English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (7 milliseconds)
English Persian
power برتری
powered برتری
powering برتری
powers برتری
momentum برتری
Majesties برتری
Majesty برتری
profit برتری
profited برتری
profits برتری
hegemony برتری
supremacy برتری
advantage برتری
Excellencies برتری
Excellency برتری
precedence برتری
privilege برتری
primacy برتری
excellence برتری
preference برتری
preferences برتری
priorities برتری
priority برتری
preponderance برتری
superiority برتری
transcendence برتری
beat out برتری
ecellency برتری
paramountcy برتری
paramountey برتری
pre eminence برتری
predomination برتری
preemimence برتری
trancscendent برتری
transcendence or cy برتری
vantage برتری
Other Matches
sinistrality چپ برتری
unidextrality یک سو برتری
handedness دست برتری
fire superiority برتری اتش
ocular dominance چشم برتری
eye dominance چشم برتری
dextrality راست برتری
antecede برتری جستن
cerebral dominance سو برتری نیمکره مخ
outclassing برتری داشتن بر
comparative advantage برتری نسبی
ascendance تفوق برتری
absolute advantage برتری مطلق
outclasses برتری داشتن بر
hemispherical dominance برتری نیمکره
to have the pull of برتری داشتن بر
preminence برتری علو
head start فرصت برتری
head starts فرصت برتری
predominancy برتری علو
supremacist برتری گرای
supremacists برتری گرای
one up <idiom> برتری داشتن
overtop برتری جستن از
overmaster برتری یافتن بر
outvie برتری جستن از
outreach برتری یافتن
mixed cerebral dominance برتری نامتمایز مخ
maritime lien برتری دریایی
manual dominance دست برتری
laterality برتری جانبی
lateral dominance برتری جانبی
influence برتری تفوق
excelled برتری داشتن بر
influencing برتری تفوق
override برتری جستن بر
distinction برتری ترجیح
distinctions برتری ترجیح
overrode برتری جستن بر
overrides برتری جستن بر
overridden برتری جستن بر
transcended برتری یافتن
excel برتری داشتن بر
transcends برتری یافتن
transcending برتری یافتن
transcend برتری یافتن
excels برتری داشتن بر
excelling برتری داشتن بر
headship بزرگی برتری
headships بزرگی برتری
best برتری جستن
outclass برتری داشتن بر
outclassed برتری داشتن بر
influenced برتری تفوق
predominance برتری علو
influences برتری تفوق
prominence پیشامدگی برتری
superiority برتری قوا
to gain a over برتری یاتفوق جستن بر
salience جلو امدگی برتری
rate of time preference نرخ برتری زمانی
pull برتری جزئی و مختصر
pulls برتری جزئی و مختصر
saliency جلو امدگی برتری
humdingers دارای برتری فاحش
humdinger دارای برتری فاحش
anti air ضد برتری هوایی دشمن
right handedness دست راست برتری
manoptoscope برتری سنج بینایی
upper hand برتری دست بالا
sovereignty اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
outdistance غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistances غلبه بر حریفان با برتری بسیار
teutonism عقیده برتری نژادی المان
papalism فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
outdistanced غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistancing غلبه بر حریفان با برتری بسیار
look down on someone <idiom> باحقارت واحساس برتری نگریستن
outguess در حدس و گمان برتری داشتن بر
out maneuver برتری مانور پیدا کردن
vantage ground زمین دارای برتری اتش و دید
to get the upper hand برتری جستن تفوق پیدا کردن
set up جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
paragons رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pan germanism نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
outclasses دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
supremacy برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
outclass دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
stand-offs برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
racism اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
antiair warfare جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
nationalist طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalists طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
tug of war مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
air superiority برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy برتری کامل هوایی سیادت هوایی
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
preferring ترجیح دادن برتری دادن
prefers ترجیح دادن برتری دادن
prefer ترجیح دادن برتری دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com