English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
advanced بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
Other Matches
complexes بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
can of worms <idiom> مشکل پیچیده وسردرگم
intricate design نقش پیچیده، درهم و مشکل
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
ScanDisk که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
It is an extremely complicated problem. مسأله بسیار پیچیده ایست
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
cat استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
cats استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
rule نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
research توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researched توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researches توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
advanced برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
primitive برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
iteration تکرار یک برنامه برای حل مشکل
difficult terrain زمین مشکل برای عبور
DSP مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
formulae مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulas مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formula مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
primitive تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2-
roller bandage نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
buff stick بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
swob چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
tide (someone) over <idiom> کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
A problem is a chance for you to do your best. مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
straw that breaks the camel's back <idiom> مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
dips خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
dip خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
DIL مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
knowledge وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
downward توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
automatics کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
Type cable دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
reliability [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
failure safety [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
alerted پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
underflow نتیجه عملیات عددی که برای بیان با دقت کامپیوتر بسیار کوچک است
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
internal wrenching bolt پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
cisc مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
greeked نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا
ambiguous نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
green phosphor فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
Thank you for your understanding and your patience. از شما برای درک و شکیبایی شما بسیار سپاسگزارم.
arrays کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
array کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
DNS پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
learning یادگیری
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
fielded روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fields روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
avoidance learning یادگیری اجتنابی
learning دانش یادگیری
verbal learning یادگیری کلامی
vicarious learning یادگیری مشاهدهای
probability learning یادگیری احتمالاتی
unlearning یادگیری زدایی
subliminal learning یادگیری زیراستانهای
global learning یادگیری یکپارچه
motor learning یادگیری حرکتی
perceptual learning یادگیری ادراکی
heuristic learning یادگیری ذهنی
massed learning یادگیری بی وقفه
incentive learning یادگیری با مشوق
one trial learning یادگیری یک کوششی
incidental learning یادگیری اتفاقی
whole learning یادگیری سرتاسری
social learning یادگیری اجتماعی
learning curve منحنی یادگیری
discrimination learning یادگیری افتراقی
learning rate سرعت یادگیری
rate of learning سرعت یادگیری
learning set امایه یادگیری
learning theory نظریه یادگیری
learning to learn یادگیری اموزی
serial learning یادگیری زنجیرهای
maze learning یادگیری در ماز
mastery learning یادگیری در حدتسلط
transfer of learning انتقال یادگیری
latent learning یادگیری نهفته
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
statistical learning theory نظریه اماری یادگیری
computer based learning یادگیری بر پایه کامپیوتر
rote learning یادگیری طوطی وار
means end learning یادگیری وسیله- هدف
insightful learning یادگیری بینش افرین
distributed learning یادگیری فاصله دار
mathematical learning theory نظریه ریاضی یادگیری
trial and error learning یادگیری از راه کوشش و خطا
how can I learn English چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
perplexing پیچیده
tangled پیچیده
deep <adj.> پیچیده
jigsaws پیچیده
crabby پیچیده
jigsaw پیچیده
crackly پیچیده
complicated پیچیده
crimpy پیچیده
sigmoid پیچیده
wrapped پیچیده
gordian پیچیده
intricate پیچیده
abstruse پیچیده
sophisticate پیچیده
implex پیچیده
in a tangle پیچیده
complexes پیچیده
metaphsical پیچیده
complex :پیچیده
complex پیچیده
intorted در هم پیچیده
involved پیچیده
wreathy پیچیده
complexes :پیچیده
restiform پیچیده
tortile پیچیده
verticillate پیچیده
muffled پیچیده
obscurant پیچیده
indirect پیچیده
revolute پیچیده
complicating پیچیده کردن
perplexingly بطور پیچیده
twisted strata لایههای پیچیده
rolled چیز پیچیده
complicates پیچیده کردن
roll چیز پیچیده
ballast فرمولهای پیچیده
complexity پیچیده شدن
wound پیچیده شدن
wounding پیچیده شدن
wounds پیچیده شدن
complicate پیچیده کردن
convoluted بهم پیچیده
rolls چیز پیچیده
complexities پیچیده شدن
involute پیچیده شدن
reeling نخ پیچیده بدورقرقره
complex system سیستم پیچیده
complex system سازگان پیچیده
perplexed مبهوت پیچیده
interlaced بهم پیچیده
recondite عمیق پیچیده
intricately بطور پیچیده
curly chip براده پیچیده
complex multiplet چندتایی پیچیده
complicacy کار پیچیده
reeled نخ پیچیده بدورقرقره
convolute بهم پیچیده
reels نخ پیچیده بدورقرقره
writhen درهم پیچیده
ravel چیز در هم پیچیده
reel نخ پیچیده بدورقرقره
complexly بطور پیچیده یا مخلوط
entangle گیرانداختن پیچیده کردن
microcircuit مدار مجتمع پیچیده
unintelligible پیچیده غیر صریح
the matter is perplexed مطلب پیچیده است
convolve بهم پیچیده شدن
twisted pair جفت پیچیده شده
sinistrorsal چپ پیچ پیچیده از چپ براست
volute طومار پیچیده طوماری
sinistrorse چپ پیچ پیچیده از چپ براست
crump پیچیده چین دار
hassocks کلاله علف درهم پیچیده
twisted pair cable کابل زوج بهم پیچیده
plexiform شبیه خزههای درهم پیچیده
cisc کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
daedal دارای هوش اختراع پیچیده
plexus چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
complex instruction set computer کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
hassock کلاله علف درهم پیچیده
problem مشکل
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com