English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
English Persian
surveillance authority اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority اولیاء امور مراقبتی
Other Matches
authority اولیاء امور
supervisory authority اولیاء امور نظارتی
regulatory authority اولیاء امور نظارتی
surveillance authority اولیاء امور نظارتی
to go underground خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go into hiding خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
sensor رادار مراقبتی
surveillance radar رادار مراقبتی
airborne sensor رادار مراقبتی هوابرد
search sweeping مین روبی مراقبتی
saint " اولیاء "
saints " اولیاء "
Halloween شب اولیاء
transponder india رادار مراقبتی یدکی یا رادارهوانوردی شخصی بین المللی
hallowmas عید اولیاء
hierolatry پرستش اولیاء
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
patristic وابسته به اولیاء وبزرگان مذهب
hallow een شب اولیاء :اخرین شب ماه اکتبر
hagiography شرح زندگی اولیاء ومقدسین تاریخ انبیاء
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
amor امور
authority ties of the state مصادر امور
the high functionery ries of the state مصادر امور
authority ties of the state اولیا امور
interior affairs امور داخلی
money matters امور پولی
non litigious matters امور حسبی
state affairs امور مملکتی
interiors امور داخله
personal affairs امور شخصی
miscellaneous امور متفرقه
religious matters امور دینی
civil affairs امور غیرنظامیان
interior امور داخله
financial affairs امور مالی
aviation authority امور هواپیمایی
combat duty امور رزمی
authorities اولیای امور
majordomo متصدی امور خانوادگی
g air رکن 2 امور هوایی
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
ministry of foreign affairs وزارت امور خارجه
minister of foreign affairs وزیر امور خارجه
liquidation of company تصفیه امور شرکتها
minister for foreign affairs وزیر امور خارجه
foreign minister وزیر امور خارجه
fish warden متصدی امور شیلات
financial affairs امور مربوط به مالیه
militarization نظامی کردن امور
non litigious jurisdiction act قانون امور حسبی
to arrange matters ترتیب دادن امور
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
corporate treasurer مدیر امور مالی
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. وزارت امور خارجه
non litigious matters act قانون امور حسبی
politico military امور سیاسی نظامی
probate court محکمه امور حسبی
resgestae امور انجام شده
secretary of state for foreign affairs وزیر امور خارجه
space broker کارگزار امور تبلیغات
table of authorities جدول اولیا امور
tax administration اداره امور مالیات
tax reforms اصلاح امور مالیاتی
testamentary causes امور مربوط به وصایا
State Department وزارت امور خارجه
customs broker واسطه امور گمرکی
clerical test ازمون امور دفتری
routinely امور غیر مهم
routines امور غیر مهم
principal centre of affairs مرکز مهم امور
civic action امور عام المنفعه
chaplain activities fund اعتبار امور مذهبی
bureaucratic وابسته به امور اداری
chaplains افسر امور دینی
air branch قسمت امور هوایی
chaplain افسر امور دینی
routine امور غیر مهم
administrations اداره امور یکانها
promiscuous بیقید در امور جنسی
Foreign Office وزارت امور خارجه
administration اداره امور یکانها
to take the helm زمام امور رادردست گرفتن
surgical مربوط به امور پزشکی جراحی
technicians شخص متخصص در امور صفتی
technician شخص متخصص در امور صفتی
politics علم سیاست امور سیاسی
domicile منزل یا مرکز مهم امور
presswork اداره مطبعه امور چاپخانه
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
strategic مربوط به امور سوق الجیشی
domiciles منزل یا مرکز مهم امور
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
Ministry of Labor and Social Affairs . وزارت کار ؟ امور اجتماعی
assignees in bankruptcy هیئت تصفیه امور ورشکسته
financial data اطلاعات مربوط به امور مالی
The ministry of economic affairs and finance وزارت امور اقتصاد و دارایی
deficit financing اداره امور مالی با کسرموازنه
cryptologistics امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
counsel appointed وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
parochialism امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
diplomatist کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
homes امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
verderer متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderor متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
treasurers مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurer مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
dialectic هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
channels کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
shipping امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
minnesota clerical aptitude test ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
channelled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeling کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
home امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
channeled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channel کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
rummage sale حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
collating به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
functional رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
superstitious uses مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
get in gear [get into gear] <idiom> بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
collates به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
common زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
commoners زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
trial attorney وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
hipster شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
selenodetic امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
commonest زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
institutionalism سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
consortiums ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortia ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
consortium ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
back end server کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
business کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
Big Brother دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
job زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
jobs زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
departmentalism اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
civil censorship سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
service peculiar امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
consumer logistics امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
civilian supply امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
electronic سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
housekeeping در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
individualism فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
politics علم سیاسی امور سیاسی
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com