English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
uppish باد در خیشوم انداز فوقانی
Other Matches
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
crankcase upper half قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
saving institutions موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
top فوقانی
upper فوقانی
uppers فوقانی
upper limit حد فوقانی
superjacent فوقانی
upper bowl جام فوقانی
upper beam تیر فوقانی
capital فوقانی راسی
top view نمای فوقانی
top layer لایه فوقانی
the upper storey طبقه فوقانی مخ
topstone سنگ فوقانی
superstructure ساختمان فوقانی
superstratum طبقه فوقانی
superstructures ساختمان فوقانی
top die حدیده فوقانی
top edge لبه فوقانی
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
skysail بادبان فوقانی کشتی
mesocline لایه فوقانی مزوسفر
head gate دریچه فوقانی کانال
top hamper اتصالات فوقانی ناو
upside قسمت بالایی فوقانی
upper room بالاخانه اطاق فوقانی
roundhouse عرشه فوقانی کشتی
furnace top قسمت فوقانی کوره
furnace dome قسمت فوقانی کوره
freeboard بدنه فوقانی ناو
fan light پنجره کوچک فوقانی
pile head قسمت فوقانی شمع
superstructures روساخت بنای فوقانی
superstructure روساخت بنای فوقانی
chemosphere ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
upstairs دراشکوب بالا ساختمان فوقانی
hurricane deck عرشه سبک فوقانی کشتی
headers قسمت فوقانی اجر کله
header قسمت فوقانی اجر کله
altar-stone [سنگ رویه فوقانی محراب]
altar-slad [سنگ رویه فوقانی محراب]
turf طبقه فوقانی خاک مرغزار
poop deck عرشه کوچک فوقانی کشتی
acropodium سطح فوقانی پای پرندگان
topsides قسمت فوقانی بدنه قایق بالای اب
taffrail قسمت فوقانی ومسطح عقب کشتی
aurora پدیده تابناکی در لایههای فوقانی اتمسفر
stratosphere طبقه فوقانی جواز 11 کیلومتر ببالا
head board تختهای که در انتهای فوقانی چیزی گ ذارند
top of the loom قسمت بالایی یا فوقانی دار [قالی]
fastigium راس قسمت فوقانی بطن چهارم
waxed واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
waxes واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
wax واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
biconvex بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
bow string truss خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
ozonosphere لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
jibstay قسمت فوقانی تیر که بادبان یک گوشه روی ان قرار می گیرد
cumulo nimbus ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
upper surface blowing دمیدن جریان جهت پیشراننده اصلی روی سطح فوقانی بال
chapman region منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
saver پس انداز کن
forehanded پس انداز کن
ex ante saving پس انداز
deposits پس انداز
ex post saving پس انداز
savings پس انداز
aggregate saving پس انداز کل
thrift پس انداز
irrigator اب انداز
saving پس انداز
deposit پس انداز
overpasses گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
overpass گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
footcloth پای انداز
dissaving پس انداز منفی
discobolus دایره انداز
save money پس انداز کردن
crapshooter طاس انداز
bumpy <adj.> پر دست انداز
forced saving پس انداز اجباری
compulsory saving پس انداز اجباری
rough <adj.> پر دست انداز
ecbolic جنین انداز
ejector بیرون انداز
foot cloth پای انداز
unsaved پس انداز نشده
fire teazer سوخت انداز
fire teazer اتش انداز
firer سوخت انداز
feller درخت انداز
mouth-watering دهان آب انداز
salt away <idiom> پس انداز کردن
road hole دست انداز
penny bank صندوق پس انداز
bumpiness دست انداز
view چشم انداز
bank of deposit صندوق پس انداز
bank of deposit بانک پس انداز
ballista سنگ انداز
buttonhook دکمه انداز
cannoneer توپ انداز
savings bank صندوق پس انداز
provident bank صندوق پس انداز
trustee savings bank صندوق پس انداز
fluter چین انداز
torpedo tube اژدر انداز
reverberative طنین انداز
paysage چشم انداز
paradox of thrift تناقض پس انداز
saving function تابع پس انداز
net saving پس انداز خالص
negative saving پس انداز منفی
national saving پس انداز ملی
saving motive انگیزه پس انداز
mobilization of savings تجهیز پس انداز
mobilization of savings بسیج پس انداز
permanent saving پس انداز دائمی
personal saving پس انداز شخصی
saving equation معادله پس انداز
retardant عقب انداز
releaser راه انداز
saving account حساب پس انداز
rate of saving نرخ پس انداز
propensity to save گرایش به پس انداز
procrastinator تعویق انداز
private saving پس انداز خصوصی
postponer تاخیر انداز
saving bank بانک پس انداز
missile man موشک انداز
missile launcher موشک انداز
saving ratio نسبت پس انداز
initiator terminator راه انداز
stoker سوخت انداز
howitzer خمپاره انداز
the t. صاعقه انداز
theory of saving نظریه پس انداز
hand rail دست انداز
grenadier نارنجک انداز
thrift institutions موسسات پس انداز
to lay aside پس انداز کردن
intrigant پشت هم انداز
intriguant پشت هم انداز
intriguer پشت هم انداز
saving rate نرخ پس انداز
savings account حساب پس انداز
savings bank صندوق پس انداز
line starter راه انداز خط
spearman نیزه انداز
splitter نفاق انداز
jaculator نیزه انداز
jack ketch طناب انداز
springer کمند انداز
to lay up پس انداز کردن
catapult سنگ انداز
perspectives چشم انداز
prospect چشم انداز
prospected چشم انداز
prospecting چشم انداز
bumpy پر از دست انداز
prospects چشم انداز
bumpiest پر از دست انداز
bumpier پر از دست انداز
rocket launcher موشک انداز
rocket launchers موشک انداز
bowler توپ انداز
firemen سوخت انداز
landscaped چشم انداز
landscapes چشم انداز
fireman سوخت انداز
landscaping چشم انداز
lookouts چشم انداز
lookout چشم انداز
hooker قلاب انداز
hookers قلاب انداز
scope چشم انداز
perspective چشم انداز
bowlers توپ انداز
starters راه انداز
starter راه انداز
potholes دست انداز
napkin پیش انداز
shoveling خاک انداز
shoveled خاک انداز
shovel خاک انداز
napkins پیش انداز
deposit account حساب پس انداز
dustpans خاک انداز
dustpan خاک انداز
clearing banks بانک پس انداز
shovelled خاک انداز
clearing bank بانک پس انداز
trappers تله انداز
trapper تله انداز
overlooks چشم انداز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com