English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
skyward بطرف اسمان بطرف بالا
Other Matches
heavenward بطرف اسمان
upward بطرف بالا
upgraded بطرف بالا
upgrading بطرف بالا
upgrade بطرف بالا
upgrades بطرف بالا
atop بطرف بالا
upwards بطرف بالا
upwell بطرف بالا رفتن
uptilt بطرف بالا کج کردن
upstroke خط منبسط بطرف بالا
upthrust حرکت بطرف بالا
upstroke حرکت قلم بطرف بالا
overhand بازی با دست بطرف بالا
upthrust بطرف بالا پرتاب کردن
upload نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
upwash حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
in- بطرف
into بطرف
levo بطرف چپ
in بطرف
at بطرف
with بطرف درجهت
forwards بطرف جلو
dorsad بطرف پشت
manward بطرف انسان
downwards بطرف پائین
coastwards بطرف ساحل
aport بطرف چپ کشتی
apporro بطرف جلو
without بطرف خارج
to بطرف روبطرف
cephalad متمایل بطرف سر
on بعلت بطرف
homeward بطرف منزل
coastward بطرف ساحل
cityward بطرف شهر
earthward بطرف زمین
earthwards بطرف زمین
pakkorro بطرف بیرون
home بطرف خانه
edgeways بطرف جلوباشد
mediad بطرف وسط
mesail بطرف وسط
mesal بطرف وسط
abaft بطرف عقب
to win over to one's side بطرف خوداوردن
frontward بطرف جلو
frontwards بطرف جلو
homes بطرف خانه
onwards بطرف جلو
eastwards بطرف مشرق
to the east of بطرف مشرق
edgewise بطرف لبه
riverward بطرف رودخانه
toward بطرف نسبت به
rearward بطرف عقب
orient بطرف خاوررفتن
orients بطرف خاوررفتن
orienting بطرف خاوررفتن
northeastward بطرف شمال شرقی
norther بیشتر بطرف شمال
northwardly بطرف شمال شمالی
lean تکیه دادن بطرف
outward بطرف خارج بیرونی
northwestwards بطرف شمال غربی
leans تکیه دادن بطرف
cephalad متمایل بطرف راس
leaned تکیه دادن بطرف
outwards بطرف خارج بیرونی
ina northerly direction بطرف شمال شمالا
inboard بطرف مرکز کشتی
ap chagi ضربه پا بطرف جلو
ashore بکنار بطرف ساحل
adaxial متمایل بطرف محور
phototropism گرایش بطرف نور
athwart از طرفی بطرف دیگر
inwards or inward بطرف داخل بباطن
biteuro chagi ضربه پا بطرف اریب
fronting بطرف جلو روکردن به
gravitate متمایل شدن بطرف
nobbled بطرف خود اوردن
gravitated متمایل شدن بطرف
deasil متمایل بطرف راست
astern بطرف عقب پسین
nobbling بطرف خود اوردن
nobbles بطرف خود اوردن
front بطرف جلو روکردن به
nobble بطرف خود اوردن
stern wards بطرف عقب کشتی
stern ward بطرف عقب کشتی
southern جنوبا بطرف جنوب
gravitating متمایل شدن بطرف
gravitates متمایل شدن بطرف
downstroke ضربه بطرف پایین
southeastward بطرف جنوب شرقی
downswing نوسان بطرف پایین
pulls بطرف خود کشیدن کشش
westwards بسوی باختر بطرف مغرب
dextrorotation گردش بطرف قطب راست
strelli غلت عقب بطرف بالانس
starboard بطرف راست حرکت کردن
retrorse بطرف پایین و عقب خم شده
westward بسوی باختر بطرف مغرب
soiuth ward بطرف جنوب متمایل بجنوب
upthrow بطرف بالاانداختن تحول شدید
bate بال زدن بطرف پایین
south wards بطرف جنوب متمایل بجنوب
pull بطرف خود کشیدن کشش
adductor تمایل عضو بطرف محور
evanesce بطرف صفر میل کردن
transposing بطرف دیگر معادله بردن
cockshy پرتاب تیر بطرف هدف
transposes بطرف دیگر معادله بردن
transpose بطرف دیگر معادله بردن
outcurve انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
cockshot پرتاب تیر بطرف هدف
step turn چرخش بطرف پایین تپه
gravitating بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
levorotatory دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotary دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
capacole چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
bind کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
comebacker ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
banked turn انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
binds کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
to push down بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
gravitate بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
called shot ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
banking track انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
to face somebody [something] چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
place kick توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
downbeat حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
lordosis انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
deflection ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
in and in مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
deflections ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
leg break بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
out and in گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
nose down خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
transposition انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
downwash زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
wash in پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
retrorocket راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
sky-high خیلی بالا در اسمان
sky high خیلی بالا در اسمان
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
tabbed flap فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ssquare rig کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
skittle که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
inflexed منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
nose up چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
pinch محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinches محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
onshore روی ساحل متوجه بطرف ساحل
clear air turbulence اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
chinaman زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
eastern ساکن شرق بطرف شرق
inshore بطرف ساحل جلو ساحل
down سوی پایین بطرف پایین
the blue اسمان
skies اسمان
the upper regions اسمان
bluer اسمان
tramps اسمان جل
firmament اسمان
tramped اسمان جل
tramp اسمان جل
heaven اسمان
blue اسمان
sky اسمان
hypethral رو به اسمان
height اسمان
heights اسمان
welkin اسمان
on high به اسمان
bluest اسمان
on high در اسمان
heavens اسمان
bluest اسمان نیلگون
bluer اسمان نیلگون
blue اسمان نیلگون
the kingdom of heaven ملکوت اسمان
sky scaper اسمان خراش
primum mobile اسمان دهم
planetarium اسمان نما
planetariums اسمان نما
loft کبوترخانه اسمان
skiey اسمان وار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com