Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (2 milliseconds)
English
Persian
golgy tendon organ
اندام گلژی
Other Matches
golgy tendon organ
اجسام گلژی
mayhen
اندام
organ
اندام
dismemberment
اندام
organs
اندام
members
اندام
member
اندام
the unruly
اندام سر کش
memberless
بی اندام
flabelliform
اندام بادبزنی
hemialgia
دردنیمه اندام
largeof limb
درشت اندام
slims
باریک اندام
flabellate
اندام بادبزنی
f. of uterus
اندام رحم
body building
پرورش اندام
body-building
پرورش اندام
puny
ریزه اندام
petite
ریزه اندام
anthropometry
اندام سنجی
effector
اندام مجری
electric organ
اندام برقزن
end organ
اندام انتهایی
extirpation
اندام برداری
extirpation
قطع اندام
phantom limb
اندام خیالی
slimmed
باریک اندام
slimpsy
باریک اندام
svelt
باریک اندام
swimming bell
اندام شنا
terminal organ
اندام پایانی
Lilliputian
ریزه اندام
svelte
باریک اندام
handsome
<adj.>
خوش اندام
sense organ
اندام حسی
sense modality
اندام حسی
olfactory organ
اندام بویایی
organ of corty
اندام کورتی
organography
اندام شناسی
organology
اندام شناسی
well set up
خوش اندام
plasticity
اندام پذیری
plastisity
اندام پذیری
prosthesis
اندام مصنوعی
slimming
باریک اندام
limbs
اندام زیرین
lithe
لاغر اندام
organic
موثردرساختمان اندام
limb
اندام زیرین
mutilate
بی اندام کردن
mutilates
بی اندام کردن
mutilating
بی اندام کردن
shape
ریخت اندام
shapes
ریخت اندام
slimmest
باریک اندام
slim
باریک اندام
hobbies
اسب کوچک اندام
wolf hound
تازی درشت اندام
slimsy
باریک اندام نحیف
statuette
تندیس ریزه اندام
statuette
پیکره کوچک اندام
statuettes
تندیس ریزه اندام
statuettes
پیکره کوچک اندام
paidle
اندام شنا پرک
figurines
پیکره کوچک اندام
tegument
جلد پوشش اندام
figurine
پیکره کوچک اندام
hobby
اسب کوچک اندام
midgets
ریز اندام ریزه
organic
اندام دار اساسی
midget
ریز اندام ریزه
slighter
باریک اندام پست
lachrymals
اندام های اشکی
amputates
قطع اندام کردن
amputated
قطع اندام کردن
lachrymals
اندام های اشک
amputate
قطع اندام کردن
slightest
باریک اندام پست
handsomeness
تناسب اندام مطبوعیت
slighting
باریک اندام پست
amputating
قطع اندام کردن
exairesis
برش اندام زیادی
slighted
باریک اندام پست
mutilated
اندام بریده مغلوط
body building
ورزش زیبایی اندام
body-building
ورزش زیبایی اندام
slights
باریک اندام پست
slight
باریک اندام پست
membered
دارای .....اندام یا عضو
dismembers
اندام های کسی رابریدن
slim jim
شبیه ادم لاغر اندام
dismember
اندام های کسی رابریدن
dismembering
اندام های کسی رابریدن
dismembered
اندام های کسی رابریدن
tortrix
پروانه بید درشت اندام
tortricidae
پروانه بید درشت اندام
tortricid
پروانه بید درشت اندام
to cut a figure
عرض اندام یاجلوه کردن
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
launce
سگ ماهی باریک اندام خاردار
sculpture in miniature
پیکر تراشی کوچک اندام
limbs
قطع کردن عضو اندام زبرین
limb
قطع کردن عضو اندام زبرین
malfunction
[ اندام یا ماشین و غیره ]
درست کار نکردن
slenderize
لاغر اندام شدن باریک کردن
rachis
اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
Give ( get , have ) somebody the shivers .
ترس ولرز بر اندام کسی انداختن
tiger moth
پروانه درشت اندام ودراز بال
mammila
اندام یا چیز دیگرکه مانند پستان باشد
scal away
ادم بی معنی جانور کوچک اندام یا لاغر
willet
مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
saury
ماهی باریک اندام ودراز منقار اقیانوس اطلس
mar
ناقص کردن بی اندام کردن
marred
ناقص کردن بی اندام کردن
marring
ناقص کردن بی اندام کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com