English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
English Persian
peronality انتقادات راجع به شخصیت
Other Matches
personal remarks انتقادات شخصی
anglicanism اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
split personality تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
incorporates شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
with respect to راجع به
on راجع به
as to راجع به
apropos of راجع به
about راجع به
respecting راجع به
relative راجع
regarding راجع به
pertianing راجع
in relation to راجع به
pertian راجع بودن
tuch راجع بودن به
regard راجع بودن به
regarded راجع بودن به
regards راجع بودن به
regarded رعایت راجع بودن به
regard رعایت راجع بودن به
regards رعایت راجع بودن به
in regard to راجع به در خصوص نسبت به
with relation to نسبت به راجع به در باره
with regard to نسبت به در باره راجع به در خصوص
to expatiate on a subject راجع یک موضوع زیادگویی کردن
my sentiment toward him انچه من راجع باواحساس میکنم
bestiary رساله یامقاله راجع بحیوانات
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
We should not indulge in personalities. نبا ید راجع با شخاص صحبت کنیم
She is the talk of the town . همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
hypochondriasis اضطراب واندیشه بیهودی راجع بسلامتی خود
actinochemistry مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
mammalogy یک شاخه از جانور شناسی که راجع به پستانداران است
I must think things over. باید راجع به این چیز ها فکر کنم
hypochondria اضطراب واندیشه بیهوده راجع بسلامتی خود
publicist نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicists نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
apocrypha کتاب مشکوکی که راجع بزندگی عیسی ودین مسیح نوشته شده
intrapsychic با شخصیت
notability شخصیت
sympatric هم شخصیت
peronality شخصیت
personae شخصیت ها
personas شخصیت ها
selfdom شخصیت
persona شخصیت ها
identity شخصیت
presence شخصیت
personality شخصیت
personalities شخصیت
personages شخصیت
personage شخصیت
persons شخصیت
person شخصیت
individuality شخصیت
identities شخصیت
personality disturbance اختلال شخصیت
personality disorder اختلال شخصیت
juridical personality شخصیت حقوقی
personality integration یکپارچگی شخصیت
personality disintegration تلاشی شخصیت
multiple personality شخصیت چندگانه
legal personality شخصیت حقوقی
syntality شخصیت گروهی
modal personality شخصیت هنجاری
paranoid personality شخصیت پارانویای
schizoid personality شخصیت اسکیزوئید
personality inventory پرسشنامه شخصیت
personality module واحد شخصیت
primary personality شخصیت نخستین
to create an image for oneself as somebody شخصیت دادن
selfhood شخصیت خودپسندی
shut in personality شخصیت بسته
personology شخصیت شناسی
personality structure ساخت شخصیت
personality type سنخ شخصیت
personality test ازمون شخصیت
personality trait ویژگی شخصیت
personification تجسم شخصیت
personification شخصیت بخشی
superego شخصیت اخلاقی
personifying شخصیت دادن به
depersonalization زوال شخصیت
cosmopolite شخصیت جهانی
characterization توصیف شخصیت
anal personality شخصیت مقعدی
personality assessment ارزیابی شخصیت
impersonator شخصیت دهنده
impersonators شخصیت دهنده
personified شخصیت دادن به
personifies شخصیت دادن به
ethos شخصیت ملی
personify شخصیت دادن به
impersonal فاقد شخصیت
depersonalize بی شخصیت کردن
impersonify شخصیت دادن به
hysterical personality شخصیت هیستریایی
impersonality عدم شخصیت
individuate شخصیت دادن
inadequate personality شخصیت نابسنده
self شخصیت جنبه
dual personality شخصیت دوگانه
hypostatize or size شخصیت دادن به
epileptoid personality شخصیت صرعی
personifies دارای شخصیت کردن
characters مجسم کردن شخصیت
personifying دارای شخصیت کردن
personify دارای شخصیت کردن
character مجسم کردن شخصیت
personified دارای شخصیت کردن
being موجود زنده شخصیت
personage شخصیت بازیگران داستان
to have a magnetic personality شخصیت مغناطیسی داشتن
personages شخصیت بازیگران داستان
corporate دارای شخصیت حقوقی
heart of gold <idiom> شخصیت بخشنده داشتن
extravaganza ازیک شخصیت خیالی
extravaganzas ازیک شخصیت خیالی
personalize دارای شخصیت کردن
luminary پر فروغ شخصیت تابناک
luminaries پر فروغ شخصیت تابناک
premorbid personality شخصیت پیش مرضی
amour propre عزت نفس شخصیت
psychopathic personality شخصیت جامعه ستیز
depersonalize فاقد شخصیت کردن
corporations که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporation که دارای شخصیت حقوقی باشند
ciothes do not make the man. <proverb> لباس شخصیت نمی آورد .
heart of stone <idiom> شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
intrapsychic واقع دردرون شخصیت یا روان
sixteen factor personality questionnaire پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
star turn ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
prepsychotic personality شخصیت پیش روان پریشی
triune اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
personifier مجسم کننده شخصیت دیگری
united nations organization سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
california tests of personality ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
masculinize شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
personal remarks اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
anthropomorphism تصور شخصیت انسانی برای چیزی
individuation تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
personalize شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
identify مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
mmpi شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
identifying مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
incorporation جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
identifies مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
corporator گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
attribute [نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
corporation شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
referring to your letter of با اشاره بنامه .......عطف بنامه ....... راجع بنامه .......
personate خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
incorporating جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
apolitical دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
incorporates جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
He is rich but is lacking in personality . پولدار است ولی بی شخصیت است
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
historic character [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com