Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
advanced
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
Other Matches
complexes
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
intricate design
نقش پیچیده، درهم و مشکل
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
ScanDisk
که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
It is an extremely complicated problem.
مسأله بسیار پیچیده ایست
c
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
super-
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
cat
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
cats
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
rule
نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
research
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researched
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researches
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
advanced
برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
primitive
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
iteration
تکرار یک برنامه برای حل مشکل
difficult terrain
زمین مشکل برای عبور
DSP
مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
formulae
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulas
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formula
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
complicated
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
primitive
تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2-
roller bandage
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
buff stick
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
conferences
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
swob
چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
tide (someone) over
<idiom>
کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
A problem is a chance for you to do your best.
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
straw that breaks the camel's back
<idiom>
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
dips
خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
dip
خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
DIL
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
knowledge
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
downward
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
automatics
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
Type cable
دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
reliability
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
failure safety
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
alerted
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
underflow
نتیجه عملیات عددی که برای بیان با دقت کامپیوتر بسیار کوچک است
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
internal wrenching bolt
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
cisc
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
languages
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
vlsi
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
hand-held
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
greeked
نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا
ambiguous
نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
green phosphor
فسفری که برای پوشش صفحات تک رنگ بسیار استفاده میشود. که حروف سبز را روی پشت صفحه سیاه نشان میدهد
Thank you for your understanding and your patience.
از شما برای درک و شکیبایی شما بسیار سپاسگزارم.
arrays
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
array
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه دادهای همزمان کار کند و برای برنامههای محاسباتی ریاضی بسیار سریع استفاده میشود
acrylic lacquer
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
DNS
پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
learning
یادگیری
ultra high frequency
بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f.
بسامد بسیار بسیار زیاد
fielded
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fields
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
avoidance learning
یادگیری اجتنابی
learning
دانش یادگیری
verbal learning
یادگیری کلامی
vicarious learning
یادگیری مشاهدهای
probability learning
یادگیری احتمالاتی
unlearning
یادگیری زدایی
subliminal learning
یادگیری زیراستانهای
global learning
یادگیری یکپارچه
motor learning
یادگیری حرکتی
perceptual learning
یادگیری ادراکی
heuristic learning
یادگیری ذهنی
massed learning
یادگیری بی وقفه
incentive learning
یادگیری با مشوق
one trial learning
یادگیری یک کوششی
incidental learning
یادگیری اتفاقی
whole learning
یادگیری سرتاسری
social learning
یادگیری اجتماعی
learning curve
منحنی یادگیری
discrimination learning
یادگیری افتراقی
learning rate
سرعت یادگیری
rate of learning
سرعت یادگیری
learning set
امایه یادگیری
learning theory
نظریه یادگیری
learning to learn
یادگیری اموزی
serial learning
یادگیری زنجیرهای
maze learning
یادگیری در ماز
mastery learning
یادگیری در حدتسلط
transfer of learning
انتقال یادگیری
latent learning
یادگیری نهفته
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
statistical learning theory
نظریه اماری یادگیری
computer based learning
یادگیری بر پایه کامپیوتر
rote learning
یادگیری طوطی وار
means end learning
یادگیری وسیله- هدف
insightful learning
یادگیری بینش افرین
distributed learning
یادگیری فاصله دار
mathematical learning theory
نظریه ریاضی یادگیری
trial and error learning
یادگیری از راه کوشش و خطا
how can I learn English
چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
state-of-the-art
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
perplexing
پیچیده
tangled
پیچیده
deep
<adj.>
پیچیده
jigsaws
پیچیده
crabby
پیچیده
jigsaw
پیچیده
crackly
پیچیده
complicated
پیچیده
crimpy
پیچیده
sigmoid
پیچیده
wrapped
پیچیده
gordian
پیچیده
intricate
پیچیده
abstruse
پیچیده
sophisticate
پیچیده
implex
پیچیده
in a tangle
پیچیده
complexes
پیچیده
metaphsical
پیچیده
complex
:پیچیده
complex
پیچیده
intorted
در هم پیچیده
involved
پیچیده
wreathy
پیچیده
complexes
:پیچیده
restiform
پیچیده
tortile
پیچیده
verticillate
پیچیده
muffled
پیچیده
obscurant
پیچیده
indirect
پیچیده
revolute
پیچیده
complicating
پیچیده کردن
perplexingly
بطور پیچیده
twisted strata
لایههای پیچیده
rolled
چیز پیچیده
complicates
پیچیده کردن
roll
چیز پیچیده
ballast
فرمولهای پیچیده
complexity
پیچیده شدن
wound
پیچیده شدن
wounding
پیچیده شدن
wounds
پیچیده شدن
complicate
پیچیده کردن
convoluted
بهم پیچیده
rolls
چیز پیچیده
complexities
پیچیده شدن
involute
پیچیده شدن
reeling
نخ پیچیده بدورقرقره
complex system
سیستم پیچیده
complex system
سازگان پیچیده
perplexed
مبهوت پیچیده
interlaced
بهم پیچیده
recondite
عمیق پیچیده
intricately
بطور پیچیده
curly chip
براده پیچیده
complex multiplet
چندتایی پیچیده
complicacy
کار پیچیده
reeled
نخ پیچیده بدورقرقره
convolute
بهم پیچیده
reels
نخ پیچیده بدورقرقره
writhen
درهم پیچیده
ravel
چیز در هم پیچیده
reel
نخ پیچیده بدورقرقره
complexly
بطور پیچیده یا مخلوط
entangle
گیرانداختن پیچیده کردن
microcircuit
مدار مجتمع پیچیده
unintelligible
پیچیده غیر صریح
the matter is perplexed
مطلب پیچیده است
convolve
بهم پیچیده شدن
twisted pair
جفت پیچیده شده
sinistrorsal
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
volute
طومار پیچیده طوماری
sinistrorse
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
crump
پیچیده چین دار
hassocks
کلاله علف درهم پیچیده
twisted pair cable
کابل زوج بهم پیچیده
plexiform
شبیه خزههای درهم پیچیده
cisc
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
daedal
دارای هوش اختراع پیچیده
plexus
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
complex instruction set computer
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
hassock
کلاله علف درهم پیچیده
problem
مشکل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com