Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English
Persian
to look one up and down
بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
Other Matches
to stare any one into silence
کسیرا با نگاه خیره از روبردن
to perplex a person
کسیرا گیج یا حیران کردن کسیرا سرگشته یا مبهوت کردن
to hold any one to ransom
کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
keek
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
ups and downs
<idiom>
بالاوپایین
fluctuability
امادگی برای بالاوپایین رفتن
crapaudiue door
دری که بالاوپایین ان محورگردنده دارد
to look one up and down
کسیرا برانداز کردن
to round on any one
چغلی کسیرا کردن
to read one a lecture
کسیرا سرزنش کردن
to show one out
کسیرا از در بیرون کردن
to pretend to a person's
کسیرا خواستگاری کردن
to inflate any one with pride
کسیرا باد کردن
to put one in the wrong
کسیرا ثابت کردن
maim
کسیرا معیوب کردن
maimed
کسیرا معیوب کردن
maiming
کسیرا معیوب کردن
maims
کسیرا معیوب کردن
to give one a smack
کسیرا ماچ کردن
to stand surety for any one
ضمانت کسیرا کردن
to provoke a person to anger
کسیرا خشمگین کردن
to provoke a person's anger
کسیرا خشمگین کردن
to send someone packing
کسیرا روانه کردن
finger plate
قطعهای ازفلزیاچینی یاشیشه که بالاوپایین دسته درمیگذارندکه از
to show one to the door
کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
to indemnify any one's expense
هزینه کسیرا جبران کردن
to interrupt any one's speech
صحبت کسیرا قطع کردن
to give one a squeeze
دست کسیرا فشردن یا له کردن
to goad any one into fury
کسیرا برانگیزاندن یاخشمگین کردن
togive the leg sof
کسیرا در کاردشواری یاری کردن
to a the attention of someone
خاطریاتوجه کسیرا جلب کردن
to prick the bubble
مشت کسیرا باز کردن
to run any one hard
کسیرا سخت دنبال کردن
to seed a person to c.
کسیرا از جامعه بیرون کردن
to leave someone in the lurch
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
hamstrung
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
to put any one through a book
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to pull any one's sleeve
کسیرا متوجه سخن خود کردن
to pull any one by the sleeve
کسیرا متوجه سخن خود کردن
hamstrings
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
to proclam someone a traitor
کسیرا بعموم خائن معرفی کردن
hamstring
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
hamstringing
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
bobber
کسی یا چیزی که متصل بالاوپایین رود یا داخل وخارج شود
to set a person on his feet
معاش کسیراتامین کردن موقعیت کسیرا استوارکردن
to excuse any ones presence
کسیرا ازحضورمعاف کردن ازحضورکسی صرف نظرکردن
to be rude to any one
به کسی بی احترامی کردن کسیرا ناسزا گفتن
to bow in or out
با تکان سر کسیرا بدرون یابیرون راهنمایی کردن
to give one a lift
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
to ran a person hard
کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
gloat
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
to plagiarize
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to copy
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
to crib
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
regarded
نگاه کردن
regard
نگاه کردن
stare
رک نگاه کردن
stared
رک نگاه کردن
eyeing
نگاه کردن
eye
نگاه کردن
dirty look
<idiom>
چپ چپ نگاه کردن
to look daggers
چپ چپ نگاه کردن
to look on with
نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look.
چپ چپ نگاه کردن
eyes
نگاه کردن
stares
رک نگاه کردن
eying
نگاه کردن
to set eyes on
نگاه کردن
leering
نگاه کج کردن
to watch
نگاه کردن
leer
نگاه کج کردن
leers
نگاه کج کردن
squinny
کج کج نگاه کردن
squint
چپ نگاه کردن
regards
نگاه کردن
to dwell on
نگاه کردن
sees
نگاه کردن
squints
چپ نگاه کردن
leered
نگاه کج کردن
see
نگاه کردن
squinted
چپ نگاه کردن
ogles
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogle
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogled
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogling
نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
squinny
زیرچشمی نگاه کردن
goggle
چپ نگاه کردن گشتن
peek
زیرچشمی نگاه کردن
thumb one's nose
<idiom>
با تنفر نگاه کردن
glowers
خیره نگاه کردن
to look at each other
به یکدیگر نگاه کردن
to look at somebody askance
به کسی چپ چپ نگاه کردن
glower
خیره نگاه کردن
glares
خیره نگاه کردن
glare
خیره نگاه کردن
glared
خیره نگاه کردن
glowering
خیره نگاه کردن
glowered
خیره نگاه کردن
gawked
بی خیال نگاه کردن
stare
خیره نگاه کردن
peering
با دقت نگاه کردن
peered
با دقت نگاه کردن
peer
با دقت نگاه کردن
look up
نگاه کردن مراجعهای
glow
نگاه سوزان کردن
glowed
نگاه سوزان کردن
glows
نگاه سوزان کردن
looks
نگاه کردن نگریستن
to make eyes at
عاشقانه نگاه کردن
look
نگاه کردن نگریستن
stared
خیره نگاه کردن
gorgonize
خیره نگاه کردن
goggling
چپ نگاه کردن گشتن
to have a look at something
بچیزی نگاه کردن
goggled
چپ نگاه کردن گشتن
peeked
زیرچشمی نگاه کردن
peeking
زیرچشمی نگاه کردن
glim
نگاه اجمالی کردن
peeks
زیرچشمی نگاه کردن
look about
بهر سو نگاه کردن
keek
نگاه دزدانه کردن
stares
خیره نگاه کردن
looked
نگاه کردن نگریستن
gloat
خیره نگاه کردن
gawks
احمقانه نگاه کردن
pry
بادقت نگاه کردن
gazed
خیره نگاه کردن
gloating
خیره نگاه کردن
gloats
خیره نگاه کردن
gaze
خیره نگاه کردن
gaping
خیره نگاه کردن
gaze
بادقت نگاه کردن
gaping
باشگفتی نگاه کردن
to stael a look
دزدانه نگاه کردن
gapes
خیره نگاه کردن
gloated
خیره نگاه کردن
gawk
احمقانه نگاه کردن
skew
منحرف کج نگاه کردن
gazing
خیره نگاه کردن
skews
منحرف کج نگاه کردن
gazes
بادقت نگاه کردن
gazes
خیره نگاه کردن
gazed
بادقت نگاه کردن
pries
بادقت نگاه کردن
pried
فضولانه نگاه کردن
pried
بادقت نگاه کردن
pries
فضولانه نگاه کردن
skewing
منحرف کج نگاه کردن
gapes
باشگفتی نگاه کردن
gawking
احمقانه نگاه کردن
gawked
احمقانه نگاه کردن
gaped
باشگفتی نگاه کردن
to look a bout
بهر سو نگاه کردن
gawking
بی خیال نگاه کردن
gape
خیره نگاه کردن
gape
باشگفتی نگاه کردن
gawks
بی خیال نگاه کردن
gazing
بادقت نگاه کردن
to look behind
پشت سر را نگاه کردن
to look down
با نگاه مطیع کردن
to run through
نگاه اجمالی کردن در
to look forward
نگاه کردن انتظارداشتن
pry
فضولانه نگاه کردن
gaped
خیره نگاه کردن
to look through ones fingers
نگاه دزدانه کردن
gawk
بی خیال نگاه کردن
peep
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped
از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
gazes
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
gazing
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
retain
ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrates
نگاه داشتن تقدیس کردن
gaze
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to look forward expectantly to the future
با انتظار به آینده نگاه کردن
gazed
چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to drink in with ones eyes
بچشم خریداری نگاه کردن
celebrate
نگاه داشتن تقدیس کردن
give someone a black look
با خشم به کسی نگاه کردن
glowers
اخم کردن نگاه خیره
oeillade
با کرشمه نگاه کردن غمزه
leered
از گوشه چشم نگاه کردن
languishes
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languishing
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
retained
ابقاء کردن نگاه داشتن
keep tabs on
<idiom>
نگاه کردن ،زیر نظرگرفتن
languished
باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
snoop
نگاه تجسس امیز کردن
snooped
نگاه تجسس امیز کردن
snooping
نگاه تجسس امیز کردن
snoops
نگاه تجسس امیز کردن
glower
اخم کردن نگاه خیره
glowering
اخم کردن نگاه خیره
celebrating
نگاه داشتن تقدیس کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com