English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
pretentiously با ادعای زیاد
Other Matches
waives رد ادعای باشگاه
jactation ادعای پوچ
assumpsit ادعای خسارت
arrogation ادعای بیجا
protestation of frienship ادعای دوستی
jactitation ادعای پوچ
claim of compensation ادعای خسارت
insolence ادعای بیخود
waived رد ادعای باشگاه
waive رد ادعای باشگاه
counterclaim ادعای متقابل
who claims the succession ? چه کسی ادعای جانشینی
objection ادعای خطا در مسابقه
claim of insurance ادعای اخذ بیمه
objections ادعای خطا در مسابقه
to pretend to wisdom ادعای خرد کردن
professed love ادعای عشق یا محبت
sue ادعای خسارت کردن
counterclaim جواب به ادعای شاکی
arrogate ادعای بیجا کردن
suing ادعای خسارت کردن
sued ادعای خسارت کردن
sues ادعای خسارت کردن
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
claims طلب ادعای خسارت کردن
He lays claim to learning. ادعای علم وفضل می کند
waive one's claim از ادعای خود صرفنظر کردن
To claim against (sue) someone. از کسی ادعای خسارت کردن
claiming طلب ادعای خسارت کردن
claimed طلب ادعای خسارت کردن
claim طلب ادعای خسارت کردن
pleas دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
plea دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
freeboard حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
leg to stand on <idiom> (گفتهای)حقیقتی که ادعای کسی را ثابت کند
wiseacre کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
aeolist انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
wise acre کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frozen assets دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
garnishment میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
defense دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
superabundant زیاد
late زیاد
outrageously زیاد
to a large extent زیاد
extensive زیاد
extortionary زیاد
many زیاد
numerous زیاد
greatly زیاد
too much زیاد
profusely زیاد
populous زیاد
in quantities زیاد
overmuch زیاد
mickle زیاد
vastly زیاد
extortionate زیاد
effusively زیاد
large adv زیاد
very زیاد
intense زیاد
not a lettle زیاد
copious زیاد
profoundly زیاد
heavily زیاد
excessive زیاد
much زیاد
heartbreak غم زیاد
overly زیاد
fulsome زیاد
muckle زیاد
widest زیاد
highly زیاد
quite a few <idiom> زیاد
greatest زیاد
wide زیاد
great- زیاد
no end of زیاد
great زیاد
rife زیاد
wider زیاد
in excess زیاد
too زیاد
immane زیاد
thick زیاد
thicker زیاد
thickest زیاد
squeamishly زیاد
intensively زیاد
highest زیاد
immoderate زیاد
tremendously زیاد
hugely زیاد
widely زیاد
heart break غم زیاد
high زیاد
intensely زیاد
plethoric زیاد
highs زیاد
plaguily زیاد
swingeing زیاد
generous زیاد
mortally زیاد
squeamishness زیاد
mickle or muckle زیاد
for all the world بی کم و زیاد
glaring زیاد
supererogatory زیاد
egregiously زیاد
over and above زیاد
ranksack زیاد
swarmed دسته زیاد
fixations عشق زیاد
profuse of gilfts زیاد بخشنده
much rain باران زیاد
polyuria ادرار زیاد
fixations دلبستگی زیاد
swarms دسته زیاد
mass casualties تلفات زیاد
multiplies زیاد شدن
swarm دسته زیاد
mort مقدار زیاد
prosternation سستی زیاد
pretentiousness ادعایی زیاد
multiply زیاد شدن
multiplied زیاد شدن
overburdensome زیاد سنگین
profound interest دلبستگی زیاد
multiplying زیاد شدن
prosternation ضعف زیاد
abound زیاد بودن
polyphagia اشتهای زیاد
polymathy دانش زیاد
over anxiety دل واپسی زیاد
overrider حق دلالی زیاد
overmoke زیاد سیگارکشیدن
overlabour زیاد کارکردن
overdrssed زیاد اراسته
over anxious زیاد دل واپس
over blow زیاد دمیدن
overbusy زیاد مشغول
over confident زیاد مطمئن
overloaded زیاد پر کردن
over estimate زیاد براوردکردن
over issue زیاد انتشاردادن
overblown steel فولاد با دم زیاد
over ripe زیاد رسیده
heightened زیاد کردن
overstock زیاد پر کردن
lots خیلی زیاد
fixation عشق زیاد
musk cat گریه زیاد
my grief was intensified غصه من زیاد
overload زیاد پر کردن
particularity دقت زیاد
overwrite زیاد نوشتن
overvoltage فشار زیاد
heighten زیاد کردن
oodles خیلی زیاد
obstipation یبوست زیاد
torrid زیاد گرم
onding بارندگی زیاد
heightening زیاد کردن
heightens زیاد کردن
overloads زیاد پر کردن
hyperidrosis تعرق زیاد
augmenter زیاد کننده
bad nip تای زیاد
high vacuum خلاء زیاد
high spin چرخش زیاد
boisterously باصدای زیاد
high pressure فشار زیاد
high precison دقت زیاد
carnosity گوشت زیاد
at long intervals بفواصل زیاد
at a great rat بسرعت زیاد
at a great penny worth به بهای زیاد
amplitude فاصلهء زیاد
an abrupt place با سراشیبی زیاد
an abundance of مقدار زیاد
hyperemployment اشتغال زیاد
hypercathexis نیروگذاری زیاد
high yielding farms با بازده زیاد
high yield با بازده زیاد
fervidness گرمی زیاد
consumedly بطور زیاد
high altitude ارتفاع زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com