Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
expendable packing
بسته بندی یکبار مصرف
Other Matches
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
throwaway
یکبار مصرف
TAN
[Transaction authentication number]
رمز یکبار مصرف
old wool
پشم یکبار مصرف شده
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
dunnage
بسته بندی
packaging
بسته بندی
covers
بسته بندی
packing
بسته بندی
cover
بسته بندی
coverings
بسته بندی
package
بسته بندی
packaged
بسته بندی
packages
بسته بندی
semimonthly
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
pre packing
بسته بندی از قبل
wisps
بسته بقچه بندی
wisp
بسته بقچه بندی
put-up
بسته بندی کردن
packing
بسته بندی کردن
packing density
تراکم بسته بندی
pack
بسته بندی کردن
packs
بسته بندی کردن
trade pack
بسته بندی تجاری
stripping
بسته بندی کردن
packing note
گواهی بسته بندی
packing note
فهرست بسته بندی
packing list
صورت بسته بندی
packed
بسته بندی شده
packing list
فهرست بسته بندی
palletized
بسته بندی شده
parceling
بسته بندی کردن
put up
بسته بندی کردن
packaging cost
هزینه بسته بندی
packet
بسته بندی کردن
all-expense tour
مسافرت بسته بندی
package holiday
مسافرت بسته بندی
package tour
مسافرت بسته بندی
export packing
بسته بندی صادراتی
parcels
بسته بندی کردن
straws
پوشال بسته بندی
straw
پوشال بسته بندی
packets
بسته بندی کردن
wrap
بسته بندی کردن
case numbers
شماره بسته بندی
wraps
بسته بندی کردن
parcel
بسته بندی کردن
packaged
قوطی بسته بندی کردن
packages
قوطی بسته بندی کردن
packinghouse
محل بسته بندی اجناس
pre-packed
ازقبل بسته بندی شده
impaction
بهم فشردگی بسته بندی
food packet
جیره بسته بندی شده
bulk cargo
کالای بسته بندی نشده
package
قوطی بسته بندی کردن
wrapper
بسته بندی کاغذ روپوش
packingplant
محل بسته بندی اجناس
break bulk cargo
محموله بسته بندی شده
locker paper
کاغذ بسته بندی اغذیه
contents note
فهرست محتوای بسته بندی
wrappers
بسته بندی کاغذ روپوش
shipping marks
علامتهای روی بسته بندی
packing list
صورت کالاهای بسته بندی شده
loose issue
تدارکات خارج شده از بسته بندی
docket
لیست محتوای بسته بندی برچسب
docketed
لیست محتوای بسته بندی برچسب
docketing
لیست محتوای بسته بندی برچسب
wrapper
لفاف بسته بندی جلد کتاب
wrappers
لفاف بسته بندی جلد کتاب
case marks
علامتهای روی جعبه یا بسته بندی
dockets
لیست محتوای بسته بندی برچسب
unpacks
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
corrugated cardboard
مقوای محکمی که در بسته بندی بکار می رود
unpacking
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpack
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
bulk stock
ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
kraft
کاغذ محکم قهوهای رنگ مخصوص بسته بندی
tagboard
مقوای محکم بسته بندی وبرچسب زنی وغیره
routines
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routine
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routinely
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
case
جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
cases
جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
form utility
کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
packing
عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
crates
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
crate
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
unpacking
حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpacks
حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpack
حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
rig
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
stripped
علامت گذاری شده بسته بندی شده
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
tare
وزن بسته بندی وزن وسیله حمل
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
bin storage
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
packet
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
once in a whiled
یکبار
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
Every now and then . Occassionally .
هر چند یکبار
once
یکبار دیگر
once
فقط یکبار
just for once
یکبار استثناء
monthly
ماهی یکبار
semiannual
شش ماه یکبار
write once read many
یکبار نویس
from time to time
هرچندوقت یکبار
triennial
هر سه سال یکبار
sexennial
شش سال یکبار
sextan
6 روز یکبار
trimonthly
هر سه ماه یکبار
biyearly
دوسال یکبار
biweekly
دوهفته یکبار
quatrerly
سه ماه یکبار
horary
هرساعت یکبار
for once
یکبار استثناء
this once
همین یکبار
ever and anon
هرچندوقت یکبار
every now and then
هرچندوقت یکبار
that once
همین یکبار
fortnights
هر دوهفته یکبار
weeklies
هفتهای یکبار
weekly
هفتهای یکبار
fortnight
هر دوهفته یکبار
triweekly
هر سه هفته یکبار
septan
هفت وز یکبار
septennial
هفت سال یکبار
again
باز
[یکبار دیگر]
sepennial
هفت سال یکبار
Wednesdays
هر چهار شنبه یکبار
Wednesday
هر چهار شنبه یکبار
septennially
هفت سال یکبار
quartan
چهار روز یکبار
tertian
هرسه روز یکبار
octennially
هشت سال یکبار
trimensual
سه ماه یکبار رخ دهنده
quadrennial
چهار سال یکبار
How often ?
چند وقت یکبار ؟
triennal
سه سال یکبار رخ دهنده
quinquennial
هر پنج سال یکبار
multicast packet
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
off and on
گاهی هرچند وقت یکبار
biannual
سالی دوبار دوسال یکبار
sabbatic year
مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year
مرخصی هر هفت سال یکبار
bidental
دوسال یکبار رخ دهنده دوساله
Fortune Knocks at least once at everymans gate.
<proverb>
خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
worms
چند بار بخوان یکبار بنویس
wormed
چند بار بخوان یکبار بنویس
worm
چند بار بخوان یکبار بنویس
needleful
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
She comes here at least once a week .
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
She comes here once in a blue moon .
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
leet
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
casual labour
کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
open cycle reactor system
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
wording
جمله بندی کلمه بندی
classification
طبقه بندی رده بندی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineaments
طرح بندی صورت بندی
lineament
طرح بندی صورت بندی
classifications
طبقه بندی رده بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
trey
پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
bimestrial
هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
typeover
توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
good for nothing
بی مصرف
income consumption curve
مصرف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com