Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
English
Persian
internal inhibition
بازداری درونی
Other Matches
internal furnace
کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
dynamically
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamic
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
suppression
بازداری
inhibition
بازداری
dissuasion
بازداری
block age
بازداری
inhibitions
بازداری
deterrence
بازداری
thought stopping technique
فن بازداری اندیشه
reactive inhibition
بازداری واکنشی
strait jacket
بازداری کردن
retroactive inhibition
بازداری پس گستر
retention volume
حجم بازداری
retention time
زمان بازداری
retention index
اندیس بازداری
retention index
شاخص بازداری
strait jackets
بازداری کردن
social inhibition
بازداری اجتماعی
inhibit
بازداری کردن
inhibits
بازداری کردن
conditioned inhibition
بازداری شرطی
cortical inhibition
بازداری مغزی
disinhibition
بازداری زدایی
external inhibition
بازداری برونی
inhibition potential
پتانسیل بازداری
reciprocal inhibition
بازداری تقابلی
associative inhibition
بازداری ناشی از تداعی
unconditioned inhibition
بازداری غیر شرطی
proactive inhibition
بازداری پیش گستر
indoor
درونی
intestine
درونی
endogenous
درونی
subjective
درونی
inmost
درونی
intestines
درونی
infelt
درونی
intrinsic
درونی
interiors
درونی
internal
درونی
in-
درونی
in-
:درونی
in
درونی
in
:درونی
insides
درونی
innermost
درونی
inward
درونی
interior
درونی
inner
درونی
inside
درونی
civil
درونی
tumble home
خم درونی
internal energy
انرژی درونی
internal force
نیروی درونی
internal consistency
هماهنگی درونی
internal friction
اصطکاک درونی
internal command
فرمان درونی
internal friction
سایش درونی
internal conversion
تبدیل درونی
internal secretion
ترشح درونی
inner loop
حلقه درونی
inner shell electron
الکترون درونی
inner speech
گفتار درونی
intercorrelation
وابستگی درونی
logarithmic viscosity number
گرانروی درونی
interflow
جریان اب درونی
interior affairs
کارهای درونی
inherent viscosity
گرانروی درونی
interiority
درونی بودن
inmost thoughts
اندیشههای درونی
aula
حیاط درونی
internal phase
فاز درونی
intrinsic motivation
انگیزش درونی
archivolt
قوس درونی
the inner layer
لایه درونی
loggia
ایوان درونی
in-fighting
کشمکش درونی
pore pressure
فشار درونی
the inner layer
چینه درونی
subjectivity
درونی بودن
intrinsic approach
رهیافت درونی
springing of soffit
پاطاق درونی
intrados springing line
پاطاق درونی
internal pressure
فشار درونی
internal reflection
انعکاس درونی
internal temperature
دمای درونی
internal vibrator
لرزاننده درونی
internal work
کار درونی
internality
درونی بودن
intrados
قوس درونی
spring of intrados
پاطاق درونی
ingrowth
رویش درونی
cooptation
انتخاب درونی
internalized
درونی کردن
internalizes
درونی کردن
endogenous event
رویداد درونی
endoderm
پرده درونی
internalizing
درونی کردن
interpolation
براورد درونی
interpolations
براورد درونی
innate
درونی چسبنده
endocardium
پرده درونی دل
interior
درونی درون
dynamic
نیروی درونی
pectoral
صدری درونی
pectorals
صدری درونی
dynamically
نیروی درونی
ductless gland
غده درونی
bal badak
تیغ درونی پا
indoor
درونی داخلی
internalize
درونی کردن
internalising
درونی کردن
endophasia
تکلم درونی
internal font
فونت درونی
entophyte
انگل درونی
indravgnt
جریان درونی
enteroceptor
گیرنده درونی
esoteric
رمزی درونی
interiors
درونی درون
interoceptor
گیرنده درونی
internalization
درونی ساختن
internalised
درونی کردن
internalises
درونی کردن
inflow
ریزش درونی
midland
بین الارضین درونی
Internal energy
انرژی درونی
[فیزیک]
endo arterities
اماس درونی شریان
inwarness
بطون درونی بودن
thermionic arc
قوس گرمیونایی درونی
scarp
دیوار درونی خندق
sacrp
دیوار درونی خندق
internalization
درونی یا باطنی کردن
inherent
[in]
<adj.>
درونی
[ماندگار]
[ذاتی]
psychogenesis
پیدایش نیروی درونی
mesophyll
بافت درونی برگ
autotelic
دارای قصد درونی
internal sort
مرتب کردن درونی
endospore
غشاء درونی تخم
internal consistency coefficient
ضریب همسانی درونی
endocarditis
اماس غشاء درونی دل
internal resisting moment
لنگر مقاوم درونی
endocarp
حلقه درونی میوه
endocrane
سطح درونی جمجمه
endometrium
پرده درونی زهدان
internal evidence
مدارک یاگواه درونی
internal hard disk
دیسک سخت درونی
endosporium
غشاء درونی تخم
endometritis
اماس درونی زهدان
inner work function
انرژی خروج درونی
inside berm
سکوی شیببر درونی
enostosis
اماس درونی استخوان
internist
متخصص داروهای درونی
dynamic pressure
فشار محرکه درونی
internal torque
گشتاور نیروی درونی
inside
نزدیک به مرکز بخش درونی
endosarc
قسمت درونی سفیده سلول
endoskeleton
استخوان بندی درونی حیوان
extruded corner
[پیش آمدگی گوشه درونی]
escarp
سرازیری درونی خندق یاخاکریز
internal ophthalmia
اماس درونی تخم چشم
insides
نزدیک به مرکز بخش درونی
endocardial
وابسته به پرده درونی دلhypoblast
internal friction
مالش درونی سایش داخلی
interoceptive
وابسته به انگیزش وتحریک درونی
internal modem
تلفیق و تفکیک کننده درونی
auscultator
گوش کننده صداهای درونی بدن
to protect home industry
صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
entoptics
شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
intramural
واقع در این سوی دیوارها درونی
field glass
عدسی درونی دوربین یاذره بین
integrated
مودمی که بخش درونی سیستم باشد
lock
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
locks
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
gutters
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutter
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
intima
درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
smoke consumer
اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
proprioceptive
تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
psychogenesis
ایجاددر اثر فعل وانفعالات درونی منشافعالیت ذهنی روان زایش
epicanthus
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
Marxist
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxists
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
metallography
شرح فلزات بررسی در ساختمان درونی فلزات
cpu
ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
incretion
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
internal shield
زره درونی زره داخلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com