Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English
Persian
jib
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibs
بادبان سه گوشه جلوی دکل
Search result with all words
tack
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacked
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacking
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacks
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
Other Matches
head sail
بادبان جلوی دکل
afterleech
بادبان جلوی قایق
foresail
بادبان سه گوش در جلوی دکل
mizzen staysail
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
lateen rig
بادبان 3 گوشه
clew
گوشه پایین بادبان
staysail
بادبان 3 گوشه روی سیم
spinnaker
بادبان 3 گوشه بشکل بالن
kites
بادبان 3 گوشه بشکل بالن کایت
kite
بادبان 3 گوشه بشکل بالن کایت
spinnaker pole
تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
tack
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacks
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacking
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacked
تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
jibstay
قسمت فوقانی تیر که بادبان یک گوشه روی ان قرار می گیرد
crotches
مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
crotch
مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
sail
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailed
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailings
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
working sails
بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
foresail
بادبان عمده دگل جلو کشتی بادبان پایین
corners
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corner
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
acute angle
گوشه تیز گوشه تند
eremitic
گوشه نشینانه گوشه گیر
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
feont
جلوی
former
جلوی
frontward
جلوی
forwarded
جلوی گستاخ
in the way
جلوی راه
forward
جلوی گستاخ
prior
پیشین جلوی
fore
جلوی قایق
sincipital
واقع در جلوی سر
before my very eyes
جلوی چشمهایم
fore
جلوی درجلو
at the fore
در جلوی کشتی
nose spray
بسکهای جلوی گلوله
ackermanaxle
محور جلوی اتومبیل
prowords
کلمات جلوی جملات
front mud guard
گلگیر جلوی اتومبیل
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
bowling crease
خط موازی جلوی پایه ها
googol
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
cambers
انحنای جلوی اسکی
camber
انحنای جلوی اسکی
bow
قسمت جلوی قایق
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
to get in the way
جلوی راه را گرفتن
under one's nose
<adv.>
جلوی چشم کسی
foresheets
فضای جلوی قایق
forward area
منطقه جلوی رزم
bowed
قسمت جلوی قایق
to stop the bus
جلوی اتوبوس را گرفتن
windshields
شیشه جلوی اتومبیل
windshield
شیشه جلوی اتومبیل
bowing
قسمت جلوی قایق
forward echelon
رده جلوی نبرد
anticum
جرز جلوی معبد
Get out of my face!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
Get out of my sight!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
decked
سکوی جلوی تانک
deck
سکوی جلوی تانک
decks
سکوی جلوی تانک
bows
قسمت جلوی قایق
To keep prices down.
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
Accidents wI'll happen .
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
nip in the bud
<idiom>
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
hold one's fire
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن
forward bow spring
فنر جلوی سینه کشتی
to block
[hold up]
(the) traffic
جلوی رفت و آمد را گرفتن
forwards
سه بازیگر جلوی تور والیبال
To teach grandma to suck eggs.
جلوی لوطی معلق زدن
forebody
بدنه قسمت جلوی ناو
foreshores
لبه جلوی ساحل دریا
metopon
قسمت جلوی زائده جلومغز
to nip something in the bud
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
foreshore
لبه جلوی ساحل دریا
to bridle one's own tongue
جلوی زبان خودرا گرفتن
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
brail
بادبان
sail
بادبان
sailings
بادبان
sailcloth
بادبان
sailed
بادبان
inhauler
بادبان کش
inhaul
بادبان کش
batten pocket
بادبان
vela
بادبان
velorum
بادبان
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
Drop me by the phone booth.
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
fore and aft
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
It took place under my very eyes.
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
There is nothing to prevent me.
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
panels
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
to get in somebody's way
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
Come and get warm by the fire .
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
panel
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
gasket
بادبان بند
halliard
ریسمان بادبان
inhauler
ریسمان بادبان کش
unfurled
بادبان گستردن
unfurling
بادبان گستردن
unfurls
بادبان گستردن
goosewing
دو پهلو بادبان
jackstay
بادبان بند
unfurl
بادبان گستردن
gaskets
بادبان بند
catboat
قایق تک بادبان
topsail
بالاترین بادبان
to take in a reef
بادبان را تو گذاشتن
to clew up
[ a sail
بالاکشیدن بادبان
main sail
بادبان اصلی
halyard
ریسمان بادبان
jigger
بادبان کوچک
foresail
بادبان سینه
reefers
بادبان جمع کن
reefer
بادبان جمع کن
mizzen sail
بادبان پاشنه
mainsail
بادبان اصلی
cut of sail
برش بادبان
fill away
بادبان اراستن
fill away
بادبان برافراشتن
lateen sail
بادبان سه گوش
foot
پایین بادبان
sail area
سطح بادبان
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
to bolt somebody out
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
Drop me off in front of the train station!
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
hold one's tongue
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
leading point
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
He parked the car right in front of the garage.
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
It is never too late to mend.
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
furling
پیچیدن و بستن بادبان
ship rigged
دارای بادبان مربع
furls
پیچیدن و بستن بادبان
miz
واپسین بادبان کشتی
shake out
باز کردن بادبان
furled
پیچیدن و بستن بادبان
airing
هوا خوری بادبان
set sail
بالا بردن بادبان
furl
پیچیدن و بستن بادبان
sail loft
جایگاه بادبان سازی
rigged
بادگل و بادبان اراستن
press of sail or canvas
بادبان بفراخور باد
shake-out
باز کردن بادبان
shake-outs
باز کردن بادبان
luff
لبه جلویی بادبان
brail up
جمع کردن بادبان
under bare poles
با دکل خالی بی بادبان
atrip
مربوط به بادبان برافراشته
rigs
بادگل و بادبان اراستن
rig
بادگل و بادبان اراستن
skysail
بادبان فوقانی کشتی
tackline
طناب بادبان جلو
topsoil
بادبان اصلی ناو
frigates
کشتی بادبان دار
frigate
کشتی بادبان دار
mainsail
بادبان اصلی کشتی
head sail
بادبان جلو کشتی
flying jib
بادبان سه گوش کوچک
muzzle boresight
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
center of gravity envelope
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
ante-choir
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
to swat the ball away
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
bend
بستن بادبان به تیر دکل
lugger
کشتی کوچک با بادبان چارگوش
booming
تیر افقی وصل به بادبان
gaff headed
بادبان چهارضلعی نیازمند به میله
backs
تنظیم بادبان پشت کمان
back
تنظیم بادبان پشت کمان
mizzen sail
بادبان روی دکل فرعی
boom
تیر افقی وصل به بادبان
windsurfing
موج سواری با تخته و بادبان
reefs
پیچیدن و جمع کردن بادبان
boomed
تیر افقی وصل به بادبان
booms
تیر افقی وصل به بادبان
reef
پیچیدن و جمع کردن بادبان
genoa
بادبان عریض برای مسابقه
windsurfer
تخته موج سواری با بادبان
windsurfers
تخته موج سواری با بادبان
lateen sail
کشتی دارای بادبان سه گوش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com