Total search result: 201 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
block stowage loading |
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری |
|
|
Other Matches |
|
airlift service |
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی |
loading facilities |
وسایل بارگیری |
demurrage |
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است |
portcall |
درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری |
pickup zone |
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل |
blocking and chocking |
مهار بار روی وسیله ترابری |
prestowage plan |
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل |
bicipital |
تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها |
fascia plate |
تابلوی مقابل دریک وسیله |
embarkation team |
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری |
railway division |
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن |
preload loading |
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی |
holdees |
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد |
delivery leadtime |
زمان تحویل اولین قسمت وسایل |
staging area |
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز |
combat cargo officer |
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی |
meshing |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
meshes |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
mesh |
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است |
range section |
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار |
unit loading |
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان |
wet storage |
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی |
input/output |
وسیله هوشمند که جریان داده را بین CPU و وسایل ورودی /خروجی |
unit assembly |
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله |
back haul |
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت |
condition |
1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل |
cable |
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد |
cabled |
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد |
wire head |
قسمت مقصد سیم کشی ایستگاه جلویی سیم کشی |
combat loading |
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی |
embarkation order |
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری |
endurance loading |
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل |
binding |
وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه |
bindings |
وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه |
recoverable item |
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی |
connector |
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند |
geometrical percentage |
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد |
fan |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
fans |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
fanning |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
fanned |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
embarked |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embark |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarking |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
embarks |
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن |
attack director |
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی |
modification kit |
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل |
cpu |
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی |
prevention of stripping |
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی |
beach gear |
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله |
tackle |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackled |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackling |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
tackles |
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار |
recovers |
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل |
recover |
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل |
mounting |
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل |
recovering |
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل |
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
excess property |
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
airlift command |
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی |
butt |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
butted |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
butts |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
queue |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queued |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queueing |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queues |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
casualty staging unit |
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران |
channelled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeling |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channel |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channels |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
transmission |
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است |
transmissions |
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است |
staging unit |
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری |
pipeline assets |
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله |
maps |
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی |
map |
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی |
ecphora |
پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.] |
terneplate |
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع |
terne |
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع |
quartersaw |
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن |
shuttling |
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو |
plank |
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری |
bios |
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند |
service test |
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل |
long bone |
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند |
transported |
ترابری |
transport |
ترابری |
transports |
ترابری |
shipping |
ترابری |
transporting |
ترابری |
transportation |
ترابری |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
cross disbursing |
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات |
base section |
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی |
transports |
ترابری حامل |
transport |
ترابری کردن |
transported |
ترابری حامل |
transport |
ترابری حامل |
transports |
ترابری کردن |
transporting |
ترابری حامل |
assault lift |
ترابری هجومی |
transporting |
ترابری کردن |
pay load |
فرفیت ترابری |
seaboat |
قایق ترابری |
cargo transport |
هواپیمای ترابری |
airlift |
ترابری هوایی |
amphibious lift |
ترابری اب و خاکی |
airlifted |
ترابری هوایی |
transported |
ترابری کردن |
portability |
قابلیت ترابری |
airlifts |
ترابری هوایی |
airlifting |
ترابری هوایی |
dispersal lays |
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها |
computation of replacement factors |
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل |
air carrier |
شرکت ترابری هوایی |
Berlin Transport Authority [BVG] |
اداره ترابری برلین |
amphibious transport dock |
ناومخصوص ترابری اب خاکی |
less than release unit |
یکان درخط ترابری |
attack transport |
ناو ترابری نیروی تک |
air transport group |
گروه ترابری هوایی |
air transportable |
قابل ترابری هوایی |
air movement of patients |
ترابری هوایی بیماران |
air transport operation |
عملیات ترابری هوایی |
cf |
قیمت و هزینهی ترابری |
pipage |
ترابری بوسیله لوله |
pipeage |
ترابری بوسیله لوله |
tactical airlift |
ترابری تاکتیکی هوایی |
sections |
قسمت قسمت کردن برش دادن |
section |
قسمت قسمت کردن برش دادن |
red concept |
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف |
air movement of patients |
ترابری بیماران از طریق هوا |
air transport liaison officer |
افسر رابط ترابری هوایی |
attached airlift service |
یکان ترابری هوایی زیرامر |
international road transport |
ترابری بین المللی جاده ای |
pioneer tools |
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری |
cryptoancillary equipment |
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز |
landing aids |
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما |
air tropping |
ترابری هوایی غیر تاکتیکی پرسنل |
assault shipping |
ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی |
bussing |
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف |
buses |
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف |
busing |
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف |
bus |
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف |
bussed |
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف |
bused |
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف |
busses |
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف |
air transport allocations board |
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی |
derricks |
دریک |
in an instant |
دریک ان |
derrick |
دریک |
fanfold |
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد |
shuttles |
حمل کردن قسمت به قسمت |
shuttles |
قسمت قسمت حرکت کردن |
shuttle |
قسمت قسمت حرکت کردن |
executing agency |
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی |
shuttled |
حمل کردن قسمت به قسمت |
shuttled |
قسمت قسمت حرکت کردن |
shuttle |
حمل کردن قسمت به قسمت |
basic |
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است |
basics |
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است |
driftless |
بی مقصد |
addressees |
مقصد |
goal |
مقصد |
goals |
مقصد |
saunteringly |
بی مقصد |
objective point |
مقصد |
consummation |
مقصد |
object point |
مقصد |
destination |
مقصد |
destinations |
مقصد |
addressee |
مقصد |
aim |
مقصد |
aimed |
مقصد |
aimless |
بی مقصد |
virtual |
و مقصد. |
aims |
مقصد |
swinging derrick |
دریک گردان |
sedentary |
مقیم دریک جا |
standing derrick |
دریک ثابت |
en bloc |
دریک بلوک |
on one occasion |
دریک موقع |
in an instant |
دریک لحظه |
on a par |
دریک تراز |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
terminal port |
بندر مقصد |