English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English Persian
screen ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screened ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screening, screenings ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screens ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
Other Matches
rear takedown with outside leg tackle گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
drag bunt ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
teed منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teeing منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
underground مخفی شبکه مخفی جنگ غیر منظم
sustains پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
beneficial پرمنفعت بااستفاده
leg ride and far leg hook بغل رومی بااستفاده از پا
worming ماهیگیری بااستفاده از کرم
ledgering ماهیگیری بااستفاده از وزنه
visual flight پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
celestial navigation ناوبری بااستفاده از صور فلکی
radio navigation ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
electronically مراجعه به دستورات بااستفاده از روشهای الکترونیکی
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
visual flight پرواز بااستفاده ازناوبری به کمک عوارض زمین
microfloppy disk drive وسیله ذخیره اطلاعات بااستفاده از میکرودیسکهای لغزان
starboard tack حرکت قایق بااستفاده از باددر سمت راست
edp پردازش داده بااستفاده از قط عات کامپیوتری و الکترونیکی
wear down <idiom> زوارچیزی دررفتن ،بااستفاده مکرر خراب شدن
localizer mode روش کنترل هواپیما بااستفاده از انتن سمت نما
volumenometer التی که به وسیله ان بااستفاده از قانون .....حجم چیزی را می سنجند
liquid crystal bar graph panel indicator شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
wet rating توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
long base method روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
influence sweep پاکسازی میدان مین بااستفاده از امواج رادار یارادیویی
electrothermal printer چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
coupled mode روش کنترل پرواز خودکار بااستفاده از سیستم هدایت زمینی
radio fix تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
polar motion وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
bain index شاخصی که بااستفاده از اختلاف بین قیمت و هزینه کل متوسط قدرت انحصار را اندازه گیری میکند
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
closet مخفی
concealed مخفی
undercover مخفی
hid مخفی
slinkiest مخفی
furtive مخفی
secrets مخفی
secret مخفی
covert مخفی
slinky مخفی
closeting مخفی
closeted مخفی
hush-hush مخفی
closets مخفی
hidden مخفی
hush hush مخفی
perdu or due مخفی
clandestine مخفی
slinkier مخفی
save نگهداشتن
reserving نگهداشتن
imprisons نگهداشتن
imprisoning نگهداشتن
imprison نگهداشتن
sustain نگهداشتن
holds نگهداشتن
saves نگهداشتن
retention نگهداشتن
reserve نگهداشتن
hold نگهداشتن
saved نگهداشتن
reserves نگهداشتن
retaining نگهداشتن
retains نگهداشتن
to hold in restraint نگهداشتن
retained نگهداشتن
to keep in d. نگهداشتن
preserving نگهداشتن
bate نگهداشتن
preserve نگهداشتن
retain نگهداشتن
sustained نگهداشتن
to take into custody نگهداشتن
sustains نگهداشتن
hold on نگهداشتن
preserves نگهداشتن
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
stowaway مسافر مخفی
hidy-hole مخفی گاه
codes کدهای مخفی
mole مامور مخفی
hideaways مخفی گاه
obscurest مخفی کردن
clandestinely بطور مخفی
hideaway مخفی گاه
obscuring مخفی کردن
covert operations عملیات مخفی
obscurer مخفی کردن
obscured مخفی کردن
hid مخفی شده
hidden مخفی شده
obscure مخفی کردن
under- مخفی درزیر
obscures مخفی کردن
bug میکروفن مخفی
hidden codes رمزهای مخفی
hidden file فایل مخفی
blind مخفی گاه
blinds مخفی گاه
secret agents مامور مخفی
secret agent مامور مخفی
skeleton in one's closet <idiom> رازهای مخفی
conceal مخفی کردن
hugger mugger مخفی کردن
occult مخفی کردن
stowaways مسافر مخفی
conceals مخفی کردن
bugging میکروفن مخفی
bugs میکروفن مخفی
emissaries مامور مخفی
emissary مامور مخفی
secret ballot رای مخفی
under مخفی درزیر
cover مخفی در بر گرفتن
coverings مخفی در بر گرفتن
covers مخفی در بر گرفتن
hickok belt مخفی کردن زه
by ballot با رای مخفی
submerges مخفی کردن
submerged مخفی کردن
submerge مخفی کردن
submergence مخفی سازی
submers مخفی کردن
hidey-hole مخفی گاه
defector in place مامور مخفی
submerging مخفی کردن
stow مخفی کردن
blinded مخفی گاه
plainclothesman پلیس مخفی
stows مخفی کردن
stowing مخفی کردن
stowed مخفی کردن
secure محکم نگهداشتن
hold over <idiom> طولانی نگهداشتن
snubs نگهداشتن طناب
preserves باقی نگهداشتن
preserving باقی نگهداشتن
snubbed نگهداشتن طناب
snub نگهداشتن طناب
snubbing نگهداشتن طناب
preserve باقی نگهداشتن
count out <idiom> بیرون نگهداشتن
secures محکم نگهداشتن
retraining نگهداشتن در ندامتگاه
locks محکم نگهداشتن
fid بامیله نگهداشتن
sabbattize سبت نگهداشتن
station keeping در خط نگهداشتن ناو
lock محکم نگهداشتن
chins زیرچانه نگهداشتن
tong باانبر نگهداشتن
chin زیرچانه نگهداشتن
have custody of امانت نگهداشتن
relateral tell مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
stick check دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب
camouflage مخفی کردن پوشاندن
falsi crimen مخفی کردن حقیقت
fig leaves لاپوش مخفی کننده
hides مخفی نگاه داشتن
ballot رای مخفی دادن
camouflaged مخفی کردن پوشاندن
hide مخفی نگاه داشتن
camouflaging مخفی کردن پوشاندن
fig leaf لاپوش مخفی کننده
camouflages مخفی کردن پوشاندن
bugged مجهز به میکروفن مخفی
balloted رای مخفی دادن
ballots رای مخفی دادن
maintained نگهداشتن برقرار داشتن
maintain نگهداشتن برقرار داشتن
grab گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
restrains نگهداشتن مهار کردن
restraining نگهداشتن مهار کردن
desiccate در جای خشک نگهداشتن
prop نگهداشتن پشتیبانی کردن
propped نگهداشتن پشتیبانی کردن
grabbed گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com