Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
blizzard
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzards
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
Other Matches
indiental music
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
Ladik prayer rug
قالیچه سجاده ای لادیک
[این فرش بیشتر مربوط به ترکیه می باشد و در آن از دو یا سه ستون محرابی به همراه گل های لاله با رنگ های غالب قرمز و آبی استفاده می شود.]
Mamluk Carpets
فرش مملوک
[ریشه این نام مربوط به سربازان و درباریان مصر و سوریه قدیم می باشد. طرح های اولیه آن بصورت نقوش هندسی پیچیده به همراه ترنجی بزرگ بافته شده اند.]
attributes
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
Tianjan
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
nissl granules
دانههای نیسل
rice
دانههای برنج
storage granules
دانههای اندوزش
measles
دانههای سرخک
prayer beads
دانههای تسبیح
oaten
مرکب از دانههای جو
chilliness
سردی
coldness
سردی
bleakness
سردی
frigidness
سردی
frigidly
به سردی
frigidity
سردی
gelidity
سردی
iciness
سردی
ice
یخ سردی
bead
دانههای حاصل ازجوشکاری
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
beads
دانههای حاصل ازجوشکاری
moniliform
مثل دانههای تسبیح
catenary
چون دانههای زنجیر
granular
دارای دانههای ریز
globular seeds
دانههای گوی سان
chromogen
دانههای رنگی گیاهان
to pulp coffee beans
دانههای قهوه را مغز کن
raw ness
نا ازمودگی- سردی
sang froid
خون سردی
sang-froid
خون سردی
cold bloodedness
خون سردی
impassiveness
خون سردی
impassivity
خون سردی
half heartedness
بی میلی سردی
apathy
خون سردی
cold blood
خون سردی
coolly
باخون سردی
cold heartedly
باخون سردی
superfine
دارای دانههای خیلی ریز
beadings
آراستن لباس با دانههای مروارید
beading
آراستن لباس با دانههای مروارید
granular snow
برف سفت با دانههای درشت
A cold wind is blowing.
باد سردی می وزد
to feel cold
احساس سردی کردن
to freeze
احساس سردی کردن
to create a man a lord
کسیراسمت سردی دادن
haricot
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
catenate
چون دانههای زنجیر مسلسل کردن
haricots
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
imperturbableness
خون سردی تشویش ناپذیری
peer to peer network
شبکه همراه به همراه
hominy grits
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
pulper
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
imperturbably
با خون سردی بطور تشویش ناپذیر
indifference to any thing
خون سردی یا بی علاقگی نسبت به چیزی
needle bath
شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
granulation
شکل و اندازه دانههای خرج نوع حبه باروت
rashwan medallion
ترنج رشوان
[این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
cold pig
اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
pampero
باد سردی که از کوههای سوی اقیانوس اطلس می وزد
wed thickness
حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
pebrine
یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
This law wI'll be a disincentive to foreign investors.
این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
regression rate
سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
slivers
دانههای خرج نیم سوخته بقایای باروت خرج
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
granulary
دان دان دارای دانههای ریز
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
participants
همراه
comrades
همراه
bundled
همراه
accompanied by
همراه
acologte
همراه
along
همراه
comrade
همراه
mid-
همراه با
to fight with the enemy
همراه = با
concomitant
همراه
on
همراه
attendant
همراه
secondary planet
همراه
company
همراه
companies
همراه
accompanying
همراه
attendants
همراه
mid
همراه با
participant
همراه
in company with
همراه
non concurrent
نا همراه
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
sick headache
سردرد همراه با
convoys
همراه رفتن
convoy
همراه رفتن
escorts
همراه بدرقه
door bundle
بار همراه
fraught
دارا همراه
unaccompanied
بدون همراه
spasmodically
همراه با انقباضات
spasmodic
همراه با انقباضات
come along with me
همراه من بیائید
compeer
قرین همراه
escorting
همراه بدرقه
escorted
همراه بدرقه
to come along
همراه امدن
to keep company with
همراه بودن با
on one's coat-tails
<idiom>
همراه کس دیگر
unbundled
غیر همراه
go along
همراه رفتن
good luck to you
خدا به همراه
indiental music
موزیک همراه
Accompanied by. Together with .
به اتفاق (همراه )
companion
همراه همدم
attend
همراه بودن
escort
همراه بدرقه
accompany
همراه بودن
accompanies
همراه بودن
accompanied
همراه بودن
attends
همراه بودن
attending
همراه بودن
associated sound
صدای همراه
accompanying sound
صدای همراه
accompanying supplies
تدارکات همراه
accompanying cargo
بار همراه
accompanying fire
اتش همراه
accompanier
همراه مصاحب
accommpanying element
عنصر همراه
bon voyage
خدا به همراه
to go along
همراه شدن
to accompany
همراه شدن
participative
انبازی کننده همراه
herewith
همراه این نامه
corps artillery
توپخانه همراه سپاه
bundled software
نرم افزار همراه
bitumen macadam
سنگریزی همراه با قیر
ice storm
طوفان همراه باتگرگ
amaurotic idiocy
کانایی همراه با نابینایی
typhoons
توفان همراه با باران
Bring your friend along.
دوستت را همراه بیاور
to accompany
همراه کسی رفتن
to go along
همراه کسی رفتن
japko chagi
ضربه پا همراه گرفتن پا
savate
بوکس همراه با لگد
to carry a watch
ساعت همراه داشتن
wave off
فرود همراه با سایش
kick boxing
بوکس همراه با لگد
attendants
همراه نگهبان کشیک
incorrect
نادرست یا به همراه خطا
attendant
همراه نگهبان کشیک
typhoon
توفان همراه با باران
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
hit it off with someone
<idiom>
بهترین همراه با کسی داشتن
RIFF
ماده بزرگ همراه ID RIFF.
thunderstorms
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
to call on the cell phone
با تلفن همراه زنگ زدن
to cell phone
با تلفن همراه زنگ زدن
landing attack
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
aerial cartwheel
مارپیچ همراه با پرش وچرخش
to bid a persong
به کسی خدابه همراه گفتن
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
thundershower
رگبار همراه با رعد وبرق
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
to go along
همراه رفتن همراهی کردن
grand mal
صرع همراه با تشنج وغش
thunderstorm
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
door bundle
بار پرتابی همراه با چترباز
companies
گروهان همراه کسی رفتن
dysuria
ادرار همراه با سوزش واشکال
company
گروهان همراه کسی رفتن
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
coloratura
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
coloraturas
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
joint product offer
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
striptease
رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com