English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
ultrahigh frequency بسامد ماوراء زیاد
Other Matches
h.f. بسامد زیاد
high frequency current جریان با بسامد زیاد
high frequency compensation تقویت بسامد زیاد
v.h.f. بسامد بسیار زیاد
high frequency trimmer خازن تنظیم بسامد زیاد
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
transcutaneous ماوراء پوستی
pellucid حائل ماوراء
ultrasonics ماوراء صوت
numinous ماوراء الطبیعه
ultrasonic ماوراء صوت
overseas ماوراء بحار
transcutaneal ماوراء پوستی
ultraviolet ماوراء بنفش
supernatural ماوراء طبیعی
hypersonic ماوراء الصوت
transmontane ماوراء کوهستانی
supersonic ماوراء صوت
transmountain ماوراء کوهستانی
ultrafiche ماوراء فیش
aerospace فضای ماوراء جو
supersensible ماوراء محسوسات
supersensible ماوراء عالم حواس
supernaturalism فلسفه ماوراء طبیعه
beyond انطرف ماوراء دورتر
violet ray اشعهء ماوراء بنفش
transcendentalism فلسفه ماوراء الطبیعه
ultraviolet light نور ماوراء بنفش
ultra violet radiation تشعشع ماوراء بنفش
semiopaque کمی حاجب ماوراء
transfinite ماوراء اعداد محدود
transduction عبور از ماوراء چیزی
meta metalanguage ماوراء فوق زبان
extraterrestrial radiation تابشهای ماوراء زمینی
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
metaphysician دانشمند علوم ماوراء طبیعی
metaphisical مربوط به علم ماوراء طبیعت
metaphysics مبحث علوم ماوراء طبیعی
ultrashort drilling مته کاری ماوراء صوت
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
usli مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
diathermanous هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
diathermic هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
tramontane واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
ultraviolet ray اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
ultra large scale integration مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
transmarine واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
metaphysical وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
slsi Intergration Scale SuperLarge تراشه هایی با تراکم ماوراء بزرگ
dosimeter وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
frequency بسامد
frequency generator بسامد زا
l.f. بسامد کم
low frequency بسامد کم
low frequency کم بسامد
frequencies بسامد
syntonic هم بسامد
f بسامد
frequence بسامد
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
frequency meter بسامد سنج
high frequency بسامد بالا
angular frequency بسامد زاویهای
carrier frequency بسامد حامل
group frequency بسامد گروهی
absolute frequency بسامد مطلق
frequency table جدول بسامد
sonic frequency بسامد صوتی
frequency function تابع بسامد
sound frequency بسامد صوتی
frequency indicator بسامد نما
frequency response خم دامنه- بسامد
picture frequency بسامد تصویر
beat frequency بسامد زنهای
medium frequency بسامد متوسط
frequency diagram نمودار بسامد
limiting frequency بسامد حدی
law of frequency قانون بسامد
audio frequency بسامد سمعی
audio frequency بسامد صوتی
r.f. بسامد رادیویی
radio ferquency بسامد رادیویی
inermediate frequency بسامد واسطه
low frequency compensation تقویت بسامد کم
m.f. بسامد متوسط
relative frequency بسامد نسبی
resonant frequency بسامد همنوا
resting frequency بسامد سکوت
marginal frequency بسامد کناری
fundamental frequency بسامد اصلی
frequency band باند بسامد
word frequency بسامد واژگانی
natural frequency بسامد طبیعی
frequency change تبدیل بسامد
wave frequency بسامد موج
voice frequency بسامد صدایی
field frequency بسامد میدان
video frequency بسامد ویدئو
field repetition rate بسامد میدان
vibrational frequency بسامد ارتعاش
v.l.f. بسامد بسیار کم
flow frequency بسامد بدهها
frequency change تغییر بسامد
frame frequency بسامد صحنه
frequency compensation تقویت بسامد
cut off frequency بسامد قطع
frequency graph نمودار بسامد
modulation frequency بسامد تلفیق
theoretical frequency بسامد نظری
frequency distribution توزیع بسامد
thershold frequency بسامد استانه
threshold frequency بسامد استانه
frequency count شمار بسامد
frequency curve منحنی بسامد
frequency converter تغییردهنده بسامد
frequency converter تبدیل گر بسامد
aluminum paste تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
intermediate frequency amplifier فزونساز بسامد واسطه
automatic frequency control نافم خودکار بسامد
clock frequency بسامد زمان سنجی
observed frequency بسامد مشاهده شده
padder خازن تنظیم بسامد کم
frequency histogram نمودار ستونی بسامد
radio frequency transformer مبدل بسامد رادیویی
frequency changer تغییر دهنده بسامد
low frequency padder خازن تنظیم بسامد کم
beat frequency oscillator اوسیلاتور با بسامد زنهای
flicker fusion frequency بسامد در هم امیزی سوسوها
intermediate frequency transformer مبدل بسامد واسطه
mfm ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
modified frequency modulation recording ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
pushing figure اندیس تغییر بسامد پایین
pulling figure اندیس تغییر بسامد بالا
frequency polygon نمودار چند ضلعی بسامد
cff بسامد شاخص در سوسو زدن
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
frequency changer crystal بلور تغییر دهنده بسامد
radio frequency amplifier فزون ساز بسامد رادیویی
critical flicker frequency بسامد شاخص در سوسو زدن
tuned radio frequency receiver رادیو با بسامد میزان شده
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
crystal frequency changer efficiency بازده بلور تغییر دهنده بسامد
frequency medulation تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
conversion loss of frequency changer cry اتلاف بلور تغییر دهنده بسامد
eprom PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
hyper پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper- پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
low frequency امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
actinism خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
parathyroid غدد پاراتیروئید مترشحه از غدد ماوراء درقی
ldl یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
heavily زیاد
highly زیاد
copious زیاد
heartbreak غم زیاد
widest زیاد
outrageously زیاد
muckle زیاد
not a lettle زیاد
egregiously زیاد
no end of زیاد
for all the world بی کم و زیاد
excessive زیاد
over and above زیاد
wider زیاد
wide زیاد
extortionate زیاد
extensive زیاد
very زیاد
immane زیاد
in excess زیاد
in quantities زیاد
heart break غم زیاد
profoundly زیاد
extortionary زیاد
vastly زیاد
mickle زیاد
rife زیاد
great زیاد
greatly زیاد
great- زیاد
greatest زیاد
profusely زیاد
late زیاد
mickle or muckle زیاد
large adv زیاد
much زیاد
thick زیاد
overly زیاد
widely زیاد
highs زیاد
highest زیاد
quite a few <idiom> زیاد
high زیاد
intensely زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com