Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
capricorn
بزغاله نشانه دهم منطقه البروج
Other Matches
zodiacal
منطقه البروج دایره البروج
zodiac
منطقه البروج دایره البروج
zodiac
منطقه البروج
signs of the zodiac
صورتهای منطقه البروج برجهای دوازده گانه
leo
برج اسد که پنجمین صورت فلکی منطقه البروج است
drop zone
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
ecliptic
دایره البروج
eclipic
دایره البروج
obliquity of ecliptic
میل دایره البروج
capricorni
بزغاله
kidding
بزغاله
kid
بزغاله
yeanling
بزغاله
kidded
بزغاله
goat
بزغاله
goats
بزغاله
capricornus
بزغاله
kid skin
پوست بزغاله
kid leather
چرم بزغاله
kid
چرم بزغاله
kidding
چرم بزغاله
kidded
چرم بزغاله
pointer
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
bleats
صدای بزغاله کردن
bleating
صدای بزغاله کردن
bleated
صدای بزغاله کردن
bleat
صدای بزغاله کردن
kid leather
پوست بزغاله تیماج
damage area
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
sanctuary
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
area of military significant fallout
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
run up area
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
service area
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
airspace reservation
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
polynia
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
grid zone
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
haven submarine
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
skid row
<idiom>
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
ToolTips
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolically
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolic
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
remote
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remoter
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
combat zone
منطقه رزمی منطقه نبرد
crossing area
منطقه گذار منطقه پایاب
sectors
منطقه عمل منطقه مسئولیت
kill area
منطقه خطر منطقه تلفات
sector
منطقه عمل منطقه مسئولیت
remotest
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
zone of fire
منطقه اتش منطقه تیراندازی
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
demolition target
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
line crosser
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
comparative cover
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
axial route
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
airspace prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
defense coastal area
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
demolition guard
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
separation zone
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
sweep
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
island
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
intersectional service
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
electro optics
وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air defense action area
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area assessment
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
air surface zone
منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
sacrament
نشانه
attributes
نشانه
presaging
نشانه
sacraments
نشانه
presages
نشانه
icon
نشانه
marks
نشانه
signal
نشانه
signalled
نشانه
mark
نشانه
presaged
نشانه
cue
نشانه
cues
نشانه
portent
نشانه
portents
نشانه
signaled
نشانه
presage
نشانه
ikons
نشانه
omen
نشانه
symptom
نشانه
icons
نشانه
symptoms
نشانه
indications
نشانه ها
reminiscences
نشانه
indicative
نشانه
cursors
نشانه گر
emblems
نشانه
omens
نشانه
bench mark
نشانه
trace
نشانه
traced
نشانه
traces
نشانه
attribute
نشانه
emblem
نشانه
attributing
نشانه
emblematic
نشانه
cursor
نشانه گر
symbol
نشانه
reminiscence
نشانه
symptomless
بی نشانه
token
نشانه
tokens
نشانه
markers
نشانه
one address
با یک نشانه
marker
نشانه
sem
نشانه شناسی
proof
نشانه مدرک
marksman
نشانه گیر
marksmen
نشانه گیر
aim
نشانه گرفتن .
aimed
نشانه گرفتن .
aims
نشانه گرفتن .
symptomatology
نشانه شناسی
asterisks
1-نشانه گرافیکی
vetoing
نشانه مخالفت
vetoes
نشانه مخالفت
symptomatic
نشانه بیماری
proof of laziness
نشانه تنبلی
trained
نشانه رفتن
prodrome
پیش نشانه
asterisk
1-نشانه گرافیکی
proofs
نشانه مدرک
veto
نشانه مخالفت
vetoed
نشانه مخالفت
cairn
سنگ نشانه
cairns
سنگ نشانه
targetted
تیر نشانه
targeted
تیر نشانه
targeting
تیر نشانه
targets
تیر نشانه
targetting
تیر نشانه
markers
علامت نشانه
marker
علامت نشانه
target
تیر نشانه
allegory
نشانه علامت
allegories
نشانه علامت
indicator
علامت خط نشانه
token passing
گذراندن نشانه
traffic signal
نشانه روشن
typology
نشانه شناسی
levels
نشانه گرفتن
levelled
نشانه گرفتن
leveled
نشانه گرفتن
level
نشانه گرفتن
sightings
نشانه رفتن
sighting
نشانه رفتن
bode
نشانه بودن
aiming
نشانه روی
signalled
علامت نشانه
emblematical
حاوی نشانه
frequency mark
نشانه فرکانس
signaled
علامت نشانه
signal
علامت نشانه
bench mark
نشانه مبنا
badge reader
نشانه خوان
cue learning
نشانه اموزی
go ahead
نشانه ترقی
indicium
نشانه ویژه
train
نشانه رفتن
cockshy
نشانه روی
trains
نشانه رفتن
code
نشانه قراردادی
indication
اشعار نشانه
dan buoy
بویه نشانه
discriminandum
نشانه افتراق
line of sight
خط نشانه روی
minimal cue
نشانه کمینه
cockshot
نشانه روی
pivot point
نقطه نشانه
merit badge
نشانه هنر
direction peg
میخ نشانه
sight
الت نشانه روی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com