Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (37 milliseconds)
English
Persian
ostracised
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracises
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracising
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracize
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracized
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizes
با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizing
با اراء عمومی تبعید کردن
Other Matches
ostracism
تبعید با اراء عمومی
plebiscites
اراء عمومی
plebiscite
اراء عمومی
polled
مراجعه به اراء عمومی
ostracising
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracises
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracised
با اراء عمومی تبعیدکردن
polls
مراجعه به اراء عمومی
ostracize
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracizing
با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracizes
با اراء عمومی تبعیدکردن
poll
مراجعه به اراء عمومی
ostracized
با اراء عمومی تبعیدکردن
pollster
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
public opinion polling
استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
pollsters
متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
expotriate
به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
exiled
شخص تبعید شده تبعید کردن
exile
شخص تبعید شده تبعید کردن
exiling
شخص تبعید شده تبعید کردن
exiles
شخص تبعید شده تبعید کردن
referendum
همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referendums
همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referenda
همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
petalism
تبعید پنجساله بوسیله نوشتن نام تبعید شونده در روی برگ زیتون
deportees
محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
deportee
محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
polls
تعداد اراء اخذ اراء
poll
تعداد اراء اخذ اراء
polled
تعداد اراء اخذ اراء
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
vote down
به اکثریت اراء رد کردن
vote
با اکثریت اراء تصویب کردن
voted
با اکثریت اراء تصویب کردن
votes
با اکثریت اراء تصویب کردن
banishing
تبعید کردن
cast out
تبعید کردن
banished
تبعید کردن
banish
تبعید کردن
deport
تبعید کردن
proscribe
تبعید کردن
banishes
تبعید کردن
exiles
تبعید کردن
proscribed
تبعید کردن
proscribes
تبعید کردن
proscribing
تبعید کردن
exiling
تبعید کردن
exiled
تبعید کردن
deported
تبعید کردن
deports
تبعید کردن
exile
تبعید کردن
deporting
تبعید کردن
abandon
رهاکردن تبعید کردن
canvassed
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassing
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvass
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvasses
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
deport
تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deports
تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deporting
تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deported
تبعید کردن فرد خارجی ازکشور
deportation
تبعید و بیرون کردن فردخارجی از کشور
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
secularizing
عمومی کردن
secularized
عمومی کردن
generalizing
عمومی کردن
generalizes
عمومی کردن
generalize
عمومی کردن
generalised
عمومی کردن
generalises
عمومی کردن
generalising
عمومی کردن
secularize
عمومی کردن
secularised
عمومی کردن
secularizes
عمومی کردن
secularises
عمومی کردن
secularising
عمومی کردن
polls
صورت اراء
unanimity
اتفاق اراء
counting votes
شمارش اراء
unanimously
باتفاق اراء
tie vote
اراء مساوی
tie vote
تساوی اراء
by a unanimous
به اتفاق اراء
polled
صورت اراء
by a unanimity vote
به اتفاق اراء
unanimously
به اتفاق اراء
by a majority vote
به اکثریت اراء
consensus
اتفاق اراء
consensus of opinion
اتفاق اراء
counting votes
استخراج اراء
poll
صورت اراء
scrutineer
بازرس اراء
vox populi
اراء یا افکار مردم
consentaneous
دارای اتفاق اراء
to resort to referendum
بافکار عمومی مراجعه کردن
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
publicizing
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
offending public decency
جریحه دار کردن عفت عمومی
demobilization
بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
publicised
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
to browse
بررسی عمومی کردن
[علوم کامپیوتر]
publicize
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizes
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicising
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicized
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicises
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
relegation
تبعید
exiled
تبعید
transportation
تبعید
exile
تبعید
deportation
تبعید
exiling
تبعید
expulsions
تبعید
expulsion
تبعید
exiles
تبعید
out lawry
تبعید
banishment
تبعید
resettlement
تبعید
proscription
تبعید
ballot
رای مخفی مجموع اراء نوشته
balloted
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballots
رای مخفی مجموع اراء نوشته
proscription
تبعید محکومیت
resettle
مهاجرتاجباریبهمکانیدیگر تبعید
transportation
بارکشی تبعید
banisher
تبعید کننده
deportable
قابل تبعید
dp
بی مکان ومنزل تبعید شده
treating
جمع اوری اراء با رشوه یا غذا و مشروب دادن به رای دهندگان
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
three-day retreat
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
transmigration
حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
dedications
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
expellee
افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
ecumenic
عمومی
oecumenical
عمومی
wide
عمومی
popular
عمومی
common
:عمومی
outlined
خط عمومی
outlines
خط عمومی
generals
عمومی
general
عمومی
outlining
خط عمومی
outline
خط عمومی
widest
عمومی
the public voice
عمومی
wider
عمومی
common user
عمومی
common
عمومی
commonest
عمومی
commonest
:عمومی
commoners
عمومی
hackneyed
عمومی
public
عمومی
general porpose
عمومی
rife
عمومی
overt
عمومی
commoners
:عمومی
generic
عمومی
universal
عمومی
generalities
افهار عمومی
general welfare
رفاه عمومی
comulative action
اثر عمومی
generality
افهار عمومی
general equilibrium
تعادل عمومی
common user items
اقلام عمومی
general intelligence
هوش عمومی
general grant
کمک عمومی
g/a
خسارت عمومی
encyclic
عمومی دوری
counsel for the crown
وکیل عمومی
general act
سند عمومی
consolidated annuities
دیون عمومی
prosecture
وکیل عمومی
general ability
توانایی عمومی
folkway
احساسات عمومی
folkway
طرزفکر عمومی
fourth estate
مطبوعات عمومی
general concepts
تدبیر عمومی
general factor
عامل عمومی
general assembly
مجمع عمومی
general supplies
تدارکات عمومی
general supplies
اماد عمومی
general support
پشتیبانی عمومی
general education
اموزش عمومی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com