Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
exoenzyme
انزیم خارج سلولی
Other Matches
endoenzyme
انزیم داخل سلولی
extracellular
خارج سلولی
enzymes
انزیم
enzyme
انزیم
zymoplastic
انزیم سازی
enzymology
انزیم شناسی
zymoplastic
انزیم ساز
degrade protein enzyme
انزیم پروتئین شکن
zymosthenic
تقویت کننده قدرت انزیم یادیاستاز
pepsine
پپسین انزیم گوارنده پروتئین درشیره معده
pepsin
پپسین انزیم گوارنده پروتئین درشیره معده
unicellular
یک سلولی
unicellularity
یک سلولی
cellulous
سلولی
amebae
جانور تک سلولی
cell animation
تحرک سلولی
multicellular
چند سلولی
cell receptor
گیرنده سلولی
intercellular
داخل سلولی
meiosis
تقسیم سلولی
amoebae
جانور تک سلولی
acellular
غیر سلولی
amoebas
جانور تک سلولی
amoeba
جانور تک سلولی
amebas
جانور تک سلولی
cellular
بافت سلولی
lysate
حاصل تجزیه سلولی
cellular structure
ساختارسلولی سازه سلولی
karyokinesis
مرحله تقسیم سلولی
sclerenchyma
بافت سخت سلولی
macronucleus
هسته سلولی بزرگتر
diploblastic
دارای دو غشاء سلولی
amitosis
یک نوع تقسیم سلولی
amoebic
وابسته به جانور تک سلولی
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
receptacle
حفره درون سلولی گیاه
receptacles
حفره درون سلولی گیاه
triploblastic
دارای سه غشاء سلولی ابتدایی
agamete
تکثیر سلولی غیر جنسی
stratum
رتبه طبقه نسج سلولی
protoplasm
ماده اصلی جسم سلولی
karyolymph
ماده اساسی زمینه هسته سلولی
prophase
مرحله اولیه تقسیم سلولی پیشگاه
lumen
حفره سلولی درون جدار گیاه
telophase
اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
lyse
بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
schizogony
تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
mastigophoran
اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
gametocyte
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
prolotherapy
اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
macromere
سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
islets of langerhans
دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
enzyme
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
lymphoblast
سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
fissiparous
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
colony
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
gemmulation
جوانه کوچک ایجادموجود تازه توسط جوانه سلولی
hair
[الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
karyosystematice
بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
karyology
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
embryonic layer
غشاء جنینی غشاء سلولی
two cell accumulator
اکومولاتور دو سلولی اکومولاتور دوبل
off side
خارج از خط
external
خارج
out
خارج
forth of
خارج از
outed
خارج
out-
خارج
out of tune
خارج
per
خارج از
externals
خارج
outsides
خارج
outside
خارج
externally
از خارج
outwith
[Scotish E]
<adv.>
خارج
[از]
abroad
خارج
outsides
در خارج
off
خارج از
out of
خارج از
aroint
خارج شو
out
[of]
<adv.>
خارج
[از]
outside
در خارج
non combatant
خارج از صف
non-combatant
خارج از صف
out-of-
خارج از
outside
[of]
<adv.>
خارج
[از]
non-combatants
خارج از صف
eccentric
خارج از مرکز
out of action
خارج ازنبرد
out of
در خارج بواسطه
derail
از خط خارج کردن
off center
خارج از مرکز
out of question
خارج از موضوع
derail
از خط خارج شدن
not to the point
خارج از موضوع
out-
خارج از حدود
neither here nor there
خارج ازموضوع
eccentrics
خارج از مرکز
out of door
خارج ازمنزل
outbound
خارج ازمحدوده
derailing
از خط خارج شدن
outbound
مربوط به خارج
off duty
خارج از نگهبانی
off duty
خارج از خدمت
torts
خارج از قرارداد
tort
خارج از قرارداد
off key
خارج از مایه
abaxile
خارج از مرکز
out of line
خارج از خط جبهه
out of phase
خارج از فاز
out of proportion
خارج از اندازه
out-of-
در خارج بواسطه
out of turn
خارج از نوبت
outboard bearing
یاتاقان خارج
acentric
خارج از مرکز
abroad
خارج از کشور
outbye
خارج از دور از
derailed
از خط خارج شدن
foreign market
بازار خارج
extra spectral
خارج طیفی
extra regular
خارج ازقاعده
extra professional
خارج حرفهای
extra cosmical
خارج ازعالم
exterritorial
خارج الملکتی
popping
خارج شدن
expulse
خارج کردن
fescennine
خارج ازاخلاق
extravascular
خارج رگی
extramarital
خارج ازدواجی
extramundane
خارج دنیایی
extraterritorial
خارج الارضی
extrauterine
خارج رحمی
ejects
خارج کردن
ejecting
خارج کردن
ejected
خارج کردن
eject
خارج کردن
extramarital
خارج از زناشویی
endarch
متشکل در خارج
beside the question
خارج از موضوع
beside the mark
خارج ازموضوع
begone
خارج شو عزیمت کن
derails
از خط خارج کردن
derails
از خط خارج شدن
derailing
از خط خارج کردن
anieoro
از داخل به خارج
derailed
از خط خارج کردن
blow out
به خارج دمیدن
bring out
خارج کردن
without
بطرف خارج
emissive
خارج شونده
egress
خارج شدن
double out
081 خارج
outdoors
خارج از منزل
nonsense
خارج از منطق
cross country
خارج از جاده
overseas
خارج ازکشور
extragalactic
خارج کهکشانی
to rule out
خارج کردن
from out of town
از خارج
[از شهر]
from outside
از خارج
[از شهر]
unship
خارج کردن
out
خارج بیرون
out
خارج از حدود
quotient
خارج قسمت
outed
خارج از حدود
outed
خارج بیرون
to fall out
خارج شدن
out-
خارج بیرون
to pass off
خارج شدن
inaccessible
خارج از دسترس
void
خارج شدن
outsides
به سمت خارج
outside
به سمت خارج
away
دوراز خارج
To fall out.
از صف خارج شدن
The train ran off the rails.
قطار از خط خارج شد
from the outside
از خارج
[از جایی]
extra-marital
خارج از زناشویی
off season
خارج از فصل
out of doors
خارج ازمنزل
discharges
خارج کردن
discharge
خارج کردن
emigration
مهاجرت به خارج
oversea
خارج از کشور
issues
خارج شدن
submultiple
خارج قسمت
inaccessible
<adj.>
خارج از دسترس
phase out
خارج کردن
soto uke
دفاع از خارج
standaway
خارج از بدن
irrelevant
خارج از موضوع
alfresco
خارج از منزل
extraneous
خارج از قلمروچیزی
ouyby
خارج از دور از
over the side
خارج از ناو
issued
خارج شدن
issue
خارج شدن
quotients
خارج قسمت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com