Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
first down
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
Other Matches
chain
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chains
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
york round
مسابقه تیراندازی با 07 تیراز مسافت 001 متری و 84تیر از 08 متری و 42 تیر از06 متری با کمان
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
windsor round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
gales
باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
gale
باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
cirro cumulus
لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
cirrus
لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
western round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و84 تیر از 05 متری با کمان
cirro status
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
ground
تماس دادن توپ با زمین
ground stroke
ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
wand shoot
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
full pitch
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full toss
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
punts
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
split lean
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
punt
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punted
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
national round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و42 تیر از05 متری با تیر وکمان
men's national round
مسابقه مردان در سطح ملی با 84 تیر از 08 متری و 42تیر از 06 متری با تیر وکمان
ground zero
محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
series
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
tries
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
try
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
ground
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
advancing
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
first in first out
صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
touchdowns
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
de bounce
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
fifo
روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
fifo
اولین صادره از اولین وارده
first strike
اولین ضربت در اولین حمله
advancing
پیشروی پیشروی کردن
advance
پیشروی پیشروی کردن
advances
پیشروی پیشروی کردن
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
fifo
که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود
telemetry
تله متری
metric system
سیستم متری
metric waves
موجهای متری
rials 0 the metre
متری 04 ریال
bathymetry
باتی متری
metric spark plug
شمع متری
prefixes used in the metric system
پیشوندهای دستگاه متری
high board
سکوی شیرجه 3 متری
metric space
فضای متری
[ریاضی]
low board
سکوی یک متری شیرجه
metric
اندازهای استاندارد یامعیارمتری متری
metric system
دستگاه اندازه گیری متری
kick circle
دایره 8/81 متری وسط میدان
end zone
منطقه 09 متری بین خط دروازه و خط انتهایی
ontos
تفنگ 601 میلی متری دو لولهای خودکششی
high pheasant
تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
howtar
خمپاره انداز 701 میلی متری سنگین
battle clout
نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری
exchange zone
فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
popping crease
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
heads
تختههای افرا در 61 متری قسمت اول مسیر بولینگ
SI
Dunites SystemeInternational استاندارد سیستم بین المللی متری
clout shooting
تیراندازی به هدف بزرگ ازمسافت 021 تا 081 متری باتیر و کمان
progressions
پیشروی
precession
پیشروی
marches
پیشروی
advancing
پیشروی
progression
پیشروی
marched
پیشروی
marching
پیشروی
march
پیشروی
advance
پیشروی
victory
پیشروی
antecedence
پیشروی
victories
پیشروی
onrush
پیشروی
proceedings
پیشروی ها
advances
پیشروی ها
progression
پیشروی
improvement
پیشروی
head way
پیشروی
advance
پیشروی
progress
پیشروی
axis of advance
محور پیشروی
speed of advance
سرعت پیشروی
advances
پیشرفت پیشروی
grind out
پیشروی مختصر
advances
: پیشروی پیشرفت
advance
پیشرفت پیشروی
progressing
پیشرفت پیشروی
gain ground
پیشروی کردن
law of progression
قانون پیشروی
advancing
پیشرفت پیشروی
set forward
فشار پیشروی
self advancement
پیشروی نفس
marine transgression
پیشروی دریا
saltation
پیشروی بتدریج
birl
پیشروی باچرخیدن
progresses
پیشرفت پیشروی
progressed
پیشرفت پیشروی
progress
پیشرفت پیشروی
advance force
نیروی پیشروی
lunging
پیشروی ناگهانی خیز
ground grainer
مهاجمی که پیشروی میکند
lunge
پیشروی ناگهانی خیز
lunges
پیشروی ناگهانی خیز
lunged
پیشروی ناگهانی خیز
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
sitzkrieg
جنگ بدون پیشروی
get by
مخفیانه پیشروی کردن
advance march
پیشروی حرکت به جلو
heads up
سمت مسیر پیشروی
advancing units
یکانهای پیشروی کننده
heads up
وضعیت مسیر پیشروی
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
thin Ethernet
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل loaxial و اتصالات BNC و محدود به چند متری میشود
steerage way
پیشروی در سمت حرکت یکان
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
to issue marching order
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
sternway
پیشروی ناواز سمت پاشنه
lockstep
پیشروی افراد پشت سریکدیگر
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
blocks
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
advance variation
واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
lap course
جهت پیشروی نوار مین روبی
blocked
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
progressive attack
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
block
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
marching
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
accompanying fire
اتشی که پیاده نظام در زیران پیشروی میکند
marched
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
heads up display
وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
pope young round
مسابقه غیررسمی با 6 تیر ازمسافتهای 02 تا 08 متری با تیر و کمان
headmost
اولین
initiatory
اولین
initialing
اولین
initialling
اولین
initialled
اولین
initialed
اولین
initial
اولین
initials
اولین
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
initialling
اولین یا در ابتدا
initialing
اولین قسمت
initialing
اولین امضاء
betimes
در اولین فرصت
initialing
اولین یا در ابتدا
initialling
اولین امضاء
immediate destination
اولین مقصد
seconded
که پس از اولین می آید
initials
اولین قسمت
initials
اولین امضاء
initialled
اولین قسمت
initials
اولین یا در ابتدا
initialed
اولین امضاء
initial
اولین امضاء
initialled
اولین یا در ابتدا
initialed
اولین یا در ابتدا
initial
اولین یا در ابتدا
initialled
اولین امضاء
seconds
که پس از اولین می آید
seconding
که پس از اولین می آید
first generation
اولین سری
second
که پس از اولین می آید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com