English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
flash برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flashed برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flashes برق زدن ناگهان شعله ور شدن
Search result with all words
flash ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashed ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
Other Matches
luridly شعله تیره شعله دودنما
lurid شعله تیره شعله دودنما
flare شعله زنی شعله
flares شعله زنی شعله
flame شعله
flaring شعله ور
alighting شعله ور
ingle شعله
alighted شعله ور
alight شعله ور
heating flame شعله
flashproof ضد شعله
flamy شعله ور
flame proof ضد شعله
bonefire شعله
flameless بی شعله
aphlogistic بی شعله
afire شعله ور
flames شعله
aflame شعله ور
inflammable شعله ور
alights شعله ور
flameproof ضد شعله
flaming شعله ور
all at once ناگهان
all of a sudden ناگهان
suddenness ناگهان
abruptly ناگهان
unawares ناگهان
unaware ناگهان
(on the) spur of the moment <idiom> ناگهان
unexpectedly ناگهان
accidentally ناگهان
before you know it ناگهان
sudden ناگهان
backfire پس زدن شعله
commissioning pennant پرچم شعله
backfired پس زدن شعله
flashback پس زدن شعله
anode glow شعله اندی
positive glow شعله مثبت
flame test محک شعله
backfires پس زدن شعله
flamboyant شعله مانند
flashbacks برگشت شعله
flashbacks پس زدن شعله
backfiring پس زدن شعله
flamboyant شعله دار
flashback برگشت شعله
reducing flame شعله احیاگر
calenture شعله ور شدن
flame holder شعله نگهدار
neutral flame شعله خنثی
flareback پس زهنی شعله
flamy شعله مانند
flash suppressor شعله پوش
flashless charges خرج بی شعله
flashproof لباس ضد شعله
gaslight شعله گاز
twin jet blowpipe مشعل دو شعله
lurid flame شعله دودنما
lurid flame شعله تیره
oriflamme شعله زرین
flame damper شعله خفه کن
oxidizing flame شعله اکساینده
falmethrower شعله افکن
positive glow شعله اندی
torch cutting [برشکاری شعله ای]
fire point نقطه شعله
white flame شعله سفید
fire thrower شعله افکن
flame thrower شعله افکن
inflammation شعله ور سازی
suddenly ناگهان ناگاه
sudden-death ناگهان باخت
sudden death ناگهان باخت
slapdash بی پروا ناگهان
bolted مستقیما ناگهان
aback غافلگیر ناگهان
bolting مستقیما ناگهان
pop off ناگهان ناپدیدشدن
bolt مستقیما ناگهان
before you can say knife برقی ناگهان
light out ناگهان رفتن
pluck ناگهان کشیدن
turn on one's heel <idiom> ناگهان پیچیدن
to keel over ناگهان افتادن
to make a pounce ناگهان جستن
to walk off ناگهان رفتن
Suddenly , I felt hot. ناگهان گرمم شد
abrupt سراشیبی ناگهان
scoots ناگهان سرخوردن
plucked ناگهان کشیدن
plucking ناگهان کشیدن
plucks ناگهان کشیدن
bolts مستقیما ناگهان
scoot ناگهان سرخوردن
to die in ones shoes ناگهان مردن
scooted ناگهان سرخوردن
scooting ناگهان سرخوردن
supervene ناگهان رخ دادن
flashback screen توری مانع شعله
flame scraf با شعله پهن کردن
flashless charges خرج کم کننده شعله
multi flame burner اجاق چند شعله
muzzle bell شعله پوش شیپوری
flash reducer کم کننده شعله باروت
multi jet blowpipe بوری چند شعله
flame harden با شعله سخت کردن
powder cutting برش توسط شعله
reducer کم کننده شعله یا حرارت
rate of flame propagation سرعت انتشار شعله
acetylene oxygen flame شعله استیلن اکسیژن
backblast شعله عقب نشینی
blind coal زغال سنگ بی شعله
flameproof عایق شعله ضد اتش
oxy hydrogen flame شعله اکسی ئیدروژن
to smother a flame شعله ای را خاموش کردن
flame adjustment wheel چرخ تنظیم شعله
inflammable قابل شعله ورشدن
pass out ناگهان بیهوش شدن
make off ناگهان ترک کردن
light up <idiom> ناگهان شادوخوشحال شدن
Suddenly he showed up (emerged). ناگهان سروکله اش پیداشد
to crop up ناگهان رخ دادن- اب خوردن
slap down ناگهان توقیف کردن
snub cable ناگهان ترمز کردن
to chop back ناگهان تغییرجهت دادن
irrupt ناگهان ایجاد شدن
crash dive ناگهان بزیر اب رفتن
plunge ناگهان داخل شدن
cant ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن
plunged ناگهان داخل شدن
plunger موجی که ناگهان می شکند
tumbled لغزیدن ناگهان افتادن
tumble لغزیدن ناگهان افتادن
fly open ناگهان باز شدن
plungers موجی که ناگهان می شکند
tumbles لغزیدن ناگهان افتادن
plunges ناگهان داخل شدن
blaze شعله درخشان یا اتش مشتعل
flamboyant gothic شیوه گوتیک شعله اسا
blazes شعله درخشان یا اتش مشتعل
to burn blue شعله یا نور ابی دادن
blazed شعله درخشان یا اتش مشتعل
flame شعله زدن زبانه کشیدن
flames شعله زدن زبانه کشیدن
muzzle brake شعله پوش لوله توپ
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
whiffle نا بهنگام وزیدن جنبیدن شعله
twitches ناگهان کشیدن جمع شدن
twitch grass تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
with a powder ازروی بی پروایی تند ناگهان
twitch ناگهان کشیدن جمع شدن
strike it rich <idiom> ناگهان پول و پله ای به هم زدن
Suddenly I was tongue-tied(speechless). ناگهان زبانم بند آمد
jibe ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
twitched ناگهان کشیدن جمع شدن
jibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
to burst upon the view ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
twitching ناگهان کشیدن جمع شدن
jibing ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
gibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
flash suppressor خنثی کننده شعله دهانه توپ
anode glow شعله مثبت فضای روشن اند
ignisfatuus چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
garish دارای زرق و برق زیاد شعله ور
flareback اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
nose dive ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
to jink right [left] ناگهان مسیر را به راست [چپ] تغییر دادن
A solution suddenly proffered itself. ناگهان راه حلی به نظر رسید.
incidents ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
jilt ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilts ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilted ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
incident ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
jilting ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
carburizing flame شعله اکسی استیلن که مقداراستیلن در ان زیاد است
flame hardening سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
lash vi باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
to abscond [from] <idiom> ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
precipitates سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitate سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitating سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
to pounce upon a bird ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
landfall n دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
boggle دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
to pounce on somebody به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
napalms ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalming ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalmed ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalm ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
to jink [colloquial] [British English] در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
wet stowage نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
flight پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
rate of flame propagation سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
braids ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com