Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
spot bowler
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
Other Matches
pinsetter
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinspotter
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pin bowler
بازیگری که مرتبا به میله بولینگ هدف گیری میکند
spot pass
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
brunch
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
streamers
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamer
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
mixer
انداختن میلههای بولینگ با میلههای دیگر
mixers
انداختن میلههای بولینگ با میلههای دیگر
well-behaved
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well behaved
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
christmass tree
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
symbolic
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
maples
میلههای بولینگ
instead of
بجای
in payment of
بجای
Instead of you
بجای تو
vice
بجای
in return for
بجای
per pro
بجای
in lieu of
بجای
in his stead
بجای او
lieu
بجای
in exchange for
بجای
in the room of
بجای
vises
بجای
vice-
بجای
vices
بجای
hig low jack
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد
pin deck
قسمت زیر میلههای بولینگ
setup
وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ
spiller
انداختن تمام میلههای بولینگ با
in place of
بجای درعوض
quid pro quo
بجای عوض
quid pro quos
بجای عوض
to pass for
قلمدادشدن بجای
elsewhere
بجای دیگر
instead of
<conj.>
بجای
[بعوض]
instead
بجای اینکه
instead of celebrating
بجای جشن
in somebody's place
بجای کسی
stead
بجای بعوض
he succeeded his father
بجای پدرنشست
for
بجای از طرف
dead wood
میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
convert
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
bedpost
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد
converted
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
pocket split
باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
big four
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
double pinochle
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
golden gate
پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
converting
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converts
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
half worcester
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
bucket
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
hardwired connection
می بجای ورودی و سوکت
were i in his skin
اگر بجای او بودم
impersonify
بجای شخص گرفتن
take your mirks
فرمان بجای خود
O.K.
اصط لاحی که بجای
back to your seats
برگردید بجای خود
instead of the reverse
بجای وارونه این
instead of the other way around
بجای برعکس این
instead of vice versa
بجای برعکس این
on your marks
فرمان بجای خود
blows
ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ با دو ضربه
blow
ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ با دو ضربه
foundation
انداختن تمام میلههای بولینگ در دور نهم
baby split
وضعی که میلههای 2 و 7 یا3 و 01 بولینگ باقی می ماند
pick a cherry
ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
fill
تعداد میلههای افتاده بولینگ با گوی دوم
pumpkin
پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
pumpkins
پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
fills
تعداد میلههای افتاده بولینگ با گوی دوم
wireless network
شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
push pass
پاس با فشارچوب بجای ضربه
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
I wI'll sign for him .
من بجای اوامضاء خواهم کرد
foist
چیزی را بجای دیگری جا زدن
If I were in your place. . .
اگر بجای شما بودم …
he could p for an englishman
بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
phraseography
نشان گذاری بجای عبارت
instead of doing
بجای اینکه انجام بدهند
instead of working
بجای اینکه او کار بکند
to pass for
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
pit
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
worcester
باقی گذاشتن تمام میله هابجز میلههای 1 و 5 بولینگ
pits
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
wood
چوب گلف با دسته دراز و سرچوبی میلههای بولینگ
penning
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pen
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
wick
چیزی که بجای فتیله بکار رود
to take the fall for somebody
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
enallage
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
recuperation
عمل برگرداندن لوله بجای خود
rational dress
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
ampersand
کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
Ferdowsi left a good name behind.
نام نیکی از فردوسی بجای مانده
things have come to a pretty pass
کار بجای باریک رسیده است
to touch ground
بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
i wish you would go
بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
conscription of weath
گرفتن پول و مال بجای سرباز
eat the ball
اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
wicks
چیزی که بجای فتیله بکار رود
pinfall
تعداد میلههای افتاده با یک گوی بولینگ ضربه فنی کشتی
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
oaf
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
cheat
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ant
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
He left a great name behid him .
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
oafs
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
cheats
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
succedaneum
دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
overstand
بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
ants
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
put the ball on the floor
به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
cheated
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
to make one's mark
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
commodity money
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
whipping boy
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
persepolis
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
ventriloquists
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquist
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquistic
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
counts
تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک
counting
تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک
counts
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counted
تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک
count
تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک
count
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counting
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
counted
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ
spread eagle
سرخوردن با عقب اسکیتهای چسبیده بهم بجا گذاشتن میلههای 2 و 3 و 4 و 6 و 7 و01 بولینگ
mutual terms
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
order arms
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
ricksha
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ack
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
rickshaws
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaw
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pad
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch pads
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
manrope
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
Molotov cocktails
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
interior label
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
kinnikinnic
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
wampun
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
lighted
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
mince pies
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
lightest
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
the piping time
زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
designated hitter
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
Molotov cocktail
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
anth
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
light
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
mince pie
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
hendiadys
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
rebound
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
jelutong
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
rebounding
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
puncheon
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
netball
بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
rebounded
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
rebounds
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
antimatter
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
wampum
صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
kauri
کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
wampumpeag
صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
quarterbacks
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
quarterback
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
hi
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
partial carry
فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
plotted
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics
توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
post card
کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
clackvalve
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
pilot method
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
periphrastic conjugation
صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
goofy foot
موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
changeling
بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
changelings
بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
squidding
استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com