Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
lusus naturae
بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
Other Matches
lusus natarae
بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
naturalistic
مبنی بر طبیعت بازی
physio
طبیعت
physios
طبیعت
Mother Nature
طبیعت
qualities
طبیعت
quality
طبیعت
temperament
طبیعت
temperaments
طبیعت
consubstantial
هم طبیعت
natures
طبیعت
inclination
طبیعت
nature
طبیعت
landscape architecture
معماری طبیعت
Mother Nature
طبیعت مهربان
human nature
طبیعت انسان
earthiness
طبیعت خاکی
lusus natarae
غرابت طبیعت
nature
طبیعت سرشت
metaphsical
طبیعت حکمتی
against nature
مخالف طبیعت
natural endowments
بخششهای طبیعت
freaks of nature
غرائب طبیعت
hydraulic cycle
گردش اب در طبیعت
gift of nature
هدیه طبیعت
gift of nature
نعمت طبیعت
hu man nature
طبیعت انسانی
naturalist
طبیعت گرا
naturalism
طبیعت گرایی
naturalist
طبیعت شناس
naturalists
طبیعت گرا
naturalists
طبیعت شناس
naturalism
طبیعت پردازی
hyperphyscal
مافوق طبیعت
hyperphysical
فوق طبیعت
second nature
طبیعت ثانوی
lusus naturae
غرابت طبیعت
navigating
طبیعت ذات
animality
طبیعت حیوانی
tao
مسیر طبیعت
natures
طبیعت سرشت
navigate
طبیعت ذات
cycle of water
گردش اب در طبیعت
navigated
طبیعت ذات
still life
طبیعت بیجان
contrary to nature
بر خلاف طبیعت
navigates
طبیعت ذات
i a the beauties of nature
من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
unnatural
بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally
بر خلاف اصول طبیعت
metaphsics
دانش ماورای طبیعت
natural phenomena
حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
four forces of nature
چهار نیروی بنیادی طبیعت
natural selection
فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
humanist
مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
metaphisical
مربوط به علم ماوراء طبیعت
fantasticality
طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
they are cured by nature
طبیعت انها را درمان میکند
all nature looked green
طبیعت سراسر سبز بود
Pre-Raphaelite
مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
Pre-Raphaelites
مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
it occurs in nature as a gas
در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
nature
[of things]
سرشت
[ماهیت]
[خوی]
[ذات]
[طبیعت]
anthroposophy
علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
naturalism
فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
denature
طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
anthropogenic
مربوط به برخورد وتماس بشر با طبیعت
herbescent
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
earthliness
دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
metaphysically
از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
natural philosopher
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
catastrophism
اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
physiocrat
کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
physiocrats
اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
desert
[طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
feminality
طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
paradise rug
طرح درختی باغ و گل
[در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
pictorial rug
قالیچه های تصویری
[قالیچه های پرتره]
[در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
badinage
خوشمزگی
fun
خوشمزگی
delectability
خوشمزگی
delectableness
خوشمزگی
spiciness
خوشمزگی
sapidity
خوشمزگی
delicacy
خوشمزگی
humorousness
خوشمزگی
humorously
از روی خوشمزگی
humor
شوخی خوشمزگی
amuse
خوشمزگی کردن
fun
خوشمزگی سرگرمی
gag
خوشمزگی کردن
humoring
خوشمزگی خوشی دادن
humoured
خوشمزگی خوشی دادن
humours
خوشمزگی خوشی دادن
humouring
خوشمزگی خوشی دادن
humored
خوشمزگی خوشی دادن
humour
خوشمزگی خوشی دادن
humors
خوشمزگی خوشی دادن
banter
شوخی کنایه دار خوشمزگی
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the game
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
hopscotch
بازی لی لی
actions
بازی
patulousness
بازی
sportiveŠetc
بازی کن
gaming
بازی
solitaires
تک بازی
plain dealing
بازی
watermanship
اب بازی
solitaire
تک بازی
openness
بازی
action
بازی
game
بازی
partie
بازی
falconine
بازی
basics
بازی
basic
بازی
playing
بازی
homes
بازی
home
بازی
played
بازی
dibasic
دو بازی
plays
بازی
fun
بازی
grey hound
سگ بازی
slackness
بازی
play
بازی
clearance
بازی
crampet game
بازی شطرنج
firework
آتش بازی
off hand game
بازی جنبی
cunningly
به حیله بازی
basic dye
رنگینه بازی
basic salt
نمک بازی
box score
حساب بازی
bosh
حقه بازی
bonefire
اتش بازی
billiard
بازی بیلیارد
basket ball
یکجورتوپ بازی
basification
بازی شدن
basicity
قدرت بازی
fireworks
اتش بازی
open heartedness
راست بازی
dangerous play
بازی خطرناک
on side
پایان بازی
active sodomy
بچه بازی
actuble
بازی کردن
misplay
بازی اشتباه
mountebankery
زبان بازی
mountebankery
چاچول بازی
paperwork
کاغذ بازی
agiotage
سفته بازی
acrobacy
بند بازی
dib
قاپ بازی
doubled up
بازی دوبل
dib
تیله بازی
plaything
اسباب بازی
malversation
دغل بازی
skating
اسکیت بازی
off hand game
بازی غیررسمی
playthings
اسباب بازی
acrobatism
ریسمان بازی
middle game
وسط بازی
rinks
یخ بازی کردن
quiot
لیس بازی
quackery
حقه بازی
pyrotechny
فن اتش بازی
pyrotechnic display
اتش بازی
puppetry
عروسک بازی
puppetry
خیمه شب بازی
twiddle
بازی کردن
puppet show
خیمه شب بازی
twiddled
بازی کردن
twiddles
بازی کردن
cats cradle
نخ بازی سرانگشت
pugilism
بوکس بازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com