English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (8 milliseconds)
English Persian
frequency loading بارگیری فرکانسی
Other Matches
preload loading بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
wet storage بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
combat loading بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
endurance loading بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
frequency loading بارکنش فرکانسی
buzzed نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzzing نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzzes نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
buzz نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
burdening بارگیری
shipping بارگیری
well deck پل بارگیری
material handling bridge پل بارگیری
loading bridge پل بارگیری
loading بارگیری
stowage بارگیری
charging بارگیری
pre loading بارگیری اولیه
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
Loading and unloading. بارگیری وتخلیه
line charging capacity فرفیت بارگیری خط
stowage بارگیری و باراندازی
line charging current جریان بارگیری خط
embarkation table جدول بارگیری
well deck عرشه بارگیری
deadweight تناژ بارگیری
charging berth اسکله بارگیری
charging wharf اسکله بارگیری
charging car واگن بارگیری
charging crane جرثقیل بارگیری
embarkation area محوطه بارگیری
commercial loading بارگیری تجارتی
loading site سکوی بارگیری
download بارگیری پایین
load factor ضریب بارگیری
load lines علایم بارگیری
loading table جدول بارگیری
loading time زمان بارگیری
magnetic loading بارگیری مغناطیسی
point of loading نقطه بارگیری
on berth ناوحاضربه بارگیری
plimsol mark علایم بارگیری
pallete کفه بارگیری
pick up and delivery بارگیری و تحویل
loading station ایستگاه بارگیری
loading site محل بارگیری
loading scale مقیاس بارگیری
loading apron نوار بارگیری
pack saddle زین بارگیری
loading bucket سطل بارگیری
loading chart جدول بارگیری
loading diagram دیاگرام بارگیری
loading facilities وسایل بارگیری
loading point نقطه بارگیری
loading rack سکوی بارگیری
plimsol mark مارک بارگیری
loads بارگیری مهمات
stowing بارگیری کردن
bucket charging بارگیری با سطل
loads فرفیت بارگیری
stows بارگیری کردن
laden بارگیری شده
loading فرفیت بارگیری
loads بارگیری کردن
ammunition loading line خط بارگیری مهمات
pallets کفه بارگیری
quay سکوی بارگیری
load بارگیری مهمات
load بارگیری کردن
load فرفیت بارگیری
accumulator charge بارگیری اکومولاتور
pallet کفه بارگیری
stowed بارگیری کردن
stow بارگیری کردن
apron محوطه بارگیری
cargo net تور بارگیری
aprons محوطه بارگیری
bulk loading بارگیری در مخازن
quays سکوی بارگیری
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
carburizing pot فرف بارگیری
initial program load بارگیری برنامه اغازی
ingot charging crane جراثقال بارگیری شمش
loading chart طرح بارگیری هواپیما
stevedores بارگیری وباراندازی کردن
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
loading space فضای قابل بارگیری
cargo plan طرح بارگیری ناو
cargo port دریچه بارگیری ناو
embarkation table جدول قابلیت بارگیری
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
horizontal loading بارگیری افقی کشتیها
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
bulk load method روش بارگیری با بارقوال
loading list لیست بارگیری خودرو
loading plan طرح بارگیری خودرو
tactical loading بارگیری رزمی یا جنگی
actual obligated space محل یا جا در بارگیری دریایی
bulk loading بارگیری مخزن به طور یک جا
charging side محل بارگیری کوره
commodity loading بارگیری کالاهای مختلف
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
stevedoring charges هزینههای بارگیری وباراندازی
loading بارگیری مهمات درهواپیما
shiping agent کارگزار بارگیری کشتی
stevedore بارگیری وباراندازی کردن
staging unit یکان بارگیری کننده
loading ramp راهروی شیب دار بارگیری
The ship is loading. کشتی درحال بارگیری است
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
railway end پل سکوی بارگیری راه اهن
reloadable control storage انباره با کنترل بارگیری مجدد
palletetisation درکفه بارگیری قرار دادن
p&d delivery and up pick بارگیری و تحویل
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
mutilation table جدول راهنمای بارگیری خودروها
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
lading بارگیری عمل بار کردن
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
fio بدون هزینه تخلیه و بارگیری
bulk load method روش استفاده از بارگیری قوال
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
embarkation order ترتیب سوار شدن یا بارگیری
drayage هزینه بارگیری وبار اندازی
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
capacity load حداکثر فرفیت بارگیری ناو
lay day روز بارگیری وباراندازی کشتی
lift on بارگیری کشتی توسط جرثقیل
accessorial services خدمات بارگیری و تخلیه بار
port شراب شیرین بارگیری کردن
laydays ایام بارگیری و باراندازی کشتی
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
lay day ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lighterage هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
pickup zone منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
mutilation table جدول بارگیری پیش بینی شده
drayage چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
despatch money پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
portcall درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
lighterage هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
prestowage plan طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
portcapacity فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
actual placement قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
ipl Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
embarkation element یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
block stowage loading بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
constructive placement تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
embarkation team تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
turnaround cycle مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
stowage plan طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
demurrage بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
embarkation officer افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
deck cargo بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
over shipment ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
lade بارگیری کردن خالی کردن
ammunition loading line صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
take on <idiom> ضبط کردن،بارگیری کردن
lighterage هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
carload shipment حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com