English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
hydroelectricity برق تولید شده ارز اب یا بخار
Search result with all words
hydroelectric وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
Other Matches
precipitation of moisture انقباض و فرود امدن بخار تراکم بخار
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
gasses بخار
reeked بخار
gassed بخار
reeking بخار
gases بخار
gas بخار
vapor بخار
vapo بخار
halitus بخار
aqueous vapor بخار اب
vaporer بخار زا
vaporific بخار زا
vaporific بخار شو
brume بخار
miasmas بخار بد بو
miasma بخار بد بو
water vapor بخار اب
reeks بخار
reek بخار
haze بخار
steaming بخار
steaming بخار اب
steamed بخار اب
steamed بخار
fumed بخار
fume بخار
fumes بخار
steam بخار
steam بخار اب
vapour بخار
vapour بخار اب
fuming بخار
steams بخار
steams بخار اب
steamer کشتی بخار
steam boiler دیگ بخار
steamy شبیه بخار
steam gas بخار دواتشه
horsepower اسب بخار
steamers ماشین بخار
cheval vapor اسب بخار
steamers کشتی بخار
steam fog مه حاصل از بخار اب
steam stripping تقطیر با بخار اب
steam distillation تقطیر با بخار اب
steamer ماشین بخار
fuming بخار شدن
steam boat کشتی بخار
fume دود بخار
fume بخار شدن
steam gauge بخار سنج
bucket of steam سطل بخار
hooters سوت بخار
hooter سوت بخار
flues لوله بخار
fumed بخار شدن
steam bath حمام بخار
flue لوله بخار
steam boat کرجی بخار
fumed دود بخار
horse power اسب بخار
steamier شبیه بخار
superheated steam بخار داغ
sweating bath حمام بخار
boiler مولد بخار
steam valve دریچه بخار
fuming دود بخار
steam turbine توربین بخار
steam trap تله بخار
steam engine ماشین بخار
steam ship کشتی بخار
boiler دیگ بخار
steam hammer چکش بخار
steam generator دیگ بخار
steamy پر حرارت پر بخار
steamier پر حرارت پر بخار
steam whistle سوت بخار
steamiest پر حرارت پر بخار
fumes بخار شدن
boilers مولد بخار
fumes دود بخار
steam engine موتور بخار
sudatorium حمام بخار
stream turbine توربین بخار
boilers دیگ بخار
steamiest شبیه بخار
steamboat کشتی بخار
vaporimeter بخار سنج
steamship کشتی بخار
vaporised بخار شدن
vaporises بخار شدن
vaporising بخار شدن
vaporize بخار شدن
vaporized بخار شدن
vaporizes بخار شدن
vaporizing بخار شدن
reeks بخار دهان
reeking بخار دهان
reeked بخار دهان
mofette بخار بدبو
furnace dust بخار کوره
fumatorium اطاق بخار
reek بخار دهان
turbines توربین بخار
pet cock شیر بخار
steam بخار کردن
exhaust steam بخار خروجی
flue dust بخار گاز
flue boiler دیگ بخار
steams بخار کردن
steaming بخار کردن
steamed بخار کردن
turbine توربین بخار
vapor pressure فشار بخار
vaporer بخار دار
Turkish baths گرمابه بخار
Turkish bath گرمابه بخار
vaporing بخار دادن
vaporizable بخار شدنی
gland steam بخار دورزبانه
vaporizer بخار کننده
vaporizer مولدهای بخار
vapour bath حمام بخار
vaporarium حمام بخار
vaporization بخار سازی
vaporization تبدیل به بخار
live steam بخار زنده
atmology علم بخار اب
saturated body بخار مشبع
vapor trail لولههای بخار
vaporable بخار شدنی
engine ماشین بخار
vaporous بخار دار
pulsimeter تلمبه بخار
volatilize بخار شدن
HP اسب بخار
vapour pressure فشار بخار اب
gas tank بخار بنزین
colic بخار یاگازمعده
gasiform بخار مانند
vapory بخار الود
vapory بخار وار
mercury vaper بخار جیوه
pulsometer تلمبه بخار
vapory شبیه بخار
vaporous مانند بخار
vapory بخار مانند
metric horsepower اسب بخار متریک
saturated vapour بخار سیر شده
saunas حمام بخار فنلاندی
mercury arc lamp لامپ بخار جیوه
sauna حمام بخار فنلاندی
steamy دارای بخار مه الود
steamier دارای بخار مه الود
blast جریان هوایا بخار
fuming غضب بخار دادن
blasts جریان هوایا بخار
vaporous مانند بخار پوچ
mercury vapor rectifier یکسوساز بخار جیوه
margine boiler دیگ بخار کشتی
steamiest دارای بخار مه الود
fumes غضب بخار دادن
rainmaker وسیله متبلورکننده بخار اب
fumed غضب بخار دادن
fume غضب بخار دادن
boilermaker سازنده دیگ بخار
gland steam بخار دور اب بند
bottom blow شیر ته دیگ بخار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com