extensions انبساط
extension انبساط
pleasure انبساط
expansion انبساط
pleasures انبساط
distensions انبساط
strain انبساط
stretches انبساط
strains انبساط
distension انبساط
distentions انبساط
stretched انبساط
stretch انبساط
eudiometer اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
multicellular مادهای با جرم حجمی کم باسلولهایی مملو از هوا یاگازهای دیگر
bays حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
expansion heat حرارت انبساط
expansion joint درز انبساط
expansion coefficient ضریب انبساط
expansion point درز انبساط
expansile قابل انبساط
expansion rate اهنگ انبساط
expansiveness انبساط پذیری
expansion of universe انبساط جهان
expansion انبساط بسط
thermal expansion انبساط حرارتی
free expansion انبساط ازاد
expansion گسترش انبساط
expansion diaphragm دیاگرام انبساط
inextension عدم انبساط
inextensibility انبساط ناپذیری
heat expansion انبساط حرارت
expansibility قابلیت انبساط
tensile قابل انبساط
dilatation درز انبساط
dilatability انبساط پذیری
diastole انبساط قلبی
creep limit حد انبساط دائمی
companding انبساط تراکم
coefficient of expansion ضریب انبساط
tensions قوه انبساط
dilatation انبساط حرارتی
distensibility قابلیت انبساط
dilation of time انبساط زمان
evolution of heat انبساط حرارتی
expandability قابلیت انبساط
expandable قابل انبساط
distensible انبساط پذیر
tension قوه انبساط
multivolume file نوارمغناطیسی یا فلاپی دیسک جهت نگهداری ان میباشد پرونده چند حجمی
thermal coefficient of expansion ضریب انبساط حرارتی
expansible کش امدنی انبساط پذیر
expansibly بطور قابل انبساط
coefficient of thermal expansion ضریب انبساط حرارتی
characteristic expansion time زمان شاخص انبساط
nephelauxetic effect اثر انبساط ابرالکترونی
d.muscle ماهیچه انبساط دهنده
dilatability قابلیت انبساط یا اتساع
elater خاصیت انبساط و گسترش
brake expander mechanism مکانیزم انبساط ترمز
invar struts قطعات فلزی ضد انبساط
strain limit حد تناسب میان تنش و انبساط
ductile قابل انبساط شکل پذیر
extensometer دستگاه اندازه گیری انبساط
dilatometer دستگاه اندازه گیری انبساط حرارتی
volume change of concrete تغییر حجم بتن حاصل ازانقباض و انبساط
diastasis استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
expanding cement سیمانی که زیر اب سفت میشود سیمان قابل انبساط
fixed bridge پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
invar الیاژی از نیکل و اهن باضریب انبساط حرارتی نزدیک صفر
retrieval مکان دهی به حجمی از داده ذخیره شده درپایگاه داده ها وتولیداطلاعات ازداده
stirling cycle سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
achalasia عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
joule kelvin effect انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
batches 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
compensating port مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com