English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
accentually بدانسان که تکیه صدارانشان دهد
Other Matches
i stated the facts چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
accenting : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents : با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accented با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
venriloquism سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
to pack a jury جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
to interlock levers اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
lolled لم تکیه
accents تکیه
emphasis تکیه
accenting تکیه
recumbency تکیه
accented تکیه
accent تکیه
enclitic بی تکیه
atonic بی تکیه
accumbency تکیه
leaning تکیه
reliance تکیه
unaccented بی تکیه
lolling لم تکیه
lolls لم تکیه
loll لم تکیه
leanings تکیه
leaned تکیه زدن
leaned تکیه کردن
anchorage تکیه گاه
insists تکیه کردن بر
leans تکیه زدن
lean تکیه کردن
accentual تکیه دار
lean تکیه زدن
recline تکیه کردن
reclined تکیه کردن
reclines تکیه کردن
anchorages تکیه گاه
prop تکیه گاه
propped تکیه گاه
propping تکیه گاه
leans تکیه کردن
bolster تکیه دادن
catch-phrase تکیه کلام
catch-phrases تکیه کلام
heel rest تکیه گاه
slump over تکیه زدن
to throw oneself on تکیه کردن بر
to lean on a reed تکیه بر اب کردن
to base one self تکیه کردن
arm rest تکیه گاه
backrest تکیه گاه
boilerplate تکیه کلام
bridge seat تکیه گاه
counterfort دیوار تکیه
mahlstick تکیه دست
maulstick تکیه دست
point of support تکیه گاه
postpositive الحاقی و بی تکیه
saddle bearer تکیه گاه
support bearing تکیه گاه
support roller تکیه گاه
insisting تکیه کردن بر
rely تکیه کردن
relying تکیه کردن
fulcrum تکیه گاه
anchor تکیه گاه
anchoring تکیه گاه
anchors تکیه گاه
rest تکیه دادن
support تکیه گاه
stay تکیه مهار
stayed تکیه مهار
bolstered تکیه دادن
relies تکیه کردن
relied تکیه کردن
bolsters تکیه دادن
rest تکیه گاه
insist تکیه کردن بر
bearing تکیه گاه
insisted تکیه کردن بر
stand تکیه گاه
rests تکیه دادن
rests تکیه گاه
free support تکیه گاه ازاد
fixed support تکیه گاه گیردار
hinged support تکیه گاه مفصلی
bearing plate صفحه تکیه گاه
elastic support تکیه گاه ارتجاعی
direct support تکیه گاه بی واسطه
bearing pressure فشار تکیه گاهی
core print تکیه گاه ماهیچه
bow hand دسته تکیه گاه
bearing stress تنش تکیه گاهی
bearing width عرض تکیه گاه
bench wall دیوار تکیه گاه
indirect support تکیه گاه بی واسطه
lateral support تکیه گاه جانبی
support pression فشار تکیه گاه
rests تکیه گاه استراحت
rest تکیه گاه استراحت
to lean against something تکیه زدن به چیزی
to lean out of the window به پنجره تکیه دادن
support conditions شرایط تکیه گاهی
solid support تکیه گاه جامد
lateral support تکیه گاه کناری
movable support تکیه گاه متحرک
perceptual anchorage تکیه گاه ادراکی
restraining support تکیه گاه گیردار
seat bars میلههای تکیه گاه
settlement of abutments نشست تکیه گاه
simple support تکیه گاه ساده
to lean against the wall به دیوار تکیه دادن
slogan تکیه کلام شعار
propping تیر شمع تکیه
armpit تکیه گاه ارنج
journal تکیه گاه اصلی
armpits تکیه گاه ارنج
accentually مطابق تکیه صدا
journals تکیه گاه اصلی
prop تیر شمع تکیه
abutment تکیه گاه نیمپایه
leaned تکیه دادن بطرف
leans تکیه دادن بطرف
accentuates با تکیه تلفظ کردن
lean تکیه دادن بطرف
slogans تکیه کلام شعار
accentuating با تکیه تلفظ کردن
accentuate با تکیه تلفظ کردن
accentuated با تکیه تلفظ کردن
support تکیه گاه پایه
arch abutment تکیه گاه قوس
anchoring effect اثر تکیه گاهی
anchorage distance فاصله تکیه گاهی
accumbent تکیه دار خوابیده
propped تیر شمع تکیه
accumbent تکیه کننده سرغذا
backs پشتی کنندگان تکیه گاه
reaction of support عکس العمل تکیه گاه
accentuates تکیه دادن تاکید کردن
catchword تکیه سخن مفتاح کلام
bolster تکیه گاه حافظ دهانه پل
stiffened at the supports تقویت شده در تکیه گاهها
to emphasize تکیه کردن [زبان شناسی]
accentuate تکیه دادن تاکید کردن
accentuated تکیه دادن تاکید کردن
back پشتی کنندگان تکیه گاه
support movement تغییر مکان تکیه گاه
support resistance واکنش یا مقاومت تکیه گاه
staddle چوب دستی تکیه گاه
movable support تکیه گاه قابل انتقال
accent mark یکی از علائم تکیه در موسیقی
stretchers تکیه گاه پای پاروزن
bolsters تکیه گاه حافظ دهانه پل
accubation تکیه دادن یادرازکشیدن سرخوراک
stretcher تکیه گاه پای پاروزن
accentuating تکیه دادن تاکید کردن
support تکیه گاه تصدیق کردن
bearing support تکیه گاه متحمل بار
bearing pressure on foundation فشار تکیه گاهی شالوده
bearing pile تکیه گاه پایه کوب
span فاصله دو تکیه گاه تیر
spanned فاصله دو تکیه گاه تیر
bolstered تکیه گاه حافظ دهانه پل
spanning فاصله دو تکیه گاه تیر
bosses تکیه گاه یاتاقان شفت ها
bossed تکیه گاه یاتاقان شفت ها
spans فاصله دو تکیه گاه تیر
bossing تکیه گاه یاتاقان شفت ها
boss تکیه گاه یاتاقان شفت ها
arrow rest تکیه گاه تیر روی کمان
postposition لفظ الحاقی که تکیه نداشته باشد
benchrest سکو برای تکیه دادن تیرانداز
support تکیه بدن ژیمناست روی دستها
barytone کلمهای که اخران بی تکیه است میانه
slugged گلوله تکیه گاه فنر تنبل
accentuation بکار بردن ایین تکیه صدا
slab for bearing سنگ بتنی کف تاوه تکیه گاه
slugs گلوله تکیه گاه فنر تنبل
Do not lean out! به پنجره تکیه ندهید! [در اتوبوس یا مترو]
slug گلوله تکیه گاه فنر تنبل
armpits چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
armpit چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
beam on elastic supports تیر روی تکیه گاههای ارتجاعی
do [verb] روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
cheekpiece تکیه گاه گونه تیرانداز روی تفنگ
be raise to the bench بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
fulcrum تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
simply supported deep beam تیره تیغه روی دو تکیه گاه ساده
pretone هجا یا صدایی که پیش ازهجا تکیه دارواقع شود
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
expansion bearing تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
flying buttresses طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying buttress طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
lay back spin چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
masculinerhme قافیه کلماتی که نه به eبلکه بهجای تکیه دار منتهی میشود
false work تکیه گاههای موقت که برای قابل بندی بتن یا داربستهابکار میرود
cantilever تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
seated وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com