Total search result: 102 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
to turn |
بریده شدن [آشپزی و غذا] |
to turn sour |
بریده شدن [آشپزی و غذا] |
to go off [ British E] |
بریده شدن [آشپزی و غذا] |
|
|
Search result with all words |
|
cut |
بریده |
cuts |
بریده |
stencil |
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت |
stenciled |
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت |
stenciling |
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت |
stencilled |
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت |
stencilling |
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت |
stencils |
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت |
chop |
ضربه بریده |
chop |
پاس بریده |
chopped |
ضربه بریده |
chopped |
پاس بریده |
scrapbook |
مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه |
scrapbooks |
مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه |
die |
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد |
lumber |
تیر بریده |
lumbered |
تیر بریده |
lumbering |
تیر بریده |
lumbers |
تیر بریده |
ellipsis |
بریده گویی |
staccato |
بطور بریده بریده اداکردن |
slash |
بریده بریده کردن |
slashed |
بریده بریده کردن |
slashes |
بریده بریده کردن |
giggle |
با نفس بریده بریده |
giggled |
با نفس بریده بریده |
giggles |
با نفس بریده بریده |
giggling |
با نفس بریده بریده |
skive |
قسمت بریده چرم نواره |
skived |
قسمت بریده چرم نواره |
skives |
قسمت بریده چرم نواره |
skiving |
قسمت بریده چرم نواره |
paste |
درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل |
pasted |
درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل |
pastes |
درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل |
pasting |
درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل |
scrap |
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده |
scrapped |
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده |
scrapping |
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده |
scraps |
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده |
wafer |
یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود |
wafers |
یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود |
cluttering |
بریده گویی |
uncut |
بریده نشده |
mutilated |
اندام بریده مغلوط |
paring |
ناخن بریده شده |
parings |
ناخن بریده شده |
gasp |
بریده بریده نفس کشیدن |
gasp |
نفس بریده |
gasped |
بریده بریده نفس کشیدن |
gasped |
نفس بریده |
gasping |
بریده بریده نفس کشیدن |
gasping |
نفس بریده |
gasps |
بریده بریده نفس کشیدن |
gasps |
نفس بریده |
selection |
نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد |
selections |
نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد |
biased fabric |
پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است |
bonnyclabber |
شیر بریده |
broken sleep |
خواب بریده بریده |
brokenly |
بطور شکسته یا بریده |
brokenly |
بریده بریده |
by snathces |
بریده بریده |
click art |
صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند |
crop eared |
گوش بریده |
cutting angle |
زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود |
cut back bitumens |
قیرهای محلول پس بریده |
dimension stone |
سنگ بریده |
dimension stone |
سنگ ساختمانی که به ابعاد معین بریده شده است |
dissevere |
جداشدن بریده شدن |
edge notched |
لب بریده |
exploded view |
منظره بریده |
exploded view |
منظره شکافته شده مدل بریده |
flow diagram |
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند |
flowchart |
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند |
flowchart template |
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود |
interrupted line |
خط بریده بریده |
intrenchant |
بریده نشدنیentrench |
julienne |
ابگوشت سبزیجات بریده شده |
lobed |
بریده بریده |
premorse |
بریده شده |
sawn joint |
درز بریده |
scrap book |
مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند |
sectile |
بریده شدنی |
shoot set |
پاس تیز یا بریده |
smatterer |
کسیکه بریده بریده حرف میزند |
to fall off |
سواشدن بریده شدن |
to halve two timbers |
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو |
to pant for breath |
بریده دم زدن |
to slit hide into thongs |
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن |
x cut crystal |
کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است |
head-shrinker |
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک |
head-shrinkers |
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک |
logjam |
انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه |
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> |
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد . |
brussels |
دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد |
loop pile |
پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.] |
cut brackets |
[تکه ای از تخته ی بریده شده با تیر یک طرف گیردار] |
The milk [the wine] has already turned [gone off] . |
شیر [شراب] پیش از این بریده شده است. |
Partial phrase not found. |