Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
wellŠwhat of it? |
بسیار خوب فرض میکنیم اینطور باشد |
|
|
Other Matches |
|
infinity |
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد |
i shoudel hardly think so |
گمان نمیکنم اینطور باشد |
Supposing that is the case . |
بفرض اینکه اینطور باشد |
i give you my world for it |
قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید |
learning curve |
که استفاده از آن بسیار سخت باشد |
Congratrlation on your marriage . |
ازدواج شما بسیار مبارک باشد |
granted that ........... |
فرض میکنیم که ....... |
We will be checking out around noon. |
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم. |
resonances |
وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود |
resonance |
وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود |
we underwrite the company |
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم |
vlsi |
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع |
super- |
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع |
like this |
اینطور |
So that is how it goes . |
که اینطور |
in such a way [manner] <adv.> |
به اینطور |
this way |
اینطور |
so |
اینطور |
thus |
اینطور |
Thus . this way. |
اینطور |
like that |
بدینگونه اینطور |
so and so |
اینطور وانطور |
Please write it like this (this way). |
اینطور بنویسید |
write this way |
اینطور بنویسید |
Such is not the case . That is not so. |
اینطور نیست |
so-and-so |
اینطور وانطور |
quite so |
دقیقا اینطور |
u.h.f. |
بسامد بسیار بسیار زیاد |
ultra high frequency |
بسامد بسیار بسیار زیاد |
It seems as if. . . . |
اینطور به نظر میا ید که... |
So it appears ( looks , seems ) that … |
اینطور بنظر می آید که ... |
cray |
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ |
I suppose so, yes. |
من اینطور حدس می زنم. بله. |
Is that so ?You dont say. |
چه میگه ( جدا"اینطور است ) |
This is generally like that. |
به طور کلی اینطور است . |
He told me in so many words . |
عینا" اینطور برایم گفت |
Looks that way, doesn't it? |
اینطور به نظر می رسد نه؟ [اصطلاح روزمره] |
It is in the nature of things. |
این موضوع ذاتا اینطور است. |
Boys will be boys. |
پسرها حالا دیگه اینطور هستند. |
Not that I remember . |
تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده ) |
a closed mouth catches no flies <proverb> |
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد |
moored mine |
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد |
quartz clock |
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود |
hotter |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hottest |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hot |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
escutcheon |
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار |
state-of-the-art |
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته |
hotbed |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
hotbeds |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
imperfect competition |
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد |
open back |
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.] |
lapheld |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
laptop |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
wellŠsuppose it is so |
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد |
Zel-i Sultan vase |
طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.] |
karachoph design |
لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.] |
charges |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
charge |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
rool crush |
اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.] |
cobb doglas production function |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
shaggy ugs |
فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.] |
denials |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
denial |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
numerous |
بسیار |
muckle |
بسیار |
mickle or muckle |
بسیار |
multiped |
بسیار پا |
beastby |
بسیار |
mickle |
بسیار |
not a lettle |
بسیار |
abundant |
بسیار |
unco |
بسیار |
precious |
بسیار |
very little |
بسیار کم |
thousand and one |
بسیار |
all- |
بسیار |
awfully |
بسیار |
many |
بسیار |
ever so |
بسیار |
longeval |
بسیار زی |
all |
بسیار |
multiplicity |
بسیار |
multifarious |
بسیار |
clinking |
بسیار |
far and away |
بسیار |
far |
بسیار |
plenty |
بسیار |
seldom |
بسیار کم |
very |
بسیار |
sopping |
بسیار |
sadly |
بسیار بد |
desperate |
بسیار بد |
much |
بسیار |
immortally |
بسیار |
by far |
بسیار |
detestable |
بسیار بد |
overly |
بسیار |
lashongs |
بسیار |
awful <adj.> |
بسیار بد |
galore |
بسیار |
so mush |
بسیار |
lot |
بسیار |
parlous |
بسیار |
powerfully |
بسیار |
no end of |
بسیار |
oftentimes |
بسیار |
sorely |
بسیار |
an abundance of |
بسیار |
rotten <adj.> |
بسیار بد |
out and a way |
بسیار |
lousy <adj.> |
بسیار بد |
terrible <adj.> |
بسیار بد |
cloying |
بسیار احساساتی |
clued-up |
بسیار مطلع |
daylights |
بسیار ترسناک |
prepotency |
نفوذ بسیار |
elongated |
بسیار بلندولاغر |
wedded |
بسیار علاقمند |
multi-millionaire |
بسیار ثروتمند |
superbly |
بسیار خوب |
multi-millionaires |
بسیار پولدار |
multi-millionaires |
بسیار ثروتمند |
precisionist |
بسیار دقیق |
many books |
کتابهای بسیار |
whacking |
بسیار عظیم |
overly |
بسیار گرانه |
squeaky clean |
بسیار تمیز |
polyhistor |
بسیار دانی |
precipitancy |
تعجیل بسیار |
polygraph |
بسیار نویس |
whackings |
بسیار عظیم |
polysemia |
بسیار معنایی |
oft |
بسیار رخ دهنده |
colossal |
بسیار بزرگ |
polyphonous |
بسیار صدا |
thoroughgoing |
بسیار دقیق |
herculean |
بسیار دشوار |
monstrosities |
شرارت بسیار |
wary |
بسیار محتاط |
monstrosity |
شرارت بسیار |
polyphonic |
بسیار صدا |
ravenous |
بسیار گرسنه |
primal |
بسیار قدیمی |
main |
بسیار مهم |
overrefinement |
تصفیه بسیار |
precipitance |
تعجیل بسیار |
excessive |
بسیار یا بزرگ |
polygraphs |
بسیار نویس |
lots |
بسیار فراوان |
polyhistor |
دانش بسیار |
polyphagous |
بسیار غذا |
polystome |
جانور بسیار |
priceless |
بسیار پر قیمت |
priceless |
بسیار گران |
polystomatous |
جانور بسیار |
polysemous |
بسیار معنی |
overripe |
بسیار رسیده |
multisonous |
بسیار صدا |
much was said |
بسیار چیزهاگفته شد |
multocular |
بسیار چشم |
punctuality |
دقت بسیار |
v.l.f. |
بسامد بسیار کم |
polychromic |
بسیار رنگ |
polygonal |
بسیار گوشه |
much rain |
باران بسیار |
perfervid |
بسیار باحرارت |
peracute |
بسیار سخت |
primordiality |
قدمت بسیار |
prepotent |
بسیار توانا |
much pleased |
بسیار خوشتود |
multivincular |
بسیار پیوند |
ultramodern |
بسیار تازه |
multisonant |
بسیار صدا |
pleophagous |
بسیار خوار |
pianissimo |
بسیار اهسته |
the d. is in him |
بسیار شروراست |
multiform |
بسیار شکل |
point device |
بسیار درست |
multitudinously |
با گروه بسیار |
multidentate |
بسیار دندان |
pointdovice |
بسیار درست |
multangular |
بسیار گوشه |
polychromatic |
بسیار رنگ |
thank you very much |
بسیار ممنونم |
supersubtlety |
زرنگی بسیار |
of great importance |
بسیار مهم |
superheat |
بسیار گرم |
polygon |
بسیار پهلو |
tiny |
بسیار کوچک |
ad nauseam |
بسیار زننده |
all-powerful |
بسیار نیرومند |
death trap |
بسیار خطرناک |
death traps |
بسیار خطرناک |
high-pitched |
بسیار شیبدار |
low-rise |
نه بسیار بلند |
oliguresis |
پیشاب بسیار کم |
overweening |
بسیار مغرور |
polygram |
شکل بسیار خط |
superb |
بسیار خوب |