Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (22 milliseconds)
English
Persian
starke
با شیپور علامت دادن
Search result with all words
bugle call
علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
Other Matches
sennet
شیپور علامت شروع نمایش یا ختم ان
tabard
نوار تزیینی ترمپت یا شیپور پرچم شیپور
signaled
علامت دادن
signalled
علامت دادن
signal
علامت دادن
To give a signal ( sign) .
علامت دادن
say the word
<idiom>
علامت دادن
flags
باپرچم علامت دادن
signaled
سیگنال علامت دادن
signal
سیگنال علامت دادن
flag
باپرچم علامت دادن
signalled
سیگنال علامت دادن
denoted
علامت بودن معنی دادن
denote
علامت بودن معنی دادن
signaled
مخابره کردن علامت دادن
signal
مخابره کردن علامت دادن
negation
تغییر دادن علامت یک عدد
denotes
علامت بودن معنی دادن
blind
چشمک زدن علامت دادن
blinded
چشمک زدن علامت دادن
signalled
مخابره کردن علامت دادن
blinds
چشمک زدن علامت دادن
hunting horn
بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
waff
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
hyphens
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
coacher
مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
hyphen
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
blips
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
burn notice
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
marker
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
markers
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
blue flag
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
trombonist
شیپور زن
trumpet
شیپور
tooter
شیپور زن
trumpeters
شیپور زن
bugles
شیپور
cone
شیپور
trombonists
شیپور زن
trumpeter
شیپور زن
cones
شیپور
trom'ba
شیپور
trumpeting
شیپور
bugle
شیپور
clarion
شیپور
cornu
شیپور
key bugle
شیپور
trumpeted
شیپور
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
tuba
شیپور بزرگ
tubas
شیپور بزرگ
trumpet
شیپور زدن
trumpeted
شیپور زدن
last port
شیپور عزا
last post
شیپور خاموشی
taps
شیپور خاموشی
heave out
شیپور بیداری
last port
شیپور خاموشی
curfew
شیپور خاموشی
assembly
شیپور جمع
curfews
شیپور خاموشی
trumpeting
شیپور زدن
to blow atrumpet
نواختن شیپور
cornets
نوعی شیپور
air operated horn
شیپور بادی
drill call
شیپور مشق
trumps
صدای شیپور
horn
شیپور پیاله
chamade
شیپور امان
cornett
نوعی شیپور
salpingitis
اماس شیپور
clarion
شیپور بلند
service calls
شیپور خدمت
clarion
شیپور جنگ
syrint
شیپور بیداری
tantara
صدای شیپور
tantara
شیپور زدن
the sound of a bugle
صدای شیپور
cornet
نوعی شیپور
French horn
نوعی شیپور
trump
صدای شیپور
turn out
شیپور بیداری
turn in
شیپور خاموشی
call to quarters
شیپور احضار
clang
صدای شیپور
to the color
شیپور احترام
clanged
صدای شیپور
clanging
صدای شیپور
clangs
صدای شیپور
reveille
شیپور بیدارباش
eustachian tube
شیپور استاش
first call
شیپور جمع
to sound a parley
با زدن شیپور
general muster
شیپور جمع عمومی
first post
شیپور خبر شبانه
first seargeant's call
شیپور سرگروهبان پیش
blast
صدای شیپور بادزدگی
alarum
اخطار شیپور حاضرباش
blasts
صدای شیپور بادزدگی
trumpet
شیپورچی شیپور زدن
trumpeting
شیپورچی شیپور زدن
alarms
شیپور حاضرباش اشوب
officers call
شیپور افسر پیش
warison
پاداش شیپور حمله
alarmed
شیپور حاضرباش اشوب
pipe down
بوسیله شیپور یا نای
trom'ba
شاخ شیپور زدن
campanula
[شبیه شیپور مینیاتوری]
to the color
شیپور احترام پرچم
trumpeted
شیپورچی شیپور زدن
alarm
شیپور حاضرباش اشوب
service calls
شیپور جمع عمومی
sousaphone
شیپور زنگوله دار
alarmingly
شیپور حاضرباش اشوب
to sound the retire
شیپور عقب نشینی زدن
call up
شیپور احضار بخاطر اوردن
drill call
شیپور شروع مشق صف جمع
call-up
شیپور احضار بخاطر اوردن
call-ups
شیپور احضار بخاطر اوردن
saxtuba
شیپور برنجی دارای صدای بم
assembly
شیپور خاموشی دستگاه مرکب
to sound a retreat
شیپور عقب نشینی زدن
trombone
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
foghorns
شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
foghorn
شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
alarms
اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmingly
اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmed
اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarm
اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
tooted
صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
toot
صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
toots
صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
tooting
صدای تیزشیپور وبوق یاسوت بطور منقطع شیپور زدن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
retreat
مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreats
مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreating
مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreated
مراسم شامگاه شیپور شامگاه
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
tags
علامت
presages
علامت
tag
علامت
marks
علامت
caret
علامت
presaged
علامت
presage
علامت
emblems
علامت
presaging
علامت
apostrophize
علامت
emblem
علامت
codes and codification
علامت
bullets
یک علامت
bullet
یک علامت
indicium
علامت
signalled
علامت
signaled
علامت
signum
علامت
signal generator
علامت زا
signal
علامت
tokens
علامت
token
علامت
impresa
علامت
characters
علامت
character
علامت
fog signal
علامت مه
differentia
علامت
unsigned
بی علامت
banner
علامت
banners
علامت
code
علامت
symptomless
بی علامت
branding
علامت
stripe
علامت
stripes
علامت
ditto
علامت
badge
علامت
mark
علامت
brands
علامت
marine code
علامت
symbol
علامت
brand
علامت
indicator
علامت
badges
علامت
designation
علامت
apostrophe
علامت
symptom
علامت
tick
علامت
ticked
علامت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com